چهارشنبه،۱۷ مه ۲۰۲۳،تقابل دوباره ی رئال و سیتی.تقابل دوباره ی کارلتو و پپ.دوباره در نیمه نهایی. خاطرات زیبای آنجلوتی؛او دو بار قبلی با شکست همتای اسپانیاییش، جامای ۱۰ ام و ۱۴ ام رئالو تو اروپا رقم زد. حسرت های پپ؛تحقیر در آلیانز و کامبک باورنکردنی در برنابئو.
اینبار قضیه میکرد. از اشتباهات گوارديولا خبری نبود، آنجلوتی حرفی واسه گفتن نداشت،بجز کورتوا رئالی ای تو زمین دیده نمی شد و از همه مهمتر بازی در منچستر بود.
اتحاد سیتیزن ها در اتحاد،باعث ایجاد جوی مخوف از اول تا پایان بازی شده بود.تیم جذاب و لایق آنها در موقعیتی ایده آل برای کسب دستاوردی جاودان است و میدانستند فقط با بی نقص بودن همه چیز،میتونن بر پادشاه تورنمنت غلبه کنند.
قصد بررسی عملکرد سیتی را در این مطلب ندارم و از جانب رئال به این قضیه نگاه خواهیم کرد و به سوالاتی پاسخ خواهیم داد.
● آیا شکست برابر این سیتی قدرتمند،تحقیری محسوب میشود که مجموعه نباید از آن دراما بسازد؟
قطعا خیر.شکست با اختلاف ۴ گل برای هر تیمی ناکامیه.برای رئال بزرگ و در بزرگترین تورنمت باشگاهی این شکست قطعا چیزی نیست که هوداران راحت از اون عبور کنند و تا سالها خاطرات این بازی دردناک آزارشان خواهد داد.این یک شکست بزرگ واسه ی آنجلوتی هم محسوب میشد. او هرگز دیگر هنگام شنیدن نام گواردیولا به یاد بریس های راموس و رونالدو و رودریگو فکر نخواهد کرد.این یک شکست تحقیرآمیز برای پرافتخار ترین مرد چمپیونزلیگ محسوب میشود و برای او احتمالا تلختر از کامبک های دپورتیوو و لیورپول خواهد بود. او بعد از بازی گفت که از این بازی نباید یک دراما ساخت و فراموشش کرد. ولی قطعا فراموش کردن این بازی برای هیچکس ساده و شدنی نیست.چه ستاره های پرافتخار درون زمین،چه هوادارای مغرور مادرید و چه خوده کارلتو.
●آیا ارزش این نتیجه بیشتر متعلق به درخشش سیتی بوده یا منفعل بودن رئال؟
هودارای رئال هرگز انتظار صعودی راحت نداشتن.در واقع با نتیجهی برابر در زمین این تیم قدرتمند و پرمهره،صعود سیتی یک اتفاق تاریخی محسوب نمیشد. انتظار چه چیزی را داشتند؟جنگیدن و رقابت. از زمان زدن سوت آغاز مسابقه توسط سیمون مارسینیاک لهستانی و شلیک تیر آخر بدست آلوارز آرژانتینی، آبی ها همواره دست بالاترو نسبت به سفیدپوشان داشتند. سیتی هروقت اراده میکرد ریتم بازی را سریع یا کند میکرد و هیچ اشتباهی در روند بازی نداشتند. آنها به خوبی میدانستند که رئال تیم فرصت هاس و برای پیروزی مقابل آنها راهی جز بی نقص بودن، نداری. رئال در طول ۹۰ دقیقه نه تنها نتوانست سبک خود را اجرا کند،بلکه به سیتی کمک زیادی کرد که آنها بهتر بازی کنند!هوادار ها بهتر از هرکسی کمبود ها و نقص ها و قدرت های تیم را میدانند و با توجه به بازی رفت دو تیم،نتیجه نشان دهنده ی اختلاف حقیقی تیمها نبوده و بیشتر نمایانگر عملکرد افتضاح رئال بود.
●چرا آنجلوتی نفر اول صف متهم های این شکست است؟
کارلتو در طول دوران مربیگریش،هرگز حسرت جامی را نداشته اما با لجبازی های خود و اصرار روی ایده های غلط،نتوانسته علیرغم تیمای قدرتمندش لیگ های زیادی فتح کند.علاوه بر این مسئله ضعف دیگری که کارلتو دارد نداشتن پلن دوم است. برای من عجیب است که همچین مربی واکنش گرایی که سبک بازی خود را همیشه با ضعفای حریف تطابق میدهد، چگونه در هنگام قفل شدن بازی نمیتواند با عوض کردن چینش بازیکن های تیم،قفل بازی را باز کند. اتفاقی که مکررا در دوره ی دوم حضور او بر روی نیمکت رئال،مخصوصا در لالیگا برابر تیم های دفاعی اتفاق افتاده و شاید مهم ترین دلیل از دست دادن لالیگا هم همین موضوع بود.
او باید نگاهی میکرد به بازی فصل گذشته در اتحاد،رئال با زوج مودریچ و کروس(که در آن بازی هم بدلیل محرومیت کاسمیرو در پست هافبک دفاعی به میدان رفت) ۴ گل دریافت کرد و نتیجه میتوانست حتی از این هم سنگین تر باشد،اما درخشش کریم بنزما که در بهترین فرم خود بود و نبود واکر که باعث آزاد بودن وینیسیوس شده بود،رئال توانست ۳ گل بزند و امید های خود را برای بازی برگشت زنده نگه دارد. در واقع بازی امسال نیز با پارسال فرقی نداشت. تنها فرق، پیشرفت وحشتناک سیتی در بازی بدون توپ بوده و با پرسینگ شدید خط هافبک،نقطه قوت بازیسازی رئال رو از کار انداختند و با یارگیری منطقه ای بنزما و وینیسیوس و گذاشتن مامور مهار هایی مثل دیاز و واکر و رودری،خط آتش رئال را کاملا منهدم کردند.
آنجلوتی جوری وارد بازی شده بود که به تصور من هیچ آنالیزی از شرایط دو تیم نداشت و این نکته را در نظر نگرفت که دارد به جنگ یک نابغه ی تاکتیکی میرود و که با وسواس خود همیشه در حال تغییر است و نمیتوان با ارائه ی دو بازی مشابه او را شکست داد. کاملا واضح بود مودریچ و کروس که مجموعا روی هم بالای ۷۰ سال سن دارند،نمیتوانند در مقابل پرسینگ وحشتناک سیتی تاب بیاورند و با بنزمای ۳۵ ساله نمیتوان واکنشی به پرس سیتی نشان داد. رئال باید با سیستمی دفاعی تر مانند ۲-۴-۴ وارد این بازی میشد تا بتواند در مقابل دوندگی بی امان سیتی، استحکام خود را حفظ کند و توپ را بیشتر در اختیار بگیرد.
نیمکت گذاشتن آنتونیو رودیگر بعد از نمایش فوق العاده و مهار هالند،علامت سوال بزرگ دیگری بود که برای مادریدی ها ایجاد شد. رئال در عرض ۳۰ دقیقه دوبار در هوا مغلوب قامت بلند غول نروژی شد و اگر سیو های اعجاب انگیز تیبو کورتوا نبودن، نتیجه از این نیز سنگین تر میشد. شاید بهتر بود کاماوینگا به خط هافبک اضافه شود و آلابا دفاع چپ بازی کند( البته من اصلا درک نمیکنم همچین مهرهی متوسطی چرا باید جایگاه محکمی در تیم داشته باشد) و رودریگو کار را از نیمکت آغاز کند.
کارلتو نه تنها سیتی را آنالیز نکرد، بلکه از طول فصل هم درس نگرفت. در بازی های الکلاسیکو آرائوخو در دو بازی کاملا وینیسیوس رو مهار کرده بود. با نزدیک بازی کردن رودریگو به او، تمرکز خط دفاع بارسا از بین رفت و دژ دفاعی بارسا در هم شکست. چرا آنجلوتی فکری برای آزاد کردن وینیسیوس از چنگ واکر که از لحاظ دفاعی بهترین فولبک دنیاست نکرد؟ چرا،چرا،چرا.این چرا های لعنتی در ذهن همه نقش بسته و هیچکس جوابی برای آنها ندارد جز کسی که این تصمیمارو اتخاذ کرد( البته شاید خوده آنجلوتی هم جوابی برای این سوالات نداشته باشد!)
● چرا آنجلوتی تنها مقصر این شکست نیست؟
در بازیهای حساس، دقایقی پیش خواهد آمد که نبوغ فردی یک بازیکن رقم زنندهی تفاوت هاست و نه شطرنج بازی های استاد های روی نیمکت. آنجلوتی توانایی های بازیکنای رئال را به خوبی میشناسد. کورتوایی که در پست خودش بهترین است و بنزمایی که توپ طلا دارد و وینیسیوسی که یک تنه توانایی نابود کردن حریف را دارد و مودریچ و کروسی که از اساطیر مربوط به پست های خود میباشند.
بالاتر اشاره کردم که چهارشنبه،گویی بجز کورتوا هیچکس دیگری در تیم نبود و همه مانند تماشاگر بودند. بنزما به عنوان کاپیتان تیم هیچ شور و اشتیاقی برای گرفتن توپ ها و گلزنی نداشت و وظیفهی رهبری خود را بجا نیاورد. وینیسیوس هرگز نتوانست از چنگ واکر فرار کند و والورده یکی از بدترین بازی های عمرش را انجام داد. مودریچ و کروس کاملا تسلیم دبروین و رفقا شده بودند و کاماوینگا شب کابوس واری را در برابر بهترین بازیکن زمین(یعنی برناردو سیلوا) سپری کرد. کارواخال هیچ مزاحمتی برای جناح چپ سیتی ایجاد نکرد و میلتائو آینهی تمام نمای شب بد رئال بود. پس علاوه بر تصمیمات تاکتیکی اشتباه، بازیکنا هم نیز کاملا از سطح خود فاصله داشتند و محو هنرنمایی سیتیزن ها شده بودند.
■رئال آینده
●معمای نیمکت،آنجلوتی باید بماند؟
بد نیست کارنامهی کارلتو یک مرور مختصر کنیم. فصل اول،در تابستانی که رئال دو اسطورهی خود را از دست داد(راموس و زیدان) آنجلوتی به بنظر میرسید از سطح اول دور شده هدایت تیم را در دست گرفت.در آن تابستان خوشبینترین هوادار مادرید انتظار دستاورد های زیادی نداشتند و تابستان کم فروغی که حاصلش خرید آزاده آلابا به عنوان جانشین کاپیتان و خرید لحظه آخری کاماوینگا بود و البته شکست دوباره در مذاکرات با امباپه،به این موضوع دامن زد. آنجلوتی که فصل را با گرت بیل و ادن هازارد شروع کرد،در ادامه ی کار باعث شد دو تا تلنت برزیلی رئال به اوجه خودشون برسند و وینیسیوس را تبدیل به یکی از بهترین وینگر های دنیا کرد.بنزما بهترین فصل فوتبالی خودش را در سطحی فضایی طی کرد و مدیریت صحیح مودریچ و کروس باعث شد آنها در طول فصل بهترین بازدهی را داشته باشند. والورده و کاماوینگا و رودریگو کم کم وارد ترکیب شدند و کورتوا اختلاف زیادی با سنگربان های دیگر پیدا کرده بود. همه ی این عوامل دست به دست دادند تا یک فصل رویایی رقم بخوره.رئال از ضعف بارسا استفاده کرد و به راحتی قهرمان لالیگا شد و تا آنجلوتی اولین مربی تاریخ باشد که ۵ لیگ معتبرو فتح کرده است. شکست سنگین در الکلاسیکو زیر سایه برای رئالیا اهمیتی نداشت. آنجلوتی با کامبک های درخشان در مقابل پاریس و چلسی و سیتی و بردن لیورپول کلوپ که همگی در بهترین فرمشان بودند،غیرممکن را ممکن کرد و یکی از بیادماندنی ترین قهرمانی های کهکشانیا را رقم زد.
در تابستان،در حالی که همه اومدن امباپه را قطعی میدانستند،مذاکرات به طور ناگهانی شکست خورد و پنجره با جذب آزاد رودیگر و خرید رکوردشکن شوامنی به پایان رسید. خریدی که در قبال آن کاسمیرو فروخته شد و تصمیمات آنجلوتی تو طول فصل نشان میدهد که او چندان راضی به این انتقال ها نبوده.در نتیجه ضعف تیم در فولبک و مهاجم ذخیره و وینگر راست برطرف نشد و رئال با زخم های قدیمی پا به مسابقات گذاشت. رئال فصل را با بردن سوپرکاپ اروپا آغاز کرد و تا قبل از جام جهانی فرم ایده آلی داشت. آنها در لالیگا با اینکه بنزما را زیاد در اختیار نداشتند خوب پیش رفتند و در سی ال براحتی صعود کردند.اما بعد از جام جهانی فرم بد رئال شروع شد. با شکست مقابل ویارئال در لالیگا و در سوپرکاپ مقابل رقیب دیرینه،ناکامی های رئال آغاز شد.رئال در کوپا دل ری بازی های زیبایی را ثبت کرد و به پیشروی خود ادامه داد تا نیمه نهایی مقابل بارسا باشد. در همین حین با شکست الهلال قهرمان جهان شد و لیورپول را مقتدرانه حذف کرد.رئال در لالیگا امتیاز از دست میداد و مقابل بارسا دو بازی متوالی شکست خورد.اما با یک بازی به یادماندنی،بارسا را ۴-۰ در نیوکمپ شکست داد تا منتقدای کارلتو هم تحسین کنند و امیدوار به پایان فصل باشند.اما شکست سنگین جلوی سیتی دوباره ابهامات زیادی ایجاد کرده.واقعیتش نظر شخصیم اینه آنجلوتی تردید زیادی برای موندن داره.او حس میکند باشگاه ازش تقدیر زیادی نکرد و یک جورایی نمیزاره واقعیت ها نشون داده باشد. گزینه های زیادی نیستند با این ترکیب بتونند کار های زیادی کنند و البته گزینه های زیادی در دسترس نیستند. زیدان همیشه بهترین گزینه اس ولی برگشتنش یکم دور از انتظاره. ناگلزمن و رائول مربیای بی تجربه ای هستند و از بین مربیای آزاد فقط کونته سرشناسه که او هم با DNA اروپایی رئال سازگاری ندارد. صدالبته پرز در آوردن مربی بعدی این نکته را در نظر خواهد گرفت که با کمترین انتظارات،بهترین نتایج را بگیرد. تابستان حساسی برای رئال در پیش هست و باید ابتدا تکلیف مربی مشخص بشود و سپس با یک برنامه ی مناسب به سراغ نقل و انتقالات و پوشاندن ضعفا کردن. بیلنگام به احتمال زیاد فصل بعد در رئال خواهد بود اما رئال مشکل جدی در وینگر های ذخیره و نوک ذخیره و فولبک های استاندارد دارد و مربی بعدی(و حتی کنونی) فصل بعد در صورت درمان نشدن زخم ها،کاره سختی خواهد داشت.