ᗩᥣɑꪱᜒη چه یهویی اصلا باورم نمیشه
روحت شاد🖤
بخشی از خاطراتش در اون بازی ماندگار ستارگان فوتبال خاورمیانه و آمریکای جنوبی:
یک بازی گذاشتند بین ستاره های فوتبال خاورمیانه و آمریکای جنوبی . بازی در ریاض برگزار می شد و من هم چون بچه ای از قوم های عربی ایران بودم ، به این بازی دعوت کردند. مربی ما تله سانتانا ، مربی وقت عربستان بود. نیمه دوم که شد ، فرستادنم به زمین. دو تا توپ سانتر کردند و دو تا هد زدم. هر دوتایش هم خورد به سه جاف تیرک اما توی گل نرفت. با این وجود حسابی تیم حریف کُپ کرده بود. آخرهای بازی که شد به داور عربستانی گفتم ، وقتی 30 ثانیه به سوت زدنت ماند به من بگو. او هم فکر می کرد تاکتیکی برای گل زدن دارم. سر وقتش صدایم کرد. بعد یکدفعه دید به جای رفتن سمت دروازه حریف دویدم وسط زمین. چسبیدم به مارادونا و هرجایی که رفت کنارش بودم. همه شاخ درآورده بودند. همین که سوت را زدند ، دست انداختم پیراهن مارادونا را از تنش در آوردم و دویدم توی رختکن. بیچاره همین طور هاج و واج مانده بود که چه کار دارم می کنم. هنوز هم این پیراهن بخشی مهم از مهمترین داشته های ورزشی ام است.