مطلب ارسالی کاربران
مورینیو و آ اس رم، شکفتن
ته دلمان میدانیم که شنبه یکشنبهها روز ما نیست پس برای همین با هزار و یک امید منتظر پنجشنبهها میمانیم. پنجشنبهها. تقویم مورینیو پنجشنبه نداشت. سه و چهارشنبهها میرفت اروپا را نفله میکرد و بعد میخوابید. پنجشنبه شبها را به جای گشتن دنبال دکمههای لباس یار، دنبال لینک پخش زنده میگردیم. بازی در استادیومهای آخرالزمانی. هوادارانی که انگار برای تماشای مبارزات زیرزمینی آمدهاند. حال و هوا آشناست. با خودمان فکر میکنیم میتوانیم، مثل منچستر، تاتنهام را یادمان رفته. میهمانِ موجودی ناشناخته به نام بودو گلیمت بودن در یکی از ترسناکترین نقطههای کره زمین که علف جسارت سبز شدن ندارد. دعوت شدن برای نشستن روی صندلیها ولی نه به صرف شام، برای اعدام دسته جمعی. ریخته شدن اجساد در گوشه سردخانه آسمپریا استادیون و صدای خاموش شدن چراغها و بسته شدن درب. هولوکاست. محکوم شدن دوباره آندریاس بریویک به ۲۱ سال حبسِ دیگر. پیدا شدن بالاخرهی نتیجه بابت تمام جستجوی شما نتیجهای به همراه نداشت های کلید واژه بودو گلیمت برای گوگل. اعلام عزای عمومی تا بازی برگشت در ایتالیا. چند ساعت گیجی. قرص مسکن میخوریم. آن هم وقتی مورینیو برایت ترامادول بوده. درب لپتاپ را میکوبیم و نعره میزنیم: چرا آاس رم؟
از جوزه دلخوریم، اما چترمان را نامحسوس بالای سرش میگیریم تا زیر تگرگ انتقادات خیس نشود. پنجشنبه بعدی همه چیز را فراموش کردهایم و مثل قماربازهایی که به امید یک روز بهتر، پشت میز مینشینند دوباره دربهای لپتاپمان را باز میکنیم. غبار روی لباسهایمان را پاک میکنیم و زخمهایمان را پانسمان. و تلو تلو خوران حریف میطلبیم. برگشتن به روی ریل. مورینیویی که برای تقسیم انرژی بین سریآ و لیگ کنفرانس، خواست در مصرف بازیکن صرفهجویی کند ولی فشار قحطی مانع شد. گرسنگی سوراخ کننده و قورت دادن یکجای لقمه. استفاده کردن از تمام غنائم و چیزی برای روز نیاز نگذاشتن. قناعت نکردن و زندگی در لحظه. و نهایتا زدن قید سریآ. تحقیق برای بهترین هتل در آلبانی. بردهای یواشکی وقتی همه خوابند. با همه چیز ولی با هیچ چیز. آاس رم در برابر آاس رم. برای اولین بار در دنیایی خارج از بازیهای کامپیوتری. جلوی خودزنیهای ماتیاس وینیا را گرفتن. به هم نریختن موهای ژل زده ریک کارسدورپ در طول ۹۰ دقیقه. ریههای حرام قلیان شدهی سرجی اولیویرایی که هر چه میدود نمیرسد. گلزنیهای دخترانه تامی ابراهام. بازوبند مرتب کردنهای بی موقع لورنزو پلگرینی وقتی تیم دارد جان میکَند. با همه اینها میرسیم به فینال.
شب فینال در مقایسه با بقیه مثل ترم آخریهای هنوز دروس پایه نگذراندهی همه چیز از حفظ بود. قبل شروع بازی به بهانه ارزیابی کیفیت چمن که قدم میزد، داشت واکنشهایش بعد از سوت پایان بازی را تمرین میکرد: پورتو دو، اینتر یک، منچستر هم یک، پنج. باید عدد پنج را نشان دهم. قبل از اعلام ترکیب اصلی دلهره داشتیم. بعدا که مطمئن شدیم فیل جونز و روملو لوکاکو غائب اند خیالمان راحت شد و تکیه دادیم، ولی فقط برای ۴۵ دقیقه. یوهان کرایوف نامرئیِ ایستاده کنار خط طولی در نقش افسر نظامی و فرمان آتش دادن به روتردامیها. شلیکهای بیاثر در برابر زهر پاشیده شده از دندانهای خرگوشی نیکولو زانیولو. رویی پاتریسیویی که به احترام عکس تونل رختکن و ژست قهرمانان کامیک بوکیاش در آن، گل نمیخورد. ناگهان قطع شدن صدای بیبیدی بابیدی بوو و جام در دستان جوزه. پرتغالی سنت نشکنِ همچنان فینالخوار. هلند و فلسفهای که جلوی مورینیو عقیم است. بعد از سالها ضجه کردن، سرانجام سرنوشت تصمیم میگیرد سرمان را از زیر آب بیرون بیاورد. به جای تمام تنفسهای نکردهی این سالها، تند تند نفس میکشیم برای به یاد آوردن طعم دوبارهی اکسیژن. نفس میکشیم. نفس میکشیم. نفس های پیاپی. حالمان خوب است.
کانال مورینیولوژی
https://t.me/mourinhology