hossein Rیه بار تو مترو بودم، شلووووغ
یه بنده خدایی بود ساز سنتی میزد با اون گیتارای قدیمی و میخوند
من و ملتم خیلی جدی سر جامون وایساده بودیم، خشک خشک
یکی از همین افغانستانیا که تقریبا ۴۰ سالش بود یه دفعه شروع کرد به دست زدن و از این اداهایی که زنا تو عروسی در میارن و با دهنشون لی لی لی میکنن (اسم این حرکتو بلد نیستم:) )
کل مترو شروع کرد به دست زدن و کوبیدن و این یارو هم در همین حین از این ادا و اصولا در میاورد، خیلی حال کردم با کاراش، خیلی انرژی و حس خوب دست داد بهم