ابوعلی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بن سینا، مشهور به ابوعلیِ سینا، ابن سینا، پورسینا و شیخ الرئیس (زادهٔ ۳۵۹ ه.ش در بخارا – درگذشتهٔ ۲ تیر ۴۱۶ در همدان، ۹۸۰–۱۰۳۷ میلادیهمهچیزدان،پزشک، ریاضیدان، منجم، فیزیکدان، شیمیدان، روانشناس، جغرافیدان، زمینشناس، شاعر، منطق دان و فیلسوف ندانم گرای ایرانی و از مشهورترین و تأثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایرانزمین است که به ویژه به دلیل آثارش در زمینه فلسفه ارسطویی و پزشکی اهمیت دارد. وی نویسنده کتاب شفا یک دانشنامه علمی و فلسفی جامع است و القانون فی الطب یکی از معروفترین آثار تاریخ پزشکی است.
در منابع تاریخی هیچ گزارش جدی دربارهٔ ازدواج ابن سینا مطرح نشدهاست، جز اینکه برخی گفتهاند با دختری به نام یاسمین که کنیز فراری خلیفه بغداد بود، ازدواج کرد، که آن هم دیری نپایید.
مستندترین گزارش از مرگ ابن سینا از ابوعبید جوزجانی شاگرد اوست که تا پایان عمر همراه او بود:
همه نیروهای شیخ بهکمال بود، اما نیروی آمیزش با زنان در وجود وی از دیگر نیروهای شهوانی افزون بود و در این کار زیادهروی میکرد. روزی از سوی یاران، زیان زندوستی و پرخوری و شبزندهداری که شیخ در این هر سه افراط میکرد به وی گوشزد شد. شیخ پاسخ داد: خدای بزرگ از نیروهای جسمی و روحی مرا بهرهٔ فراوان بخشیدهاست و من باید از همهٔ این نیروها نیک بهره برگیرم و بهموقع برخوردار شوم. زیادهروی در شهوات سرانجام جسم نیرومند شیخ را فرسوده کرد. هنگامی که علاﺀالدوله با تاش فراش میجنگید و پورسینا همراه وی بود، بیماری قولنج گریبان شیخ را گرفت. شیخ از ترس آنکه مبادا در هنگام کارزار و فرار امیر زمینگیر شود و از همگامی با او بازمانَد، در یک روز هشت بار دستور تنقیه داد که در اثر زیادهروی رودههایش زخم شد. چون در کار درمان ورزیده بود، خویشتن را به داروهای مناسب اندکی بهبود بخشید، اما علیل گشت؛ زیرا از غذا پرهیز نمیکرد و از همنشینی با زنان دستبردار نبود. در نتیجه، بیماری قولنج وی گاهی زورآور میشد و زمانی تسکین مییافت، تا آن هنگام که در رکاب علاﺀالدوله به سوی همدان رهسپار گردید. در این سفر، بیماری شیخ به شدت گرایید و چون به همدان رسید، دانست که نیروی جسمانی خود را چنان از دست داده که دیگر از غذا و دارو کاری ساخته نیست. ازاینرو، از درمان خویش دست کشید و گفت: «مدبر تن من از تدبیر فرومانده و درمان بیفایده است.» چند روزی بر این حال بود تا دیده از جهان فروبست. جسمش را در همدان به خاک سپردند. در آن هنگام پنجاه و هشت ساله بود.
ابوعلی سینا به عربی و فارسی شعر میسرودهاست. حدود هفتاد و دو بیت شعر فارسی در کتابهای مختلف و تذکرهها بدو منسوب شدهاست در میان ابیات بوعلی سینا طنزهای تکان دهندهای به چشم میخورد که نشان از بیارزشیِ جهان هستی و ضعف و ناتوانیِ آدمیان از دیدگاهِ اوست.
افکار ندانم گرایی ابن سینا:
روزکی چند در جهان بودم بر سرِ خاک باد پیمودم
ساعتی لطف و لحظهای در قهر جانِ پاکیزه را بیالودم
باخرد را به طبع، کردم هَجو بیخرد را به طمع بستودم
آتشی برافروختم از دل و آبِ دیده ازو بیالودم
با هواهای حرص شیطانی ساعتی شادمان بنغودم
آخرالعمر چون سرآمد کار رفتم تخم کِشته بدرودم
گوهرم باز شد به گوهر خویش من از این خستگی بیالودم
کس نداند که من کجا رفتم خود ندانم که من کجا بودم
دل گرچه درین بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست ولی مویشکافت
اندر دلِ من هزارخورشید بتافت آخر به کمالِ ذرّهای راهنیافت
ساقی نامه ابن سینا:
غذای روح بود بادهٔ رحیق الحق که رنگ و بوش کند رنگ و بوی گل را دق
به رنگ زنگ زداید ز جانِ اندهگین همای گردد اگر جرعهای بنوشد بَق
به طعم تلخ چو پندِ پدر ولیک مفید به پیش میطل باطل به نزدِ دانا حق
مِی از جهالتِ جهّال شد به شرع حرام چو مَه که از سببِ منکرانِ دین شد شَق
حلال گشته به فتوای عقل بر دانا حرام گشته به احکامِ شرع بر احمق
شراب را چه گنَه گر که ابلهی نوشد زبان به هرزه گشاید دهد ز دست ورق.
منبع : ابن سینا، رسالهٔ اضحویه، به تصحیح حسین خدیو جم، انتشارات اطلاعات، ص ۲۴