Peter Griffinماهیت معنا، تعریف، عناصر و انواع آن، توسط فیلسوفان ارسطو، آگوستین و آکویناس مورد بحث قرار گرفته بود. به گفته آنها «معنا رابطهای بین دو نوع چیز است: علائم و دیگر گونه از چیزها که علائم آنها را معنا میدهند (یا مراد کرده، بیان میکنند یا به آنها دلالت میکنند)». یک تِرم در ارتباط معنا، الزاماً موجب میشود چیز دیگری به ذهن بیاید. به عبارت دیگر: «یک نشانه (sign)، به عنوان موجودیتی تعریف میشود که برای یک شخص و بنا بر هدفی، دلالت بر موجودیتی دیگر دارد». همانطور که آگوستین تبیین میکند، یک نشانه «چیزیست که خود را به حواس و چیزی به غیر از خودش در ذهن نشان میدهد» (Signum quod est se ipsum sensui et praeter se aliquid animo ostendit 1975, 86).
چیزهایی در جهان وجود دارد که ممکن است معنی داشته باشند؛
چیزهایی در جهان هستند که همینطور نشانههایی از چیزهای دیگر در جهاناند؛ بنابراین، همواره معنادارند (یعنی، نشانههای طبیعی جهان فیزیکی و ایدههای درون ذهن)؛
چیزهایی هستند که الزاماً همیشه معنی دارند؛ مانند واژگان و دیگر نمادهای غیرکلامی.
انواع معانی، مطابق انواع چیزهایی که نمایانده میشوند، متفاوتاند. یعنی:
مواضع عمدهٔ معاصر دربارهٔ معنا، تحت تعاریف موضعی زیر از معنا ارائه میشوند:
نظریههای روانشناختی، تحت مفاهیم اندیشه، نیت یا درک مطرح میشوند؛
نظریههای منطقی، شامل مفاهیمی مانند معنای ضمنی، محتوای شناختی، یا حس، به همراه مصداق یا مرجع؛
پیام، محتوا، اطلاعات، یا ارتباط؛
شرایط صدق؛
کاربست (Usage)، راهنمای کاربست؛ و
اندازهگیری، محاسبه، یا عملیات.