برنامه های مخفی فضایی برای مدتهای طولانی و با اهداف و دستورکارهای متفاوت و مختلف توسط انسانها و غیر انسانها در حال انجام است. از زمان شورش لوسیفریان ها و حادثه آتلانتیس، برنامههای مخفی فضایی توسط گروههای مختلف انسانها در خارج از سیاره و آنوناکیهای خزنده و هیبریدهای نفیلیم که مذاکراتشان را با طیف گسترده ای از فرازمینیها و نژادهای فرابعدی مدیریت میکردند، در حال انجام است. بعضی از انسانهایی که در آخرین دوره حادثه آتلانتیس روی زمین بوده اند، زمین را ترک کردند و به سیاره های دیگر رفتند و تمدنهایی تشکیل دادند که به نام اربابان منظومه نامیده میشوند. این اقدامات باعث شد که کنفدراسیون های مختلف کهکشانی پدید بیایند، و منظومه شمسی تبدیل شد به یک پایگاه برای ملاقات نژادهای مختلف که با این کنفدراسیون ها که عملا نقش نوعی اجتماعات ملل متحد را برای منظومه داشتند، رابطه برقرار میکردند. نژادهای خزنده آنوناکی همراستا با هیبریدهای نفیلیم در بعدچهارم، در واقع نگهبان های دروازه های بعدچهارم هستند که این گیتها اساسا کانالهای ارتباط و دسترسی به خورشید هستند. آنها مذاکرات و عقد قرارداد ها و معاهدات را با دولتهای زمینی در پایان قرن شروع کردند. این قراردادها عمدتا مربوط به تبادل کالاهای سیاره، منابع طبیعی، عناصر و ترکیبات و موادی میشد که امکان انتقال از زمین را داشت. و همچنین شامل تعداد زیادی از انسانهای بالغ و بچه ها میشد که دولتها موافقت کردند تا در ازای آزمایشات، کمپهای کار، بردگی جنسی، زاد و ولد اجباری، آزمایشات و دستکاریهای ژنتیکی و «برنامه های مخفی فضایی» تبادل کنند. تعدادی از انسانهایی که از لحاظ ژنتیکی پیشرفت داده شده بودند یا دارای تواناییهای خاص فراطبیعی روانی بودند، آموزش داده شدند تا در موقعیت های مختلف نظامی کار کنند یا در دیگر قسمتها به عنوان دانشمند، مهندس، متخصص ژنتیک، و همچنین مطالعه در مورد این آزمایشات مختلف در آزمایشگاههای پیشرفته. رهبران بینهایت خودمحور و سلطه گر در ازای تبادل انسانها، تکنولوژیهایی مثل طرحهای سفینه، تکنولوژیهای فرازمینی، سلاحهای پیشرفته و تکنولوژی منبع نیروی نقطه صفر را دریافت کردند.
خطوط زمانی عملیات سیاه:
در دوره ای که فرانکلین روزولت ( ۱۹۳۳- ۱۹۴۵) رئیسجمهور آمریکا بود، نژادهای مختلفی از بیگانگان خاکستری با دولتهای بزرگ و مهم قراردادهای محرمانه بستند، چه دولتهایی که با آنها در تعارض و تنش بودند و چه آنهایی که همراستا بودند. این اقدامات اساسا استراتژی فریب آرکانی بود برای ایجاد دشمنی، تحریف اطلاعات و حقایق و گسترش آشفتگی در بین دولتهای دنیا تا شرایط را به سمت جنگ پیش ببرند. رهبران دولتها در بیشتر موارد اطلاعاتی را بروز نمیدادند، و انواع مختلفی از تکنولوژیها و سلاحهای نظامی به کشورهای مختلف و گروهها و زیرمجموعه های مختلف نظامی داده شد. هدف ایجاد مداوم جنگهای جهانی بود، که در واقع استراتژی تفرقه و حکومت بر انسانهاست، تا انسانها را به شکل مداوم درگیر کنند و منابع آنها را تا آخرین قطره بدزدند.
این استراتژی در واقع دادن سلاح به یک شامپانزه بود ( یعنی سلاح را در اختیار انسانهای ناآگاه و نادان قرار دادند). بیگانگان منفی به خوبی میدانستند که دولتهای زمین از قدرت سواستفاده خواهند کرد و جنگ و نسل کشی به راه می اندازند تا قلمرو و سلطه خودشان را گسترش دهند. نتیجتا تحت این شرایط، تجاوز به سیاره راحتتر و از طریق نیروی خود انسانها که به بردگی کشیده شده اند انجام میشود که اساسا بر پایه گسترش وحشیگریست. دستورالعمل وحشی گری مستقیما از سمت گروه آلفادراکو/ اوریون و ذهن بیگانگان سلطه گر می آید که از لحاظ تواناییهای ذهنی بسیار قوی هستند، و عمل کنترل ذهن را بر روی انسانها انجام میدهند و اشکال فکری و دستورالعمل های تسلط بر گروههای انسانی را به ذهن رهبران انسانها و ساختارهای نظامی القا می کنند.
روزولت وارد این قراردادها نشد، اما چرچیل کسی بود که این توافق را انجام داد و در ازای یک سری پروژه های فضایی، انسانها و کودکان را معامله کرد تا در آزمایشات مورد استفاده قرار بگیرند. آنها تا ۵۰۰۰ نفر توافق کردند، اما عملا ۵۰۰۰۰ نفر دزدیده شدند. و چرچیل به خوبی میدانست که با خود اهریمن معامله کرده است. او وزیر دفاع و نخست وزیر بریتانیا از ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ و ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۵ بود. بعد از جنگ جهانی دوم، او از درگیری رژیم نازی هیتلر با نوردیکها باخبر شد، و در نتیجه تمام پروپاگانداهای ممکن را ایجاد کردند تا حقیقت تجاوز بیگانگان را مخفی کنند. این مسئله اساسا باعث بوجود آمدن سازمان های دولتی سایه مثل برنامه های مخفی فضایی شد که طراحی شدند تا با این مسئله یعنی فاش شدن اطلاعات مبارزه کنند، در حالیکه نهایت پنهانکاری را تحت پیمانهای مرگ انجام دادند تا دستورکارهای بیگانگان منفی را مخفی کنند. و این در واقع خط زمانی اصلی ای بود که در طی آن عملیاتهای سیاه چندگانه اتفاق افتادند و هنوز هم در جریان هستند.
بعد از مرگ روزولت در سال ۱۹۴۵، هری ترومن روی کار آمد. چند هفته بعد از شروع کار ترومن، آلمان نازی در جنگ ظاهرا شکست خورد. در ادامه، ترومن برای پایه ریزی سازمان ملل مورد کمک قرار گرفت. او همچنین بر ایجاد ناتو در سال ۱۹۴۹ نظارت کرد. اما چیزی که عموم مردم از آن بی اطلاع هستند اینست که ترومن، سازمان ملل و ناتو را توسط بقایای امکانات، دارایی ها و منابع نازی ها تشکیل داد. از این داراییها برای ساپورت مالی و تشکیل برنامه های مخفی فضایی استفاده شد. در آگوست ۱۹۴۵، بعد از اینکه دولت ژاپن مکررا از تسلیم شدن خودداری کرد، ترومن دستور بمباران اتمی ژاپن را صادر کرد. ایده بمب اتم در واقع زائیده افکار عده ای از دانشمندان نازی بود که بعدها به نام پروژه پیپرکلیپ یا «گیره کاغذ» نام گرفت. عملیات گیره کاغذ، برنامه دفتر خدمات استراتژیک (OSS) بود که طی آن بیشتر از ۱۵۰۰ نفر از دانشمندان، تکنسین ها و مهندسین نازی و سایر کشورها به آمریکا آورده شدند تا بعد از جنگ جهانی دوم بکار گرفته شوند.
میراث آیزنهاور:
بعد از جنگ جهانی دوم، دوایت آیزنهاور به عنوان رئیس ستاد ارتش تحت پرزیدنت ترومان خدمت کرد و در ادامه به عنوان سی و چهارمین رئیسجمهور آمریکا ( ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۱) انتخاب شد. او یک ژنرال پنج ستاره بود که در ارتش آمریکا در طول جنگ جهانی دوم به عنوان فرمانده ارشد نیروهای متحد در اروپا خدمت کرد. در سال ۱۹۵۱ او اولین فرمانده ارشد ناتو شد، و در این زمان بود که برای اولین بار او از مسئله تجاوز بیگانگان با خبر شد و در سازماندهی چندین شاخه از برنامه های مخفی فضایی و ملاقات با نژادهای مختلف بیگانه درگیر شد. او در واقع معمار اصلی و پدر برنامههای مخفی فضاییست، اگرچه بدون رهبری او بسیاری از سازمانهای درحال سقوط پاسخگوی اعمالشان نبودند و درگیری های داخلی بین آنها شکل گرفت. این فقدان شفافیت و فریبکاری ادامه دار باعث ایجاد فساد، طمع، کنترل ذهن و جرائم وحشتناک علیه بشریت شد. این جرائم شامل طراحی دستورکارهای مخفی برای حفظ سلطه تجاوزگرانه، بردگی و دستکاریهای ژنتیکی و کنترل ذهن بر روی انسانها میشد. بیگانگان و تکنولوژی های پیشرفته توسط طبقه ایلیت مخفی شدند و تکنولوژیها به بیرون از زمین منتقل شدند، و به دست تشنگان قدرت افتادند. همان انسانها و موجودات فرازمینی که در بدست گرفتن کنترل سیاره موفق شدند، کسانی بودند که این سازمانهای اصلی را به تمدن های انشعابی بدل کردند. اینها طبقه به اصطلاح نخبه یا همان کابال هستند که بقیه انسانها را به عنوان حیوانات خانگی یا برده به بیگانگان منفی فروختند تا مورد تجاوز، آزمایش، قتل و بردگی قرار بگیرند.
ویلیانت تور:
یکی از ملاقات کنندگان بسیار ویژه با آیزنهاور، ویلیانت تور از سیاره ونوس بود، که برای سه سال در پنتاگون اقامت داشت ( از ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۰). او بخاطر تکنولوژی و تسلیحات نظامی مورد بازجویی قرار گرفت، و در چندین جلسه شرکت کرد تا گزارشاتی را به رؤسای ستاد مشترک ارائه بدهد که یکی از آنها، معاون رئیس جمهور، ریچارد نیکسون بود. خیلی زود بعد از ورود او به زمین، بهمراه سه تا از همراهانش، در یک جلسه محرمانه در منزل هاوارد منگر در های بریج، نیوجرسی شرکت کرد. در آوریل ۱۹۵۷ گروهی از کسانی که به مسئله یوفوها علاقمند بودند، در این ملاقات شرکت کردند. ویلیانت و اعضای گروهش، دان، جیل و تانیا، با پوشیدن لباس های انسانها، به ظاهر آنها در آمدند. ویلیانت از اینکه چه رفتار ناشایستی از طرف مطبوعات با انسانها میشود، ناراحت شد. فرود ویلیانت تور به زمین احتمالا اولین فرود ثبت شده یک بیگانه شبیه انسان توسط مقامات ارتش بود. او یک ساعت با رئیسجمهور آیزنهاور و معاونش نیکسون ملاقات کرد، و سپس آنها تحت مراقبت به پنتاگون برده شدند.
MILABS
پروژه MILABS یا آدمربایی توسط نیروهای نظامی، عملیاتهایی هستند که طی آنها افراد دزدیده شده، آموزش داده میشوند و به عنوان مهره هایی توسط مراکز اطلاعاتی نظامی در عملیاتهای مختلف و به اهداف مختلف مثلا در برنامه های مخفی فضایی مورد استفاده قرار میگیرند. گروههای مختلف فرازمینی در این پروژه ها فعالیت دارند، مثل خزنده ها که علاقمند به دزدیدن منابع زمین و به بردگی کشیدن انسانها، آزمایشات ژنتیک، برنامه های زادوولد، بردگی جنسی و سایر اهداف مربوط به دستور کارشان هستند. خیلی از کسانیکه تحت آزمایشات و عملیاتهای MILABS قرار می گیرند، کسانی هستند که از لحاظ ژنتیکی مورد دستکاری قرار می گیرند و داری یک سری تواناییهای ادراکی خاص میشوند و در عملیاتهای نظامی مخفی مورد استفاده قرار می گیرند.
https://ascensionglossary.com/index.php/Secret_Space_Programs
اتحاد نور
https://www.etehadenoor.com/?p=283