داستان حیواناتی که علیه صاحب مزرعه شورش میکنند و تصمیم می گیرند مزرعه را خودشان اداره و عدالت را برقرار کنند ولی................
کتابی بسیار آشنا.......تمامش که میکنی می گویی من این کتاب را زندگی کرده ام!
من خوکها و سگها و گوسفندها را می شناسم!
چه آشنایی غم انگیزی....
.
اولین بار که این کتابو خوندم سن کمی داشتم و یادمه که آخرش خیلی غمگین بودم...اگرچه شاید درک کاملی از کتاب نداشتم...
چند سال بعد وقتی دوباره کتاب رو خوندم...هم خشمگین بودم و هم غمگین....
وقتی سگها به حیوانات حمله کردند...
وقتی فرمانها رو عوض کردن...
وقتی کلاور فرمانها رو به یاد میاورد ولی تغییر کرده بودن...
وقتی باکسر رو برای سلاخی بردن...
وقتی.....
من با این کتاب شاید بیشتر از هر کتابی بغض و گریه کردم......
یک کتاب آزار دهنده که باید بخونید.....