هلند و اسپانیا هر دو تیمای جالبی ان
ولی من و بابام به خاطر بارسایی ها طرفدار اسپانیا بودیم ولی مادرم هلند
بازی که تموم شد خوشحالی کردیم مادرم عصبانی شد جوراب پرت کرد سمت تلویزیون گفت شانسی بودو بیاید فینالو تو پلیستیشن آتیش کنیم
سریع روشن کردم
مادرم گفت هلندش کجاس
گفتم قسمت اروپا
گفت مگه آسیا نیست
گفتم نه اروپاست
گفت آسیاست دیگه فیلمای شعله و اینا
گفتم آها آره حواسم نبود...
بازی که شروع شد همش من حمله میکردم ولی اواخر نیمه اول با شوت سرکش روبن مادرم گل زد یهو پرید هوا جوری پرید هوا که قدش یکم بلند تر بود سرش به سقف برخورد میکرد
من بلافاصله با داوید ویا گل زدم
بعد شروع کرد اعتراض گفت باید داور سوت پایان نیمه اول و میزد گفت گل قبول نیست
ولی من گفتم نگاه کن ۱-۱ هستیم داری بهانه میاری
گفت من بهانه میارم؟ من؟ نیمه دوم سوراخی
بازم هی من حمله میکردم هر چی میزدم گل نمیشد
میگفتش خخخخ عرضه داری گلش کن من از کمترین فرصت بیشترین گل رو میسازم
بازی رفت وقت اضافه گفت تا اینجا خیلی بهت رحم کردم
از اونجا به بعد بابام هم اومد بازی رو تماشا کنه
مادرم بهش گفت تشویقم نکنی امشب خبری از شام نیست
همینجا بود که ی پاس به ژاوی دریبل و گللللل
چندین دور چرخیدم و پیرهنمو درآوردم رو هوا چرخوندم مادرم دسته رو انداخت شکست گفت من اصلا نوموخوام
بعد بابامم خندید دستامو مشت کردم گفتم اینههههه
بعد گلدون رو به عنوان کاپ جام جهانی بالا بردم
ولی همون گلدون آخرش رو سرم شکست و منو بابام چند روز تو کوچه خوابیدیم