Sir.matt .ببشترشو میخوابم تا فراموش کنم زندگی میکنم .
صبحاشو میرم قبرستان (تو شیراز دارلرحمه هست اسمش )و بعد تو قبرهای خالی میخوابم تا فراموش نکنم که این نیز بگذرد .
بعدش میرم بالای سر قبر رفتگانم تا فراموش نکنم هنوز کسایی هستن که تبدیل به کود گل و گیاه نشدن و نگران منن
بعدشم میرم تنهایی یه کافه میشینم و دل و قلوه گرفتن کاپلا رو میبینم و ذوقشون رو میکنم یکمم فحششون میدم . آخرین کاریم که میکنم میشینم بی توجه به مردم توی همون کافه پیانو میزنم اونقدر که دیگه انگشتام پینه ببنده .