سلام دوستان.به قسمت سوم سینمافیل خوش اومدین.در این مجله قصد دارم فیلم هایی رو که میبینم بنظرم جذاب میاد رو بهتون معرفی کنم و نظر خودم رو بعنوان یک مخاطب ساده با شما در میون بذارم.تا جایی که میتونم سعی میکنم که داستان رو اسپویل نکنم و در پایان هرقسمت هم سعی میکنم با یکی از کاربران فیلم باز طرفداری درباره سینما،آثار معروف و سبک های سینمایی و.... مصاحبه کوتاهی داشته باشم تا بتونم به صورت روان و همه پسند،شما رو با جنبه های مختلف سینما آشنا کنم.
با من همراه باشید.
با تشکر از Ka⭐️عزیز که زحمت طراحی پوستر هارو کشید.
قسمت چهارم:
معرفی و نقد و بررسی فیلم (Green book (2018
|
Here We Go
GreenBook
محصول 2018 ایالات متحده آمریکا
پوستر رسمی فیلم Green Book
کارگردان: Peter Farrelly
بازیگران: Mahershalla Ali-Viggo Mortensen-Linda Cardellini-Nick Vallelonga
امتیازات کسب شده:
IMdB:8.5/10
Metacritic:69/100
Rotten Tomatoes:77/100
انتشار رسمی:11 سپتامبر 2018
برنده سه گانه اسکار:
اسکار بهترین نقش مکمل مرد:ماهرشالا علی
اسکار بهترین فیلم
اسکار بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی
برنده جایزه گلدن گلاب برای بهترین فیلم موزیکال یا کمدی
جایزه بهترین فیلم انجمن تهیه کنندگان آمریکا
کتاب سبز فیلمی در ژانر کمدی-درام به کارگردانی پیتر فارلی است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. این فیلم تور ۱۹۶۰ پیانیست کلاسیک و جاز آمریکایی-جامائیکایی، دان شرلی (ماهرشالا علی) به همراه بانسری اهل نیویورک به نام تونی لیپ (ویگو مورتنسن)، که راننده و محافظ او بود را در جنوب آمریکا به تصویر میکشد. نمایش جهانی فیلم با پخش آن در Toronto International Film Festival در سپتامبر ۲۰۱۸ آغاز شد که فیلم را برنده جایزه انتخاب مردم کرد.فیلم در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۸ در آمریکا توسط یونیورسال استودیوز اکران شد.فیلم نقدهای مثبتی دریافت کرده که در آنها بازی علی و مورتنسن مورد ستایش قرار گرفتهاند. بودجه این فیلم ۲۸٫۹ میلیون دلار بودهاست.
پیتر فارلی،متولد 17 دسامبر 1956 کارگردان اهل آمریکاست. پیتر فارلی نیز کارگردان فیلمهایی همچون Dumb And Dumber و There Is Something About Mary، پس از ساختههای اخیر نه چندان موفقش، با یک غافلگیری بازگشته است........
پیتر فارلی کارگردان فیلم گرین بوک و برنده جایزه اسکار
بعد از دو اتفاق مشکوک در بار کوپا که در یک شب اتفاق افتادند،این بار برای مدتی تعطیل شد.تونی لیپ،که بانسر این بار است هم به ناچار باید مدتی را در تعطیلات بگذراند.در نهایت،پس از جست و جو های فراوان برای پیدا کردن کار،در نهایت تونی با پیشنهاد کار دکتر دان شرلی،نوازنده رنگین پوست مواجه می شود.ماجرای سفر جالب این دونفر به جنوب آمریکا آغاز می شود و..... .
4-نظر چند تن از منتقدان درباره فیلم: |
نمره:100/100
درست همانند یک پارچهی مرغوب، این اثر هم نرم و گرم است. فیلم کتاب سبز دو قطب بزرگ دارد که هر دو ستارهی داستان، با طنز و قلب خود آن را در اختیار گرفتند و بیش از پیش در داستان اوج میگیرند.
جیم اسلوتک | اوریجینال سین:
|
نمره:91/100
شاید نتوان فیلم کتاب سبز را عمیقترین اثر با مضمون نژاد پرستی به حساب آورد اما میتوان آن را یک اثر خندهدار و دوست داشتنی با مضمون رابطه دوستانه دانست؛ رابطهای که درون یک ماشین شکل گرفته است.
گری تامپسون | فیلادلفیا دیلی نیوز:
|
نمره:88/100
ویگو مورتنسن و ماهرشالا علی به گونهای عمل کردند که باعث شدند این رابطهی دوستی واقعا واقعی به نظر بیاید؛ البته آنها از چند ابزار غیرمنتظره از جعبهی مخصوص فارلی هم استفاده کردند. غریزههای کمدی او کمک بسیار زیادی به این فیلم کرده است.
پیتر تراورس | رولینگ استون:
|
نمره:80/100
Green Book یک فیلم با مضمون کلاس طبقاتی و همچنین نژادهای متفاوت است و فارلی برای ساخت این اثر پیامرسان، تصمیم درستی گرفت و اصلا حاضر نشد که از چیزهایی که وجود ندارد، استفاده کند.
سکانس پایانی فیلم
حضور دکتر دان شرلی در جشن کریسمس خانواده تونی واللونگا
تاد مککارتی | هالیوود ریپورتر:
|
نمره:70/100
یک اثر متمایز و همچنین سرگرم کننده. ویگو مورتنسن و ماهرشالا علی به گونهای عمل کردند که اولین فیلم سینمایی بلند و تکنفرهی پیتر فارلی تبدیل به یک اثر خوب و دوست داشتنی شود.
ویلیام بیبیانی | آی جی ان:
|
نمره:59/100
فیلم Green Book آن عمقی را که دوست داشت و به دنبال آن بود، در خود ندارد و تنها روی یک سطح بدون عمق و جزئیات و کاملا سطحی تمرکز کرده است. ویگو مورتنسن و ماهرشالا علی عملکرد فوقالعاده خوبی را در این اثر داشتند اما این فیلم پیامرسان، اشتباهاتی را در بیان پیام و همچنین رساندن آن به مخاطب انجام داده است.
5-نقد و نظر شخصی درباره این فیلم: |
فیلمهای زیاد همیشه در تاریخ سینما بودن که درباره مقوله نژاد پرستی ساخته شدن و قطعا در آینده هم همچین فیلم هایی ساخته خواهد شد.فیلمهایی مثل If beale street Could talk و The Hate You GIve Me، و..... . نکتهای که درباره چنین فیلمهایی بسیار به چشم میآید، میزان توانایی قصه گویی و خلق درامی است که بتواند در درجه اول ما را بهعنوان مخاطب درگیر روایت فیلم کرده و سپس در لایههای پنهان قصه، نقدهایی به نگاه نژاد پرستانه وارد کند. اما اتفاقی که غالبا در اینگونه فیلمها میافتد که میتواند بسیار آزار دهنده و کسل کننده باشد، تبدیل شدن فیلم به یک بیانیه یا خطابه است. بهگونهای که گاهی این سؤال برایمان مطرح میشود که چرا فیلمساز بهجای ساختن فیلم، حرفهایش را در قالب یک بیانیه به چاپ نرسانده است؟ وقتی قرار است موضوعی را ازطریق مدیوم سینما بیان کنیم، باید به زبان سینما سخن بگوییم. بهنوعی فارغ از اغراق در احساسات و دیالوگهایی که صراحتا زیرمتن فیلم را رو به دوربین فریاد میزنند، باید بتوانیم داستان روایت کنیم و شخصیت بسازیم.
سکانس رانندگی در ابتدای فیلم
به همین دلیل است که فیلمی مانند گریین بوک، برنده جایزه بهترین فیلم اسکار 2019، از تمام نمونههای دیگر سینماییتر است. چرا که در درجه اول هرچقدر هم پیام نژاد پرستانه داشته باشد، ابتدا در فرم فیلم دو شخصیت کاملا متضاد (و در عین حال مکمل) را که یکی محافظ سفید پوست آمریکایی ایتالیایی (با بازی ویگو مورتنسن) و دیگری نوازنده سیاه پوست آمریکایی آفریقایی است در دل یک سفر با هم همراه میکند و از دل این تضاد موقعیتهایی خلق میشود که موجبات تغییرات تدریجی شخصیتها را فراهم میکند. حال ما با شناخت خوبی که از هریک از این دو شخصیت به دست میآوریم، به لایههای پنهان فیلم نزدیک میشویم و نگاه فیلمساز را درک میکنیم. حال با این مقدمه، تماشای فیلم کتاب سبز را از دست ندهید چرا که در عین جذابیتش میتواند جایزه اسکار را برای ویگو مورتنسن و ماهرشالا علی به ارمغان بیاورد.
امتیاز ویژه و بارزی که فیلم کتاب سبز دارد، شخصیت پردازی دقیقش است که با ورود به فیلم از دریچه شخصیت پردازی میتوانیم به تحلیل خوبی از آن برسیم. از همان ابتدا شخصیت تونی لیپ را با کنشهایی که در باشگاه شبانه انجام میدهد میشناسیم. آدمی زرنگ است که از هر فرصتی برای کسب درآمد دریغ نمیکند. دوست دارد به سختی و با استفاده از هوش و ذکاوت خود پول در بیاورد. هر جا که لازم است از توان فیزیکی خود برای ابراز خشونت استفاده میکند.
افراد سفید پوستی که در بار برای دکتر دان شرلی مزاحمت ایجاد می کنند.
حال چنین شخصیتی در تقابل با دان شرلی نوازنده، ثروتمند، مبادی آداب و مانند تونی مغرور قرار میگیرد. با این ویژگیها متوجه میشویم تضاد تونی و دان دیگر فقط در رنگ پوست نیست بلکه این تضاد بسیار ریشهایتر است. اما همین تضاد است که موقعیتها را برایمان جذاب و پیچیده میکند و همچنین با پیشینه کمیکی که فارلی در فیلمهایش دارد میتواند به خوبی در این موقعیتها کمدی خلق کند. این تضاد را در نحوه قرار گرفتن آنها در ماشین (که طبیعتا به واسطه ارباب و خدمتکار بودن پشت به هم مینشینند) و همچنین در نحوه صحبت کردنشان هم میبینیم
حال این تضادها علاوهبر جذابیتهای فرمی که به آن اشاره شد، در لایههای پنهان تاثیرات دیگری هم دارند. فیلمساز بهنوعی شاید نگاهش بر پذیرش این تضادها در وهله اول باشد. مسیر قصه بهگونهای است که دو شخصیت که هر کدام نماینده یک نژاد هستند ابتدا متوجه تضادهای یکدیگر میشوند و آن را میپذیرند. بهنوعی در ادامه مکمل شدن برای یکدیگر است که میتواند راهحل باشد و دو شخصیت را به درک خوبی نسبت به هم برساند.
دان شرلی و تونی واللونگا در سکانس نوشتن نامه تونی
از سوی دیگر مسیری هم که فیلمنامه برای تغییر شخصیتها در نظر گرفته، در روند قصه حل است. تونی با وجود آنکه در ابتدا نگاهی نژاد پرستانه دارد، ماموریتش این است که از یک سیاه پوست در طول سفر محافظت کند. اما تقابل او با چه کسانیست؟ دقیقا با کسانی که مانند خودش این نگاه را دارند و مقابله کردن با این آدمها یعنی مقابله کردن با درون خود تونی و یافتن نگاهی تازه.
دان شرلی و تونی واللونگا در بار مخصوص رنگین پوستان
دان نیز بهعنوان سیاه پوست، اعتراضی صریح و به شکل مرسوم در دیگر فیلمها که غالبا با دیالوگ گفته میشود ندارد. در سکانسی که در مغازه لباس فروشی، به او اجازه پوشیدن کت و شلوار نمیدهند او اعتراضی نمیکند و این صحنه کات میخورد به صحنه بعد که دان درحالیکه چهرهای خشمگین دارد به سرعت دستهایش رو پیانو کار میکند و با Track in نرمِ دوربین به سمت او میتوانیم بگوییم، دان بهنوعی اعتراضش را با موسیقی خود بیان میکند. موسیقی او و تاکید بر سرعتِ نواختنش، هم حسی از جنس اعتبار بخشیدن به خود دارد (بهگونهای که دان با خود نمائی در نواختن پیانو انگار فریاد میزند که ما سیاه پوستان را ببینید!) و هم حسی صلح آمیز و شاعرانه را در دل تونی و دیگر سفید پوستان شبیه به او میکارد.
با توجه به تمام چیزایی که تا الان نوشتم و مطالعه کردم،نمره ای بیشتر از 7.2 از 10 نمیتونم به این فیلم.چون به نظر من این فیلم در کنار تمام نقاط مثبتی که داشت نکات منفی هم داشت که باعث میشد اون طور که باید و شاید فیلم کامل نباشه.و اینکه به نظر من جایزه اسکار چیزی نسبی محسوب میشه به نسبت تمام فیلمهایی که در یکسال تقویمی به آکادمی میرسند.پس لزوما گرفتن سه اسکار به معنای عالی بودن و در حد بهترین فیلم های تاریخ سینما بود نیست
خب ارسلان جان خوش اومدی به Cinemaphile Interview
1-فیلم green book بنظرت چطور فیلمی بود؟ |
با دیدن بعضی فیلم ها می تونیم،تاریخ اجتماعی هر کشور یا منطقه ای رو بهتر درک کنیم.اگه علاقه ای به خوندن کتاب های تاریخی دهه های مختلف آمریکا ندارید، فیلم هایی مث Green book کمک خوبیه.این فیلم تاریخ آمریکاس، واقع بین ترین فیلمی که میتوان در مورد نژاد پرستی با پایانی واقع بینانه دید.سکانس هایی که تجربه های مشترکی رو بین ما ایجاد میکنن.یک فیلم جهانی با شمایل شناسی و برخورد های طبیعی در یک ضرب آهنگ ساده و بدون ایجاد هیجان کاذب که نمونه های آن در فیلم American x historyیا فیلم های این چنینی رو دیدیم.داستان چرخش زیادی نداره و برا همین نمی شه،اون رو یه فیلم مهیج دونست ولی کاملا مهندسی و دقیق تنظیم شده و تاثیر گذاره.
2-بنظرت اون محتوای ضد نژاد پرستی رو که باید تونست به من و توی مخاطب ارائه بده؟ |
بستگی داره فیلم رو چطور تعریف کنی.فیلم یک نگاه این نگاه می تونه نگاهی مستند گونه داشته باشه،یا نگاهی فلسفی داشته باشه یا ابجکتیو یا سابجکتیو باشه.فیلم Green book برا کسایی که نژاد پرستی رو یک درام تاریخی اکشن روانی مي دونند جالب نیست.این ژانر در نگاه اول به یه فیلم اقتباسی از یه اتو بیوگرافی می خوره که ممکنه هرکسی بگه و ما هم باور کنیم.
3-اگه جای کارگردان بودی چه نکاتی رو واسه انتقال بهتر پیامد در نظر میگرفتی ؟ |
به شخصه فضای این فیلم رو تو یه محیط وسیع تر از جامعه آمریکا شخصیت پردازی می کردم.
رابطه یک راننده و مسافر تقریبا دارای سطح درگیری کافی هست، ولی مثلا در فیلم بوی خوش زن این تضادها علاوه بر فرهنگ و سواد با دو نسل و دو انسان کاملا متفاوت با یکدیگر درگیر می شه.پایان فیلم تقریبا قابل حدس بود،با این حال، درباره این که چطوری می شد پایان بهتری برا فیلم گرفت،نظر خاصی ندارم.
این چیزی نیست که بتونی راحت در موردش نظر بدی.
4-نظرت درباره بازیگران شخصیت های اصلی چیه؟توی انتقال هدف فیلم تونستن کمکی بکنن یا نه؟ |
اصلا بیس و پایه این فیلم رو بازیگرها تشکیل میدادند،شخصیت پردازی آمیخته با تنش و تضاد دراماتیک، ببیننده رو به فیلم جذب می کنه.هر چند فیلمبرداری فیلم هم کمک زیادی کرد.در کل فیلم هایی که نماهای بلند دارند،عموما شما رو تو یه شکل بصری خاص اسیر می کند.یه نفر راننده، یه شخص دیگه مسافر، این فیلما با شخصیت پردازی قوی باعث می شن که فیلم ارزش دیدن رو داشته باشه.از بازی خوب ویگو مورتنسن و ماهرشالاعلی هم نمی شه به آسانی رد شد،این دو تا خیلی خوب در کل فیلم با هم تعامل دارن، به قول معروف مث در و تخته با هم جفت و جور شدن.
5-چه نمره ای به فیلم میدی از ده؟ |
به نظر خودم 7.8 نمره مناسبی برا این فیلمه.
6-اگه بخوای چندتا فیلم خوب تو این تم بهمون معرفی کنی چیا رو معرفی میکنی؟ |
American x history
Selma
Twelve years slave
In the heat of the night
How to kill a mockbird
Melcom X
__________________________________________________________________________________________________________________
نظر شما درباره این فیلم و موضوعش چیه؟
بنظرتون چه چیز جذابی میشد توی فیلم باشه که نیست؟
|
ممنون که این قسمت Cinemaphile رو مطالعه کردین
نظراتتون رو با من در میون بذارین
🙏🙏🙏