آلفونسوی جوان در ادمونتون رشد کرد و از هر نظر میلیونها مایل از مسیر فوتبال حرفهای دور بود. اما با موفقیت در برنامه "فوتبال رایگان" در شهرش با بایرن در فصل گذشته به قلههای موفقیت رسید.
شهر کانادایی ادمونتون که آلفونسو دیویس، مدافع چپ درخشان بایرن مونیخ، در آن رشد کرده از آن جاهایی نیست که استعدادیابهای تیزبین باشگاههای اروپایی معمولا انتظار یافتن فوتبالیست در آن را داشته باشند. اکثریت جمعیت شهر ادمونتون به هاکی روی یخ علاقه بسیار زیادی نشان میدهند. چوب و پاک (توپ مخصوص هاکی روی یخ) در این نقاط چیزی کم از یک مذهب ندارند و هواداران خود را وقف ادمونتون اویلرز دوست داشتنیشان میکنند که در دهه 1980 برنده یک دوره از استنلی کاپز (جام مقدس لیگ ملی هاکی) شد و شاهد تواناییهای تکرار نشدنی وین گرتزکی (Wayne Gretzky) بود که با اتفاق آرا به عنوان بهترین بازیکن تاریخ شناخته میشود.
آلفونسوی جوان- با نام مستعار فونیزه- در ادمونتون رشد کرد و از هر نظر میلیونها مایل از مسیر فوتبال حرفهای دور بود. اما با موفقیت در برنامه “فوتبال رایگان” در شهرش- لیگ داخلیِ پس از مدرسه برای کودکان محروم در داخل شهر- با بایرن در فصل گذشته به قلههای موفقیت (لیگ قهرمانان، بوندسلیگا و جام حذفی) رسید تا نشان دهد که مسیریاب خوبی است.
او تنها یک فصل به عنوان بازیکن ثابت در ترکیب بایرن حضور داشت و از همین حالا به سطح یک سوپر استار رسیده است. این برای نوجوانی که در کمپ پناهجویان در غنا به دنیا آمده و بزرگ شد، بد نیست. افزایش شدید ارزش او به خودی خود تمام داستان را شرح میدهد: تنها 18 ماه پس از اینکه بایرن 11.5 میلیون یورو برای خرید او به ونکوور وایتکپس پرداخت کرد، او حالا هفت یا هشت برابر این قیمت ارزش دارد.
دیویس مدت کوتاهی بعد از رسیدن به ترکیب اصلی بایرن مونیخ، با این تیم به همه افتخارات ممکن دست پیدا کرد.
شانس هم در رسیدن دیویس به جایگاه فعلیاش نقش زیادی داشت اما او نیز از این فرصتها به خوبی استفاده کرد.
سرعت رشد او باورنکردنی است. او در آغاز فصل گذشته برای تیم ذخیرههای بایرن در دسته سوم لیگ آلمان بازی میکرد. مجله کیکر در دسامبر 2019 او را به عنوان دهمین مدافع کناری برتر کشور انتخاب کرد. و در چند ماه چه تفاوتی ایجاد شد- او حالا در صدر این ردهبندی قرار دارد. شانس نیز با او همراه بود. بدون مصدومیت طولانی مدت نیکلاس زوله، مدافع میانی بایرن، و لوکاس هرناندز که باعث شد داوید آلابا، ستاره اتریشی، از سمت چپ به دفاع میانی برود، دیویس شاید هنوز روی نیمکت بود. سرنوشت همیشه به یک دست همراه نیاز دارد.
در حالیکه دیویس راهی طولانی برای تکرار افسانه طلایی “گرتزکی بزرگ” دارد اما بدون شک چیزهای بسیار خاصی درباره این نوجوان وجود دارد. مانند دوران اوج گرتزکی، آلفونسو نیز با برقی در چشمانش در میدان حضور پیدا میکند. او برای دستمزد دریافتی یا حتی برای قهرمانی بازی نمیکند. او حتی در پر تنشترین لحظات نیز از بازی خودش لذت میبرد، با خستگیناپذیری به بازی ادامه میدهد و یک اشتیاق بچهگانه دارد.
تنها حرکات هجومی در وظایف او نیست که باعث لذتش میشود: نفوذهای انفجاری به سمت زمین حریف، دریبلهای مسحورکننده و سماجت خلاقانه همیشگی. از زمانیکه بایرن او را در بهار 2019 از وینگر به مدافع کناری تبدیل کرد، دیویس از وظایف دفاعی خود نیز به همین اندازه لذت میبرد. فرقی ندارد پوشش دهی، تکل زدن یا دفع توپ در لحظه آخر باشد، او با تمام قلب و روحش این کار را انجام میدهد.
روحیه او دقیقا همان چیزی است که بایرن در یک بازیکن به دنبال آن است. او از غرور مصون است، به هسته اصلی تیم تعهد دارد و همیشه آماده است تا مترهای اضافه را برای کسب پیروزی بدود. اگر او بتواند به چالاکیاش در حین حمل توپ و فیزیک درخشانش قدرت بیشتری ببخشد، تمام شرایط را خواهد داشت. حتی پیش از اینکه او جایگاه ثباتی در تیم اول بایرن پیدا کند، حسن صالح حمیدزیچ، مدیر ورزشی باشگاه، به تواناییهای او اشاره کرده بود:” فونیزه یک ماشین است. ما او را دوست داریم چون غروری در بازی او نیست. او به سادگی کاری که باید را انجام میدهد.”
کار صالح حمیدزیچ به عنوان مسئول جذب بازیکن بایرن همیشه مورد تایید هواداران و رسانههای محلی نبوده است. اما بدون شک در زمان جذب دیویس و غلبه بر منچستریونایتد، پیاسجی و بارسلونا در این رقابت، نتیجه این تلاشها نشان داده شد. بایرن مانند همیشه کار خودش را انجام داد و برنامه زندگی حرفهای جامع و متقاعد کنندهای را ارائه کرد.
با اینکه نیکو کوواچ و هانسی فلیک، مربیان بایرن، شایستگی ستایش برای استفاده موفقیتآمیز از او به عنوان مدافع چپ را دارند، باید به این نکته نیز توجه شود که دیویس در این پست به هیچوجه بیتجربه نبود. او در ونکوور وایتکپس بارها در این پست به میدان رفته و در تیم ملی کانادا نیز معمولا در همین پست به کار گرفته میشد. او همچنین در دیدار ستارگان اِماِلاِس برابر یوونتوس در سال 2018 به عنوان مدافع چپ به میدان رفت.
جان هردمن، مربی انگلیسی کانادا، باور دارد که او و کادر فنیاش نیز باید بابت پیشرفت دیویس در نقش یک مدافع کناریِ فوقالعاده تحسین شوند. او اخیرا در پادکست فوتبالی کانادایی A Kick in the grass در این باره اظهار داشت:” ما این روند را آغاز کردیم. فونیزه برابر تیمهایی که دفاعیتر کار میکردند، میتوانست از عقب زمین حمایت بسیار خوبی از ما داشته باشد. شاید او 60 درصد بازیهایش در تیم ملی را در پست مدافع کناری انجام داد.”
نگرش آلفونسو به فوتبال نیز به سادگی و بیغل و غشی زمانی است که کودک بود. در واقع او همان فوتبالیست- ورزشکاری است که همیشه بود و از هر شانسی برای اثبات خود در نبردهای نفر به نفر استفاده لذت میبرد. او عاشق به رخ کشیدن خود در چنین نبردهایی است. این غریزهای قدیمی در او است که در تمام دوران حضورش در کانادا نیز اصرار به نمایش آن داشته است: در مدرسه در ادمونتون، در برنامه فوتبال رایگان، در اوایل نوجوانی در پیراهن راه راه آبی و سفید ادمونتون استرایکرز و سپس به عنوان یک پدیده به همراه وایتکپس در لیگ آمریکا.
از سنین خیلی پایین مانند روز روشن بود که او به دنیا آمده تا ورزشکار شود. تیم آدامز، خبرنگار سابق Canadian Broadcasting Corporation که برنامه فوتبال رایگان را به راه انداخت میگوید که او خیلی زود تحت تاثیر تکنیک کمیاب، مهارت و هوش آلفونسو قرار گرفته است که تنها در سن 11 سالگی از خود نشان میداده و مشخص بوده که استعداد بسیاری دارد.
ملیسا گازو، مربی بدنسازیاش در مدرسه مادر ترزا، نیز متوجه علاقه او به بازیها و همچنین شخصیت خوشحال و پر جنب و جوش او شده بود. او به کولت درووریز، خبرنگاران Canadian press، گفت:” آلفونسوی کوچک ما یکی از آن بچههایی بود که لبخندی همیشگی روی لبش داشت؛ او همیشه در راهرو در حال رقص بود. او استعدادی ذاتی داشت. در هر ورزشی که وارد میشد- دوومیدانی، بستکبال، هر ورزشی- بهترین بود.”
قدرت او به عنوان یک ورزشکار همه کاره نقشی کلیدی در تبدیل شدنش به فوتبالیستی درخشان ایفا کرد. برای مثل دریبلهای نمایشی که مختص خود او است، مستقیما از زمین بسکتبال سرچشمه گرفتهاند. بهترین مثال؟ نمایش فوقالعاده او که منجر به گل جاشوا کیمیش در جریان پیروزی 2- 8 برابر بارسلونا در یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان فصل گذشته شد؛ پاس گلی که شاید جز بهترین لحظات آن شب به یاد ماندنی بود.
حرکت تماشایی آلفونسو دیویس روی گل پنجم تیمش در پیروزی 8-2 مقابل بارسلونا، یکی از لحظات ویژه آن شب فراموشنشدنی است.
به همین شکل، سرعت دوندگی او در 100 متر حاشیه امنی به این بازیکن میدهد که به ندرت کسی یارای مقابله با آن را دارد. او نه تنها قدرت پیشروی دارد بلکه میتواند به سرعت جایگاهش را پوشش دهد- نکته اطمینانبخش مهم و حیاتی برای بایرن. نیک هوزه که پیش از این مدیر برنامه او بود و در ادمونتن استرایکرز هدایتش را بر عهده داشت، میگوید که او همیشه توانایی دوندگی با سرعت بالا را داشته است. هوزه به نیل دیویدسون از Canadian press گفت:” او مثل یک غزال بود. به راحتی جدا میشد و نمیتوانستید به او برسید.”
یک شخصیت کلیدی دیگر در افسانه دیویس، مارکو بوسیو بود که هدایتش در آکادمی سن نیکولاس ساکر در ادمونتون را بر عهده داشت. بوسیو به مدت سه سال (از 11 تا 14 سالگی) در سن نیکز او را زیر بال و پرش گرفت و موفق شد به تواناییهای این بازیکن جوان اضافه کند. پای راست ضعیفتر و استعداد رهبری او به صورت خاص در این دوره رشد کرد. بوسیو همچنین در پیوستن دیویس به آکادمی ونکوور وایتکپز در سن 14 سالگی نقشی چشمگیر داشت و تنها با یک تماس تلفنی با کِرِگ دالریمپل، مدیر فنی این تیم، ترتیب انجام این کار را داد.
طبیعتا وایتکپس تنها به توصیه بوسیو تکیه نکرد. آنها تاکید بسیاری بر بررسی و بررسی مجدد داشتند، دو بار آلفونسو را برای جلسه آزمایشی به ونکوور دعوت کردند و چند بار به ادمونتون سفر کردند تا عملکرد او را ببینند. آنها حتی ترتیب حضور دیویس در کمپ کانادایی فوتبال برای زیر 15 سال را دادند تا بتوانند در آنجا با دقت بیشتری او را زیر نظر داشته باشند.
او در نهایت با پشت سر گذاشتن تمام آزمونها پذیرفته شد و این باعث ناراحتی مادرش شد که در انجام این کار تردید داشت. او فکر میکرد پسرش برای اینکه از خانواده دور شود، بسیار جوان و برای اینکه زندگی جدیدی را در فاصله 720 مایلی خانه آغاز کند، بسیار خام است. با این حال آلفونسو با او صحبت کرد و وعده داد که باعث افتخارش خواهد شد. وایتکپس و خانواده دیویس توافق کردند که به او اجازه دهند سال تحصیلی را در ادمونتون به پایان برساند و در آگوست 2015 به ونکوور منتقل شود.
خیلی طول نکشید که او در محل کار جدیدش نیز درخشان ظاهر شد. به محض ورود او به این تیم، شایعاتی مبنی بر اینکه این بازیکن توانایی لازم برای حضور در لیگ آمریکا را دارد، آغاز شد. منتقدان رسانهای فکر میکردند که تمام این روند یک بزرگنمایی بوده است اما اینطور نبود. کارل رابینسون، سرمربی وایتکپس، در اوایل 2016 شروع به استفاده از او در دیدارهای دوستانه در پست وینگر کرد و وقتی برای اولین بار در ترکیب اصلی تیم بزرگسالان قرار گرفت، تنها 15 سال داشت که پیروزی در نیمه نهایی چمپونشیپ کانادا برابر اوتاوا فری بود.
کارل رابینسون از غریزه روز بازی این بازیکن جوان تمجید بسیاری کرده و اعتماد زیادی به دیویس داشت و تاریخ تولدش فرقی در این موضوع ایجاد نمیکرد. رابینسون بدون هیچ تردیدی او را در خط دفاعی قرار داد و زمینه ساز اولین بازی دیویس در لیگ آمریکا شد؛ در حالیکه تنها15 سال و 8 ماه داشت. این مربی همچنین کمتر از یک سال بعد در دیدار حساس نیمهنهایی لیگ قهرمانان کونکاکاف برابر تیم مکزیکی تایگرز UANL از او در ترکیب اصلی استفاده کرد.
آمار او در طول سه سال و نیم حضور در وایتکپس (12 گل و 14 پاس گل در 81 بازی برای تیم اول) شاید چندان هیجانانگیز نبود. اما او باهوش، درخشان و مشتاق بود. علاوه بر این به اولین بازیکن و جوانترین گلزن تاریخ وایتکپس در لیگ قهرمانان کونکاکاف و جام قهرمانی کانادا تبدیل شده بود. تقریبا هیچ چیز مانع او نمیشد.
کرگ داریمپل در مصاحبهای با پرووینس در اکتبر 2018، ماهی که او آخرین بازی خود برای وایتکپس را انجام داد، گفت:” مادربزرگ من هم میتوانست او را انتخاب کند. مسئله این نبود که ما استعدادیابهای فوقالعادهای بودیم. در ابتدا فکر کردیم خیلی زود است که او را از ایالتی دیگر به اینجا منتقل کنیم. والدینش آماده نبودند؛ او آماده نبود. بنابراین ما او را زیر نظر گرفتیم. وقتی والدینش متقاعد شدند که ما میتوانیم از نظر تحصیلی و اجتماعی از او مراقبت کنیم، این انتقال انجام شد. پس از آن درخشش او آغاز شد.”
دیویس اولین بازیکن تیم ملی کاناداست که قهرمان لیگ قهرمانان شده و حالا خودش را نماینده فوتبال کانادا میداند و کسی است که کودکان این کشور به او نگاه خواهند کرد و منبع الهام بخشی برای آنهاست. هاکی روی یخ پادشاه بیچون و چرای کاناداست و همیشه هم همینطور خواهد ماند. اما ناگهان فوتبال این شانس را پیدا کرده که طرفداران بیشتری در کانادا پیدا کند و فونیزه تمام ویژگیهای لازم برای انجام این ماموریت را دارد: شخصیت موفق، دستاوردها، سبک بازی سرعتی، رفتار فروتنانه و همراه با شادمانی او و آخرین مورد که البته کم اهمیتترین آنها نیست داستانهای متقاعد کنندهای که در گذشته داشته است.
آلفونسو 20 سال پیش در کمپ پناهجویان در بودوبورام در غنای جنوبی به دنیا آمد. دبهآ، پدرش، و ویکتوریا، مادرش، به آنجا پناه بردند تا از شر جنگ داخلی در لیبریا، وطنشان، در امان باشند و محوطه کمپ سازمان ملل تمام دنیای او در 5 سال ابتدایی زندگیاش بود. این سختترین شرایط برای زندگی بود. یک کلبه آهنی راه راه به عنوان خانه و مقدار کمی غذا و آب تمیز در اختیار آنها قرار داشت و در همین حال بوی تعفن مرگ به مشام میرسید.
دیویس میتوانست برای غنا و لیبریا هم بازی کند اما در نهایت ترجیح داد برای کانادا به میدان برود؛ جاییکه به او فرصت تبدیل شدن به یک فوتبالیست سطح بالا را داد.
همه چیز در سال 2005 برای این خانواده تغییر کرد. درخواست آنها برای حضور در کانادا پذیرفته شد و آنها از دریای آتلانتیک عبور کردند تا فردایی بهتر داشته باشند. در ابتدا به صورت موقت به ویندزور در اونتاریو رفتند و سپس در فاصله 2000 مایلی به سمت غرب در ادمونتون به صورت کامل جاگیر شده و ریشه دواندند. پدر و مادر آلفونسو هر دو ساعتهای طولانی مشغول کار بودند و او مجبور بود کارهای آنها را در خانه انجام دهد. او علاوه بر تکالیف مدرسه گاهی از خواهر برادرهای کوچکترش نگهداری میکرد و کارهای بسیاری در خانه برای انجام دادن داشت. او باید رشد میکرد- و خیلی سریع این کار را انجام داد.
طلال العوید، مربی سابق او در تیم جوانان ادمونتون استرایکرز، او را به عنوان مردی جوان با پختگی باورنکردنی، فداکاری و بلندپروازی توصیف میکند. العوید به Canadian press گفت:” او کودکی بود که شاهد سختیهای بر سر راه والدینش بود و مشخصا درگیریهای خودش را داشت. او در 9 یا 10 سالگی باید پوشک خواهر و برادرش را عوض میکرد چون والدینش سرکار بودند. اینها داستانهایی واقعی هستند. این باعث برانگیخته شدن انگیزههای دیگر در یک فرد میشود. آنها برای موفقیت تلاش میکردند و میخواستند مطمئن شوند که به خوبی از خانوادهشان حمایت میکنند. وقتی 12، 13 یا 14 ساله بود میتوانستید با او حرف بزنید و این احساس را نداشتید که یک کودک است. او درک میکرد که این عملکرد نتایجی در پی خواهد داشت. او درک میکرد که برای موفقیت باید به موارد خاصی متعهد باشد.”
منفعت ورود زودهنگام او به دنیای بزرگسالی برای همه آشکار است که حضور در تیم ملی بزرگسالان در تابستان 2017 و تنها کمی پس از دریافت شهروندی کانادا بود. او وقتی اولین بازی خود به عنوان یک بازیکن تعویضی در دیدار دوستانه برابر کوراکائو را انجام داد، تنها 16 سال داشت- و به جوانترین بازیکنی تبدیل شد که پیراهن تیم ملی کشورش را بر تن کرده-و همین باعث شد که تمام رسانهها از گامهای بلند او به شکل دیوانهواری هیجانزده شوند. او پس از آن گفت:” فقط باید به زمین بروید، بازی خودتان را انجام دهید و زیاد درباره آن فکر نکنید.”
او در گلد کاپ کونکاکاف که ماه بعد برگزار شد تمام موانع را از سر راه برداشت و نمایشی با استعداد، مهارت و قدرت ارائه کرد و سه گل به ثمر رساند. او جوایز بسیاری از این تورنمنت به دست آورد: کفش طلا، جایزه بهترین بازیکن جوان و حضور در تیم منتخب تورنمنت.
او میتوانست برای لیبریا و غنا هم به میدان برود اما همیشه تاکید داشت که دوست دارد با پیراهن کانادا بازی کند. او در گفتگو با مجله Macleans اظهار داشت:” از زمانی که کوچک بودم کانادا خانه من بوده است. مدت زیادی اینجا زندگی کردهام. والدینم دوستش دارند، من دوستش دارم. این کشوری است که من را پذیرفت و من را به مردی که امروز هستم تبدیل کرد.” کانادا تمام دلایل مورد نیاز برای احترام گذاشتن به فونیزه را دارد و او گواه این است که هر فرد محرومی میتواند جایی در نور خورشید پیدا کند. در این دوران سخت، او نور امید است.
منبع : سایت هفت یک
https://www.haftyek.com/peptalk/5891/