Just a little rush, babe
فقط یه هیجان کوچیک عزیزم
To feel dizzy, to derail the mind of me
تا سرگیجه بگیرم، تا ذهنم رو مختل کنه
Just a little hush, babe
فقط یه سکوت کوچیک عزیزم
Our veins are busy but my heart's in atrophy
رگ های ما مشغولن ولی قلبم بنیه ای نداره
Any way to distract and sedate
از هرراهی استفاده می کنم تا حواسم رو پرت کنم و خودم رو تسکین بدم
Adding shadows to the walls of the cave
سایه ای به دیوار های غار اضافه کنم
You and I nursing on a poison that never stung
تو و من شیرمیخوریم از زهری که هرگز نسوزوند
Our teeth and lungs are lined with the scum of it
دندان ها و ریه هامون از کثافتش خط برداشته ن
Somewhere for this, death and guns
جایی برای این مرگ و تفنگ ها
We are deaf, we are numb
ما کر و بی حس هستیم
Free and young and we can feel none of it
آزاد و جوونیم و نمیتونیم هیچش رو حس کنیم
Something isn't right, babe
چیزی درست نیست عزیزم
I keep catching little words but the meaning's thin
همه ش کلمات کوچیکی رو میشنوم ولی معنی کمه
I'm somewhere outside my life, babe
من جایی بیرون زندگی خودم هستم عزیزم
I keep scratching but somehow I can't get in
همه ش ناخن می کشم ولی یه جوریه که نمی تونم وارد بشم
So we're slaves to any semblance of touch
پس ما بردگان هر حس لمس مانندی هستیم
Lord we should quit but we love it too much
خدایا! باید ترکش کنیم ولی زیادی دوستش داریم