جناح چپ(Left Wing)
به طور کلی به افراد، گروهها، احزاب رادیکال، سوسیالیست و کمونیست گفته میشود که خواستار ایجاد تحول به نفع مردم و مخالف طبقات ممتازند. مشخصات عمومی جناح چپ را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد: دشمنی با مالکیت خصوصی و اعتقاد به مالکیت جمعی، دشمنی با طبقه سرمایه دار و طرفداری از طبقه کارگر، تمایل به برقراری جامعه بی طبقه، اعتقاد به حقوق بشر و عدالت اجتماعی، اعتقاد
به پیشرفت و ترقی از طریق انقلاب با اصلاح، گرایشات ضدناسیونالیستی، اعتقاد
به دولت رفاه عمومی، دفاع از صلح و محیط زیست، دفاع از آزادی و برابری حقوق مردان و زنان.[ آقا بخشی، علی، افشاری راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، پیشین، ص ۳۷۳- ۳۷۴.]
جناح راست (Right Wing)
به طور کلی به افراد، گروهها و حزبهای محافظه کار و سنت گرا گفته میشود که خواستار تثبیت وضع موجود و مخالف اصلاحات سیاسی هستند. مشخصات عمومی جناح راست را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد: محافظه کاری و مقاومت در برابر اصلاح آزادمنشانه قوانین، محافظه کاری فرهنگی، توجه به حقوق مالکیت، اعتقاد به مالکیت خصوصی به عنوان شرط لازم اجتماعی، اعتقاد به آزادیهای فردی، اعتقاد به بازار آزاد.
اصلاح (Reform)
اقدام برای تغییر و تعویض برخی از جنبههای حیات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، بدون دگرگون کردن اساس جامعه، «مهندسی اجتماعی» یا نقشه کشی اجتماعی یکی از انواع اقدامات اصلاحی است که معمولاً برای جلوگیری از نهضت انقلابی صورت میگیرد.
اصلاح طلبی (Reformism)
اصلاح طلبی، هواداری از سیاست تغییر زندگی اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی
با روشهای ملایم و بدون شتاب میباشد. بر این اساس، واژه اصلاحات در مقابل واژه انقلاب (Revolution) میباشد که این دو پدیده از نظر شتاب دامنه
و جهت دگرگونی در نظامهای سیاسی و اجتماعی تفکیک پذیرند. انقلاب به یک دگرگونی سریع، کامل و گاه خشونتآمیز در ارزشها، ساختار اجتماعی، نهادهای سیاسی، سیاستهای حکومتی و رهبری سیاسی اجتماعی اطلاق میشود. اصلاحطلبی از نظر کلی در برابر محافظ کاری از سویی و انقلاب خواهی از سوی دیگر قرار میگیرد.[ آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، پیشین، ص ۷۲.]
در تعریف دیگر، اصلاح طلبی جریانی سیاسی است که دگرگونی جامعه را
از طریق انجام اصلاحات و نه انقلاب، تبلیغ میکند. اصلاح طلبی جریانی سیاسی
در درون جنبش کارگری و کمونیستی که ضرورت مبارزه طبقاتی، انقلاب سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا را انکار میکند و طرفدار همکاری طبقاتی برای رسیدن به جامعه مبتنی بر رفاه عمومی است. نمایندگان رفورمیسم در بین الملل سوسیالیست که در سال ۱۹۵۱ در فرانکفورت تأسیس شد، گرد آمدند.[ آقا بخشی، علی، افشاری راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، پیشین، ص ۵۷۵.]
البته ناگفته نماند که اصلاح طلبی در اندیشه اسلامی با رفورمیسم در اندیشه غربی دارای تفاوت ماهوی است. این واژه در اندیشه اسلامی برخلاف اندیشه غربی تنها در برابر انقلاب و به معنای حفظ وضع موجود بدون در نظر گرفتن اصول و مبانی نیست، بلکه به معنای ایجاد تحول و دگرگونی در فرد و جامعه بر پایه مبانی و اصول اسلامی با هدف برطرف نمودن مفاسد، مشکلات و نارسایی ها با هدف دست یابی به وضعیت مطلوب است و گستره آن انقلاب را نیز در بر می گیرد. بدین ترتیب هر اقدام ضد فساد به منظور سامان بخشیدن به امور از سوی دولت و مردم با روش انقلابی یا مسالمت آمیز در چارچوب مبانی دینی صورت گیرد، اصلاحطلبی نام دارد.
اصول گرا
اصول گرایی به معنای پای بندی به اصول و ارزشهای خاص است.
گرچه برخی از اصل گرایی به بنیادگراییFundamental)) نیز تعبیر می کنند که عبارت است از:
جنبشی در چارچوب یک دین یا آیین سیاسی که گرایش به شکل اصلی
و ارزشهای اولیه آن دین یا آیین سیاسی دارد. بنیاد گرایی دو اطلاق مثبت
و منفی دارد؛ مثبت آن اصولی بودن و تمسک به اصل است و کاربرد منفی آن، قشری گری و تمسک به ظواهر. لیکن در ادبیات سیاسی معمولاً بنیادگرایی با بار منفی همراه است و با تحجر و واپس گرایی یکسان انگاشته می شود و به دلیل همین نگاه منفی غرب به اصول و ارزش های دینی و حاکمیت نگاه نسبی گرایی بر آن، این اصطلاح توسط آنان برای اسلام گرایان با هدف واپس گرا و متحجر نشان دادن آنها به کار برده می شود، در حالی که اسلام مخالف هرگونه تحجر و واپس گرایی بوده و در عین توجه به مبانی و اصول و حاکمیت آنها به تمامی زمان ها و نیازهای بشر توجه نموده و برنامه دارد.
ازاین رو تعبیر بنیادگرایی به جای اصول گرایی مناسب به نظر نمیرسد و در اصولگرایی ضمن پای بندی به اصول و ارزشها از قشری گری، تحجر و واپس گرایی کنارهگیری میشود.
محافظه کار (Conservative)
مجموعه از اندیشههایی که نهادهای کهن و ریشه دار را از آنچه نو و نیاز بوده است ارزشمند تر میشمرد. محافظه کاری در برابر تندروی است و این مهمترین و اساسیترین ویژگی آن است. به نظر یک محافظه کار، انقلابیها، تندروها (رادیکالها) براساس هدفهای صرفاً نظری و مکتبی میخواهند بسیاری از نهادهای ارزشمند اجتماعی را از میان ببرند.
محافظه کار به هر فرد یا گروهی گفته میشود که به دنبال تأیید وضع موجود و مقاومت در مقابل تغییر و دگرگونی است.
رادیکال (Radical)
رادیکال (Radical) به معنای تندرو صفتی است برای همه نظرها و روشهایی که خواهان دگرگونی بنیادی و فوری در نهادهای اجتماعی و سیاسی موجود هستند چه گرایشهای چپ، چه راست. این اصطلاح نخستین بار توسط چارلز جیمز فاکس از رهبران حزب لیبرال انگلستان به کار برده
شخص، مکتب و یا حزبی که معتقد به تغییرات فوری و اساسی در بنیادهای سیاسی و اجتماعی است به ویژه اگر این تغییرات موجب تعدیل اوضاع اجتماعی و یا برطرف ساختن مفاسد ناشی از آن شمرده شود.فصل دوم فعالیت احزاب و جریانهای سیاسی از منظر اسلام و قانون اساسی.
شب خوش