طرفداری - تلاش سر الکس فرگوسن برای قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا با منچستریونایتد مانند نوعی داستان حماسی بود که بیش از 6 سال طول کشید. تلاش های آنها در این راه بالاخره در سال 1999 در نیوکمپ و در آن بازی معروف مقابل بایرن مونیخ به ثمر نشست اما نوامبر 1993، منچستریونایتدِ فرگوسن در یک بازی عجیب مقابل گالاتاسارای حذف شد. شاید بتوان گفت آن شب جهنم مسئول برگزاری فوتبال شده بود. جهنم خونین!
سر الکس فرگوسن در کتاب زندگینامه اش در مورد آن دیدار گفت:
یونایتد آن شب در معرض خصومت، آزار و اذیتی قرار گرفت که تاکنون در فوتبال ندیده ام.
گری پالیستر پا را فراتر گذاشت و گفت:
آن بازی وحشتناک بود و هیچ ارتباطی با ورزش نداشت. می توان آن بازی را به عنوان یک ننگ به تمام معنا در فوتبال نامید.
تعدادی از بازیکنان یونایتد توسط پلیس استانبول مورد حمله قرار گرفتند. چند آجر که از سوی هواداران گالا پرتاب شده بود، نزدیک بود به سر استیو بروس برخورد کند و 164 هوادار یونایتد بدون آب و غذا در سلول ها رها شدند و بعد فقط به دلیل تنفس اکسیژن به انگلیس دیپورت شدند اما همانطور که راب هیوز در تایمز نوشت:
آن بازی دودی تند و خشن بود که ما را به سوی یک حقیقت وحشتناک تر می رساند. اینکه یونایتد و فوتبال انگلیس هنوز آماده درخشش در لیگ قهرمانان نبود.
دیوید لیسی در این مورد گفت:
لیگ قهرمانان به منچستریونایتد نمی رسد و آنها نمایشی در این بازی داشتند که اصلا در حد لیگ قهرمانان نبود.
هیوز در تایمز نوشت:
تیم بهتر با اختلاف برنده شد.
هیوز مک ایلوانی گفت:
بعد از بیش از 3 دهه که بازی های تیم های انگلیسی در جام باشگاه های اروپا را گزارش می کنم، سخت است به یاد بیاورم یک تیم انگلیسی در زمین حریف انقدر خارج از استانداردها باشد.
یونایتد حاکم لیگ برتر بود و پس از 13 بازی، با 11 امتیاز اختلاف، صدرنشین شده بود. تصور کلی این بود که حتی با وجود قانون دست و پاگیر استفاده از حداکثر 5 بازیکن خارجی، آنها می توانند برای کسب لیگ قهرمانان، بارسلونا، میلان و موناکو را به چالش بکشند. در دور اول آنها به راحتی بوداپست هونود را با نتیجه مجموع 5-3 شکست دادند و کمتر کسی فکر می کرد گالاتاسارای بتواند مشکلی ایجاد کند. اگر یونایتد در این بازی پیروز می شد، به مرحله یک هشتم نهایی می رسید. جیم وایت در کتاب درخشان خودش "آیا لیورپول را تماشا می کنید؟" نوشت که پیروزی قطعی ترین چیزی بود که می شد برای یونایتد متصور شد.
فوتبال ترکیه از زمانی که برایان رابسون به وست برومویچ کمک کرد تا در جام یوفای 1978، گالاتاسارای را شکست دهد، راه زیادی پیموده بود و این بهترین شب آنها بود. گالا تیم خوب بود که با درخشش بولنت کورکماز، توگای و هاکان شوکور اداره می شد و آنها همچنین اسکلت تیم ملی ترکیه بودند که توانست به بازی های یورو 96 راه پیدا کند و 42 سال ناکامی را پایان بخشد. با این حال، آنها هنوز فاصله زیادی با سطح اول اروپا داشتند و در 10 بازی اروپایی آن فصل خود، تنها دو پیروزی مقابل کورک سیتی با یک گل به دست آورده بودند.
آنها نیازی نمی دیدند یونایتد را شکست دهند بلکه بیشتر می خواستند حریف را از زدن گل خارج از خانه دور کنند. یونایتد در بازی رفت در اولدترافورد خیلی زود تا دقیقه 14 در نیمه اول 2-0 جلو افتاد اما آن آغاز خوب به نظر دلهره آور بود. فرگوسن در این مورد گفته بود: "کنترل خشم ما باعث خودسوزی شد". قبل از آنکه بفهمند، 3-2 عقب افتاده بودند و در آستانه اولین شکست اروپایی در اولدترافورد قرار گرفتند اما اریک کانتونا در دقیقه 80 گل تساوی را به ثمر رساند. البته اتفاق مهم نیمه دوم همچنین به خاطر حواشی پیتر اشمایکل هم جالب توجه بود. او به اشتباه فکر کرده بود یک نفر پرچم یونایتد را می سوزاند و باعث ایجاد جنجال شد. در نهایت بازی 3-3 به پایان رسید و دو تیم قرار بود در استانبول بازی برگشت را برگزار کنند.
در فرودگاه منچستر، مربی آلمان گالاتاسارای، رینر هولمن با برقی در چشمانش گفت:
آنها در فرودگاه منتظر شما خواهند بود.
بنابراین همین اتفاق هم افتاد. صدها هوادار گالا در فرودگاه شعار می دادند. روی یکی از بنرها نوشته بود: "به جهنم خوش آمدید!" و روی دیگر نوشته شده بود: "این آخر راه است". البته مشخص نکرده بود که منظورش حذف یونایتد از اروپا یا پایان زندگی بازیکنان این تیم است! یکی از هواداران خودش را نزدیک پل پارکر رساند و خیلی واضح به او گفت: "تو می میری"
واکنش ها به این خوشامدگویی خشن متفاوت بود. بعضی ها خندیدند و رد شدند و بعضی ها واقعا نگران بودند. وقتی از فرگوسن پرسیدند از این استقبال ترسیده یا خیر، گفت:
شما احتمالا تاکنون عروسی های گلاسکو را ندیده اید.
به هر حال، خصومت و دشمنی واضح بود. وقتی یونایتد به هتل زیبایش رسید، پالیستر به عنوان نفر آخر پشت تیم حرکت می کرد و زمانی که به پسر پیشخدمت هتل لبخند زد، آن پسر دستش را روی گردنش کشید (به نشان تهدید-سر بریدن). مطبوعات استانبول هم کم نگذاشتند: "زنده باد ترکیه"، "باید تمامش کنید"، "خواهیم دید چه کسانی له می شوند". بعد از بازی هم عباراتی مانند "ترکیه سوار انگلیس شد".
روز بازی، اکثر تماشاگران 8-9 ساعت زودتر از آغاز بازی در استادیوم بودند. وقتی دو ساعت قبل از سوت آغاز، یونایتد به زمین رفت تا شرایط را ببیند، صدا و شعارهای تماشاگران گوش خراش بود. گری نویل در این مورد گفت:
باورنکردنی ترین صدایی بود که در زندگی ام دیده بودم.
نویل در آن زمان 18 ساله بود و تنها یک بار از ابتدا برای یونایتد بازی کرده بود. شعارها کاملا سازمان یافته و منظم بود. یک سمت ورزشگاه چیزی می گفت و سمت دیگر ادامه آن شعار را می گفت. یونایتد در واقع تیم سرسختی بود و بازیکنانی مانند اشمایکل، بروس، پالیستر، پل اینس، روی کین، مارک هیوز و کانتونا داشت که برای دعوا چیزی کم نداشتند اما آنها هرگز چنین جوی ندیده بودند. پالیستر گفته بود:
جو آنفیلد در برابر آن جو استانبول مثل مهمانی چایی خوری بود!
پالیستر بازی را به دلیل مصدومیت از دست داد و با توجه به محدودیت استفاده از بازیکنان خارجی، فرگوسن باید تصمیم سختی می گرفت. او باید یکی از بین اشمایکل، کانتونا، گیگز، دنیس اروین، روی کین و مارک هیوز را بیرون می نشاند. در کمال تعجب برای همه کارشناسان، فرگوسن تصمیم گرفت هیوز را به میدان نفرستد.
بازی در یک کلام زشت و متعفن بود. گالاتاسارای به شدت یارگیری نفر به نفر را در دستور کار داشت و وقت تلف می کرد. البته این هم را اشاره نکنیم که یونایتد به شدت غیرمنسجم و بی تفکر بازی می کرد و حتی در خلق یک موقعیت گل هم قاصر بود. لی شارپ یک گل مردود به ثمر رساند اما بهترین موقعیت برای گالا به دست آمد که با سوپرسیو اشمایکل مقابل هاکان به گل تبدیل نشد. گالا کاملا شایسته آن بود که جلو بیفتد. روی کین در زندگینامه اش با اشاره به این بازی گفت:
آنها سرسخت و مکار بودند. با هر برخورد کوچکی آنها روی زمین بودند.
قبل از آنکه یونایتد خودش را در زمین پیدا کند، بازی تمام شده بود. شایعه شده بود که بازیکنان و مربیان یونایتد فکر می کردند در جام باشگاه های اروپا هم قوانین مانند لیگ کاپ انگلیس خواهد بود و قانون گل زده در خانه حریف، به جای آنکه در پایان 90 دقیقه محاسبه شود، بعد از دو وقت 15 دقیقه اضافه لحاظ خواهد شد. به هر حال آنها گل نزدند.
فرگوسن بعد از بازی گفت:
برای این عملکرد افتضاح، نمی توانیم هیچ بهانه ای بیاوریم و من هم وقتم را برای پیدا کردن یک بهانه تلف نمی کنم. از دیدن بازیکنانی که پس از یارگیری بازیکنان حریف کاملا آشفته می شدند، دپرس می شوید.
کانتونا بعد از بازی گفت:
گالاتاسارای تیم کوچکی است اما امروز منچستریونایتد این چنین بود.
کانتونا خیلی قبل تر از سوت پایان بازی کنترل اعصاب خودش را از دست داد. در دقیقه 77، زمانی که بازیکنان گالاتاسارای برای پرتاب اوت دستی وقت کشی می کردند، او با پا توپ را درون دست های دروازه بان ذخیره گالا زد و بعد با آرنج به قفسه سینه او زد. داور سوئیسی بازی، کورت روتلیبرگر، می توانست آنجا حتی کانتونا را اخراج کند. در پایان بازی، کانتونا توپ را مقابل داور با تمام قدرت به آسمان زد تا اعتراضش را به او نشان دهد.
کورت روتلیبرگر، یک معلم زبان فرانسه بود. او در سال 1997 به دلیل رشوه خواری به طور مادام العمر از داور محروم شد و پس از محرومیت او، صحبت ها در مورد این بازی هم زیادی به میان آمد اما هرگز چیزی ثابت نشد. حقیقت این است که شاید هر داور دیگری هم بود، گالا صعود می کرد.
در واقع در پایان بازی، مشکلات بزرگتری برای نگرانی وجود داشت و آن با پلیس های ورزشگاه بود. برایان رابسون در زندگینامه اش گفت:
به محض آنکه سوت پایان بازی زده شد، در چشم های اریک دیدم که خیلی عصبانی است.
رابسون، کانتونا را گرفت و در کنار یک پلیس، او را به سمت تونل ورزشگاه بردند تا از زمین خارج شود. رختکن در زیرزمین بود اما آنجا بود که اتفاقات عجیبی افتاد. رابسون می گوید:
من فقط می خواستم از پلیس ها تشکر کنم که ناگهان دیدم یکی از آنها با مشت اریک را زد. اریک چند پله به پایین افتاد و بنابراین من برگشتم تا به پلیس مشت بزنم. تا مشت زدم، یک سپر پلیس به شدت به کمرم برخورد کرد. زمین خوردم و چند پله به پایین افتادم و آرنجم محکم به دیوار برخورد کرد. اریک می خواست بلند شود، بالا بیاید و بجنگد اما بقیه بچه ها رسیدند و ما را آرام کردند.
آرنج برایان رابسون به 6 بخیه نیاز داشت. پارکر و اشمایکل هم بعد از برخورد با پلیس به پایین پله ها پرتاب شدند. پارکر بعد از بازی گفت:
من دیگر هرگز به ترکیه نخواهم آمد. هرگز!
بازیکنان یونایتد آغازگر آن جنگ عجیب نبودند اما چندان آرامش طلب هم نبودند. بروس گفت:
چند نفر از بازیکنان ما می توانستند در دعوا از عهده خودشان بر بیایند. ما هر چقدر توانستیم کتک زدیم!
پس از رفتن به رختکن، بازیکنان یونایتد بسیار عصبانی بودند. روی کین در زندگینامه اش می گوید:
در رختکن اریک دیوانه شده بود اما بقیه ما فقط می خواستیم از آنجا برویم. اریک مصمم بود به زمین برگردد و حساب آن پلیس گستاخ را کف دستش بگذارد. اریک پسر گنده و قدرتمندی بود. او جدی بود که این کار را انجام دهد. اصرار داشت برود و می گفت: "می خواهم آن عوضی را بکشم" برایان کید، دستیار مربی و بقیه بچه ها نگذاشتند بالا برود. به طور عادی من هیچوقت در دعوا عقب نشینی نمی کردم اما حتی من هم مقابل این یکی کوتاه آمده بودم. ترک های زیادی آن بیرون بودند!
فرگوسن بعد از بازی گفت:
خشونت پلیس حتی از هواداران ترک هم بیشتر بود.
قضیه آنجا تمام نشد. اتوبوس یونایتد در راه بازگشت به هتل هدف آجر قرار گرفت. یکی از آجرها دقیقه مقابل سر بروس، شیشه اتوبوس را شکست اما خوشبختانه به درون اتوبوس پرتاب نشد:
اگر به داخل افتاده بود، من مرده بودم. آن اتفاق می توانست همه چیز را تمام کند.
در این بین، هواداران منچستریونایتد هم حضور داشتند که از انگلیس آمده بودند و می خواستند به شهرشان برگردند. واقعا آنها هیچ کار اشتباهی نکرده بودند. شب قبل از بازی، صدها نفر از آنها در اطراف شهر مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. بعضی از آنها به زندان Bayrampasa افتادند. بعضی از آنها حتی یک ماه بعد از آن بازی نتوانسته بودند به خانه برگردند و متاسفانه تمام این اتفاقات توسط مقامات پوشیده می شد. مدت ها طول کشید تا آن اتفاقات از سر بازیکنان بیرون برود.
ریچارد کورت در این مورد می نویسد:
فقط به فیلم لحظه ورود بازیکنان به زمین بین دو نیمه نگاه کنید تا آن فقر فرهنگی را در ترکیه ببینید و تا جایی که من می دانم، این نامش ورزش نیست. فقط کاری که آنها با هواداران کردند، نشان می دهد که چرا آنها از جام های بین المللی دور هستند و به نظر من آن کشور نباید هیچ بازدید کننده ای داشته باشد.
وقتی چند روز بعد از فرگوسن پرسیدند که آیا خوشحال است از ترکیه بازگشته، پاسخ داد:
اوه! شک نکنید. دیگر هرگز به آنجا نمی روم.
در واقع فرگوسن یک سال بعد دوباره به آنجا رفت و بازی در شرایطی کاملا متفاوت 0-0 شد.
شاید باید زیادی خوشبین باشیم که بخواهیم حتی یک نکته مثبت از آن شب ذکر کنیم اما آن فیلم ترسناک 1993، نقش مهمی در تحصیلات بازیکنان جوان یونایتد در اروپا داشت. گری نویل که چند دقیقه پایانی برای پرتاب بلند اوت دستی به زمین رفت در این مورد گفت:
در آن دقیقه، بیش از 2 سال حضورم در فوتبال درس گرفتم.
گری نویل تنها بازیکن بی تجربه آن تیم نبود. تمام آن تیم جوان یاد گرفتند که باید مقابل یارگیری نفر به نفر خشن حریف چه کار کنند. یاد گرفتند که باید در وسط زمین نظم داشته باشند. همچنین یاد گرفتند جو خانه حریف می تواند چقدر وحشتناک باشد و باید آن را هضم کنند. یونایتد فقط به جهنم نرفت، آنها همچنین به یک مدرسه رفتند.
برگردان یادداشتی از Guardian