مردی پراحساس
یا باید این چنین گفت؛
صندوقچه تاریخِ سیاسی_اجتماعی فوتبال جهان که هنگام ورق زدن برگ های در هم آمیخته فوتبال و جامعه و سیاست دست هایش آن چنان جلوی دوربین به حرکت در می آمد که احساسات به قلیان آمده اش به وجود ما سرریز می شد.
آرام و عمیق
با دانش و افتاده
آدمی چند بعدی که در هر بعد حرفی برای گفتن داشت.
پرسنال برندی که نه رنگ داشت و نه لوگو
ولی لحن داشت و سبک
منحصر به فرد و برجسته صحبت می کرد
کلامش آغاز می شد تو را سوار قایقی می کرد و در دل تاریخ برایت پارو میزد.
سبک نگارشش برایم الگو بود.
از جمله های معروفش به عادل فردوسی پور اینچنین یادم هست:
انسان میتونه همسرش و ترک کنه و با یه نفر جدید زندگی کنه ولی تیمی که طرفدارش هست را نمیتونه عوض کنه
نمی دانستیم برای چه در برنامه های جام جهانی دوهزار و هجده برای چه به عادل گفت بزرگترین آرزوی من این هست که انقدر زنده بمونم که بتونم جام جهانی بعدی را نیز ببینم.
به آرزویش نرسید
ولی روش زندگی و اثربخشی اش آرزوی بسیاری از ما شد.
ترکیبی که تجزیه شد
ترکیب عادل و صدر
ولی در ذهن ها ماندگار
بدرود صدر
بدرود استاد
بدرود پراحساس
به قلم آرلن طهماسیان