Real Madridیه پسر عمه احمقی دارم جلو چنتا دختر شخمامو گرفته بود دستش و فشار میداد ، التماسش کردم ول کنه به زور خودمو گرفتم دیدم نمیشه دردش خیلی وحشتناک بود همینکه دخترا نزدیک میشدن این بیشتر فشار میاورد منم نتونستم جیغ میکشیدم دخترا هم هی میگفتن آقا مگه بیماری کشتیش به زور از دستش درم آوردن ، اینقدر خجالت کشیدم نتونسم تو روشون نگاه کنم و فرارو بر قرار ترجیح دادم
شیرم دهنش ، برا 16 سالگیمه این جریان
با دختر عمومم یه شوخی بد کردم
اولین باری که برق گرفتم شوکه شدم نمیدونستم چیه
به زور بردمش تو اتاق چسبوندمش به سیم لخت با هم رفتم رو هوا