طیبه کوچکزایی
مهتاب نوروزی مشهورترین سوزن دوز بلوچستان ایران در سال 1313 در روستای قاسم آباد از توابع بمپور متولد شد. تعدادی از آثارش در مجموعه ی سعدآباد تهران نگهداری می شود، او از کودکی سوزن دوزی می کرد و در 16 سالگی استاد شد و به مدت 63 سال به سوزن دوزی ادامه داد، این هنر را از مادرش آموخته بود. میراث فرهنگی استان سیستان و بلوچستان از سال 1386 وی را بازنشسته کرد و به او حقوق بازنشستگی می پرداخت. فرهنگستان هنر از مهتاب نوروزی و سیزده هنرمند دیگر در برنامه ی گنجینه های از یاد رفته ی هنر ایرانی در سال 1386 تقدیر کرد. در نهایت او در شامگاه جمعه 24/4/1391 در زادگاهش روستای قاسم آباد در هفت کیلومتری بمپور در سن 78 سالگی درگذشت. (خبرگذاری جمهوری اسلامی: 23/7/ 1393)
مقدمه :
این فیلم پلی فونیک (چند صدا) است، زیرا توام با آواهای گوناگون (موسیقی، باد، آب و غیره) می باشد. مناسک کار و زندگی در بستر جامعه ی زنان بلوچ در هم آمیخته است. به این معنا که اشیاء و ساختارهای آشکار و محسوس در زمینه ی سوزن دوزی بلوچی تبلور ذهنیات و درک و تفسیر نمادین افراد از طبیعت و محیط انسان ساخت هستند و نه بر عکس. در تحلیل ساختاری، موقعیت مهتاب در جامعه ی بلوچ و روابط ناشی از او معنا را می تواند کاملا دگرگون کند. به این معنا که ساختگرایی فیلم در زمینه ی موضوعات و فعالیت های زبانی و غیر زبانی (سوزن دوزی، سفر مهتاب به روستاهای اطراف ایرانشهر مثل بمپور و غیره) به سویه های پراگماتیک در خلق کنش های اجتماعی می پردازد. به عبارت دیگر جهان معنایی مهتاب، پریسا و زنان دیگر بلوچ در فیلم از طریق اشکال هندسی و رنگ ها به نظم در زندگی اجتماعی دست می یابند، و در هنگام سوزن دوزی، علاقه مندان در حالی که حلقه ای را تشکیل داده اند در فضای باز(محوطه ی بیرون خانه) به گفتمان اجتماعی، عینیت می بخشند. از طریق ترکیب نشانه ها (موسیقی آغازین، آواهای آتش در تنور محلی، آب، باد و غیره) با تداوم زمان در عناصر گوناگون (حرکت-توقف، گفتگو-سکوت، نظم-بی نظمی و غیره) معنای حضور فرد قابل درک می شود و بر روابط درونی آنها با یکدیگر تاکید می ورزد. در حالی که نمادها (لباس بلوچی زنانه و غیره) به تنهایی دارای معانی مستقلی می باشند که به صورت تیپی از هویت ویژه تمایز می یابد و تاثیر گذار است و در زمان قرار گرفتن در مجموعه های ساختاری بزرگتر شکل منفعل نداشته بلکه در جامعه ی دیگر (غیر از جامعه ی بلوچ) نیز تاثیر می گذارد. بنابراین تمام حرکات کالبدی مهتاب به ویژه در هنگام سوزن دوزی، حامل زبان برای گفتگو با جامعه ی بیرون از خود است. این مقاله به پرسش زیر پاسخ خواهد داد: چرا مهتاب، در روستای قاسم آباد (اطراف ایرانشهر در بلوچستان) سوزن دوزی می کند؟
فیلم مهتاب به کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی محمد علی هاشم زهی در 20 دقیقه ساخته شده است.
کلید واژه ها: بلوچستان، مهتاب، سوزن دوزی
تحلیل و نقد فیلم :
به نظر می رسد که فیلم مهتاب در سه سکانس تدوین یافته است. سکانس اول با طلوع آفتاب، آغاز گاه تجربه است. زندگی مهتاب توام با طنین طبیعت (شیردوشی، علوفه دادن به بز و غیره) کنتراست را معنا می کند. گوش سپردن به تمام اصوات و نگریستن به مهتاب در محیط زندگی فراشد امیدهای فراوان است. در واقع سخن را از راه دقت به مجموعه ای پیچیده می شناسیم، روش بیان مهتاب از تجربه های زیسته اش(به ویژه در حال سوزن دوزی) زیست جهان هویت را معرفی می کند که رمزگان (در چوبی خانه، جااسپندی سفالی منقوش، کلید بر گوشه شال مشکی مهتاب و غیره) زبان طبیعی یا معیار کارکرد خاص می یابند که بنابرآنها درباره ی خود صحبت می کند و به توصیفی درباره ی زبان (فرا زبان) تبدیل می شود. اما وقتی به لایه های ژرف می نگریم (چهره ی مهتاب حامل دردها و مشکلات زندگی است) که در فیلم به آنها بسیار سطحی پرداخته شده است با فرا سخن مواجه می شویم، علاوه بر آن معرفی مهتاب از زبان زنان دیگر(سوبژه) گونه ای سخن مستقیم و گزاره یا زبان شناسیک است (اول خدا بعد مهتاب، هم پدر و هم مادره برای ما، اصلا دوست نداریم از ما دور بشه، احترام مهتاب خیلی بیشتر شده...) اما در سخن نا مستقیم، مهتاب به عنوان دال بیان نمی شود، فقط سوزن دوزی او به مثابه ی مدلول ارائه می شود. در اینجا سوبژه تاویل کننده و گونه ای فرازبانی است. به طور کلی فراشد و دلالت پیام به یاری رمزگان (دال: مهتاب، زنان، دختربچه ها، سوزن دوزی و مدلول: تنهایی، مشکلات) شناخته می شود. شالوده ی نشانه شناسیک و مستقل در فیلم، کنش های ارتباطی میان افراد (میان فرد و حیوان: بز یا میان فرد و طبیعت: درخت نخل) پیش فرض وجود نظام دلالت گون را همچون شرط ضروری تحقق در خود دارد. دال ها از سوی دیگر مدلول هایی متفاوت و گاه حتی متضاد (موفقیت – امکانات محدود و هنر-عدم ازدواج) را می آفریند. بنابراین باتوجه به موقعیت های زبان شناسیک، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و روان شناسیک دال ها می تواند سازنده ی مدلول های ضمنی از قبیل نام گذاری مهتاب (که با خیره شدنش به آسمان توسط پدربزرگش صورت می گیرد.) که به روشنایی، پدیدار انسان و معشوق زن اشاره دارد. دلالت های ضمنی(موسیقی، شعاع آفتاب، قطرات آب به هنگام شستشوی صورت مهتاب، و باد) زندگی را همچون حادثه خلق می کنند. به عبارت دیگر عناصر فوق در زنجیره ی معنایی مرتبط با یکدیگر معنا می یابند و همه چیز به یکدیگر وابسته هستند. دلالت ضمنی همچون کنش در موقعیت های متفاوت (روز، روستا و غیره) یابد. هر یک از این دلالت ها نماد نگاه و پراتیک اندیشه هستند. ایده ی مرکزی فیلم، خلق جهان چند معنایی است که صداهای درونی مهتاب (استاد سوزن دوز بلوچ) را در قالب هنر که تمام زندگی اش می باشد در مکانیسم کنش های اجتماعی، مفهوم سازی می کند. به این معنا که به پدیدار زمان انسجام می بخشد و هویت واقعی را در کلیت هماهنگ شده به جامعه می شناساند. از سوی دیگر مهتاب، ساحت بینامتنی است به این معنا که هر سخن (از طرف مهتاب و بقیه) با سخن های پیشین (مناسک گذار: کودکی، جوانی و پیری در زندگی هنری او) که موضوع مشترک تلاش را با هم دارند و با سخن های آینده که به یک معنا پیشگویی و واکنش به پیدایش آنها است (از زبان مهتاب: دوست دارم این هنر بعد از مرگم توسط استادای آینده و این دخترا ماندگار بشه...) گفتگو می نماید. آوای هر متن در این همسرایی معنا می یابد. به عبارت دیگر مقوله ی فرهنگ، مکالمه ای میان انواع سخن (که در ناخودآگاه مهتاب وجود دارد) نسبت به مقوله ی زندگی می باشد. بنابراین فیلم را می توان بر مبنای مناسبت میان نشانه ها بازشناخت و به نظر می رسد که مهتاب در مناسبت خود با ساختار انسجام یافته ی زندگی (بز با مالیدن پوزه اش به صورت مهتاب مناسک تشکر را با زبان بدن به جای می آورد و صبر و علاقه ی مهتاب در هنگام آموزش سوزن دوزی به دختربچه ها) سویه های پراگماتیکی را ارائه می دهند که به پدیدارهای مختلف (انسان، زمان، مکان و غیره) عینیت می بخشند. البته فهم موقعیت مهتاب به مثابه ی مولف فیلم از یک سو و خواننده (مخاطب فیلم) از سوی دیگر بر وجوه آگاهی بخشی متن می افزاید. در سکانس دوم یعنی آموزش سوزن دوزی گونه ای حرکت تام با سکوت و توقف در پراکنش نگاه مهتاب به کلیت زندگی وجود دراد. شاید برای لحظه ای به ابدیت می اندیشد و دردهایش را عمیقا زمزمه می کند اما هیچ گاه از تلاش باز نمی ایستد و به مثابه ی کنشگر اجتماعی به صورت پویا نگاهش را با حرکت به سوی آینده جهت و معنا می دهد. با توجه به نظر سوسور پدیده ی سوزن دوزی را می توان با دو رویکرد برسی نمود: به این معنا که این پدیده همچون بخشی از نظامی کلی شناخته می شود که همزمان با آن وجود دارد و یا لحظه ای از نظامی تاریخی به شمار می آید که به رمزگان ویژه ی طرح در طول زمان می پردازد. بنابراین وضعیت کامل سوزن دوزی در زمان حاضر به مثابه ی هویت ویژه ی زنان بلوچ مطالعه می شود و در روش بررسی در زمانی، عنصری خاص از آن (رنگ، طرح و غیره) در لایه های متوالی زمان مورد تحلیل قرار می گیرد و ابداعاتی در این زمینه ها صورت می گیرد. سکانس سوم (سکانس پایانی) تماشای غروب آفتاب، آغازگاه کنش اجتماعی است و زندگی در بستری ویژه خوانش و روایت می شود.
نتیجه :
فرهنگ، عناصر گوناگون مادی(سوزن دوزی، قلیان کشیدن مهتاب در هنگام فراغت یا آموزش و غیره) و غیر مادی (رفتار متواضعانه ی مهتاب نسبت به مردم روستای قاسم آباد) را در حوزه ی فرهنگی (منطقه ی بلوچستان) و عناصر هماهنگ و متناسب (مسکن بومی، لباس بلوچی زنانه و غیره) را در بر می گیرد. که با توجه به نظر کروبر می توان به کارکرد آن پرداخت که در یک جهت و به یک هدف (خلق هنر در زندگی) می باشد. به عبارت دیگر آیین تشرف دختران از طریق آموزش این هنر و آمادگی آنها برای ورود به مرحله ی کار (امرار معاش) می باشد. همچنین آنها وارد مراحل خویشکاری (رازآموزی در سوزن دوزی بلوچی و سختی های کار: مهتاب می گوید پریسا خیلی دوست داره سوزن دوزی رو یاد بگیره و جانشین من بشه اما گفتم که خیلی سخته و یک سوزن دوزی 6 ماه طول می کشه...) می شوند. از سوی دیگر تلاش توام با انگیزه در آزمون نهایی به مثابه ی موفقیت است که به صورت خود آگاه آن را پذیرفته و باور دارند. القاب (لقب بی نظیر در نمایشگاه شیراز به مهتاب داده شد) در متن جامعه تیپی از هویت را در جامعه معرفی و ایجاد می کند که حامل تمایز است. با توجه به نظریه ی ماروین هریس در ماتریالیسم فرهنگی، در نظام های اجتماعی-فرهنگی، زیر ساختار، مجموعه ی روش ها و فنون (سوزن دوزی بلوچی) برای توسعه ی زندگی مهتاب از طریق هنر سوزن دوزی (اقتصادی و غیره) در کلیت انسجام یافته است. به این معنا که کاملا به یکدیگر وابسته هستند و به صورت متقابل عمل می نمایند.به نظر می رسدکه فیلم مهتاب به هنر سوزن دوزی با رویکرد فرهنگی-اجتماعی بیشتر پرداخته است اما به مشکلات مهتاب در جامعه ی مورد نظر نمی پردازد و این نکته بسیار حائز اهمیت است، زیرا مخاطب نسبت به آنها کاملا بیگانه باقی می ماند . مهتاب با توجه به نقش کنشی اش در فیلم به نظر می رسد که برای ارائه ی هویت خود در جهان به هنر روی آورده است، زیرا رابطه ای بسیار پویا را میان او و زندگی اجتماعی برقرار نموده است. همچنین وسیله ای برای رفع نیازهای اقتصادی اش می شود. به این معنا که سوزن دوزی، کارکردهای فراوان زیبایی شناختی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را به همراه دارد. بنابراین او جهان خود را این گونه خلق می نماید و با گذشت زمان، تکوین می یابد. و دو پدیده ی مهتاب و سوزن دوزی در کنار هم قابل بررسی و تحلیل می باشند. باید اذعان نمود که مهتاب در انتخاب مسیر خود کاملا آزادانه رفتار نموده است و به همین دلیل نوعی فراروی از کلیشه های روزمره را می توان از طریق او جستجو و مشاهده نمود، برای اینکه به افق های تازه دست یافته است. و به صورت موفقیت آمیزی تابوشکنی کرده است. (مهتاب می گوید: من ازدواج نکردم، چون هنرم از دستم می رفت... و در هنگام آموزش به دختران بلوچ می گوید: استادی خیلی ثواب داره...)
Email; t.kuchekzaee@gmail.com
منابع :
1 – ایگلتون، تری(چاپ پنجم 1388):پیشدرآمدی بر نظریه ی ادبی، ترجمه ی عباس مخبر،تهران، نشر مرکز
2- احمدی، بابک(چاپ پانزدهم1392):ساختار و تاویل متن،تهران،نشر مرکز
3-احمدی،بابک(چاپ نهم1388):از نشانه های تصویری تا متن(به سوی نشانه شناسی ارتباط دیداری)،تهران،نشر مرکز
4- روح الامینی،محمود(چاپ دهم1390):زمینه فرهنگ شناسی،تهران،انتشارات عطار
5- فکوهی،ناصر(چاپ ششم1388):تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی،تهران،نشر نی
6- خبر گذاری جمهوری اسلامی(23/7/1393):روزنامه محلی:مهتاب نوروزی مشهورترین سوزن دوز بلوچستان،شماره ۱۸۸۰۹