حسن حبیبی چهرهی جاودانه فوتبال ایران و پایهگذار مکتب فوتبال چهارصد دستگاه است. مکتب او بر اساس احترام به بزرگتر و نظم و انظباط استوار بود. حسن حبیبی هنوز کودک بود که خانوادهاش در محلهی چهارصد دستگاه تهران ساکن شد و حبیبی از همان روزها با حضور در زمین خاکی محله، به فوتبال علاقهمند میشود. آن روزها مدیر فوتبال محلهی چهارصد دستگاه، فردی به نام علی اصغر دریاباری بود.
حبیبی برای تحصیل به دبیرستان ابوریحان میرود و عضو تیم منتخب فوتبال دبیرستان میشود. نخسین موفقیت او، کسب عنوان دوم در رقابتهای آموزشگاههای تهران بود، حریف آنها در فینال، دبیرستان ادیب نام داشت. او پس از پایان سه سال اول دوره متوسطه، محل تحصیلاش را تغییر داد و به دبیرستان بوعلی رفت. در این زمان او اندکی به رشته والیبال گرایش پیدا کرد به همین خاطر همزمان عضو تیم والیبال دبیرستان نیز بود. حبیبی در هر سه سال حضورش در دبیرستان بوعلی، کاپیتان تیم بود و تیمش همواره یکی از دو تیم حاضر در فینال مسابقات آموزشگاههای تهران محسوب میشد.
حریف آنها تیمی پرقدرت بهنام دانشسرای مقدماتی بود و این باعث شد که آنها در هر سه سال، نایب قهرمان شوند. در همین دورهها، به اصرار یکی از دوستان به نام "هوشنگ زارع" به باشگاه شاهین رفت. عباس اکرامی (مدیر باشگاه شاهین) آنها را پذیرفت. چندی بعد با تیمی بهنام کولاک که از تیمهای فوتبال پایه باشگاه شاهین بود، در مسابقات رده جوانان حضور پیدا کرد.
حبببی طی دو سال حضور در باشگاه شاهین، عضو تیمهای اتم و کولاک بود و در این مدت، هفتهای دو روز تحت نظر مربیان باشگاه تمرین میکرد. مربی او در تیم کولاک - تار وردی آذرسا (مهاجم شاهین در میانه دهه ۳۰) بود و پس از آذرسا هم اکبر کیا و ابتهاج از مربیان او بودند.
تیم تازه قوامیافته کولاک به مرور صاحب نام و نشانی در مسابقات شد و از دیدارهای مهم این تیم در آن روزها میتوان به بازی با تیم بزرگسال و پرمهرهی نیرویهوایی اشاره کرد که در نهایت با یک گل مشکوک به سود نیرو هوایی خاتمه یافت. حسن حبیبی آن روزها هافبک وسط کولاک بود و باوجود سن کم، بسیار پخته فوتبال بازی میکرد.
شخصیت و کاریزمای حسن حبیبی بهگونهای بود که اگر تصمیمی میگرفت، سایرین نیز از او تبعیت میکردند. او برای بچههای محله چهار صد دستگاه تنها یک کاپیتان نبود بلکه بسیار بالاتر از آن محسوب میشد و شاید بتوان او را رهبر بچههای دهه ۳۰ و ۴۰ منطقه چهارصد دستگاه نامید.
حضور حسن حبیبی در باشگاه تاج سبب شد تا هم او شرایط بهتری پیدا کند و هم تیم فوتبال محله چهار صد دستگاه صاحب یک زمین فوتبال خوب شود. حسن حبیبی در طی چهار سال و نیم حضور در تاج به یک بازیکن ارزنده و ملیپوش تبدیل شد تا افسوس شاهینیها بابت جدایی او دو چندان شود. حبیبی ابتدا در اواسط سال ۱۳۳۸ به همراه تاج راهی اصفهان شد تا در مسابقات سالانه (تحت نام قهرمانی کشور) با تاج به قهرمانی برسد و سپس در سال بعد، در ۱۳۳۹ در مسابقات ساری به همراه تیم جوان سپه به رهبری استاد اسداللهی، صاحب عنوان دوم رقابتها شد.
اوایل اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۲، حسن حبیبی در آزمون دانشکده افسری حضور پیدا کرد که موفقیتآمیز بود. از آن پس او به مدت چهار سال دانشجوی دانشکده پلیس شد. حضور در واحد نظامی شهربانی، زندگی ورزشی او را به طور کامل تحت تاثیر قرارداد، چرا که با تأسیس باشگاه پاس، او و دیگر ستارگان فوتبال ایران که عضو نیرویهای نظامی بودند، مجبور شدند از این پس در باشگاه پاس خدمت کنند. بنابراین یک انتقال اجباری، حسن حبیبی را از تاج به پاس برد.
یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۴۹ به نشانه قدردانی از نزدیک به یک دهه حضور موفق حسن حبیبی در تیم ملی ایران برای اولین و آخرین بار در تاریخ فوتبال ایران، یکی از بزرگان فوتبال جهان به تهران دعوت میشود تا این دیدار شکوهی دو چندان پیدا کند. سر استنلی ماتیوس، نابغه فوتبال بریتانیا و اولین برنده توپ طلای اروپا در سال ۱۹۵۶، در حالی به ایران آمد که پنج سال قبل و در دیداری باشکوه با حضور بزرگان جهان فوتبال، کفشهایش را آویخته بود. با این حال، حضور او در ایران نه تنها به اعتبار این دیدار افزود بلکه در بعد رسانهای نیز برای فوتبال ایران حائز اهمیت بود.
سفر ماتیوس به ایران باعث شد این دیدار دوستانه در رسانههای جهان بازتاب داشته باشد چرا که اولین بار بود برای یک بازیکن آسیایی چنین مراسمی در سطح قاره برگزار میشد. روز باشکوهی که متاسفانه امروزه جز چند تصویر، چیزی از آن برای فوتبال ایران باقی نمانده است. حسن حبیبی در کنار ملیپوشان سالهای قبل که عموماً متشکل از همبازیهای او در بازیهای آسیایی ۱۹۶۶ و جام ملتهای ۱۹۶۸ (کاپیتان تیم قهرمان) ودند، به میدان رفت و در سوی مقابل ترکیبی از جوانان فوتبال تهران با کاپیتانی استنلی ماتیوس قرار داشتند. دیداری که یادآور خاطراتی شیرین برای سکونشینان امجدیه و هواداران فوتبال بود.
ایران، قهرمان جام ملتهای آسیا ۱۹۶۸
با کاپیتانی حسن حبیبی
در مورد حال و هوای روز خداحافظی حبیبی، نشریهی دنیای ورزش چنین مینویسد:
«چهرهاش با اشک همراه بود، اشکی از سر مهر و غم! در یک دیدار دلپذیر که دوستان دیرین گردهم آمده بودند، حسن حبیبی کاپیتان خوب تیم ملی فوتبال ایران، در آغاز یک غروب سرد روی شانه چهرههای ملیپوش سالهای دور و نزدیک، دستهایش را به نشانهی سپاس به سوی هواداران مشتاق فوتبال بلند کرد و برایشان بوسه فرستاد و آرام و افسرده میدان را ترک کرد. درون چشمانش و در پس پرده لغزنده اشکهایی که بر گونهاش بوسه میزدند، خاطرات روزهایِ پر فروغِ گذشته نقش داشت. او حالت مردی را داشت که با عزیزی وداع میکند. آرام و استوار به میدان آمد و و آرام و اندوهبار میدان را ترک گفت اما برای همه این پرسش باقی ماند که آیا به راستی حسن حبیبی باید خداحافظی میکرد؟ آیا به راستی زمان وداع او با تیم ملی رسیده بود؟ او در اوج قدرت و توانایی است و این را نمیتوان نادیده گرفت.»
انجام بازی خداحافظی برای حسن حبیبی آن هم در شرایطی که مردی صاحب نام از فوتبال انگلیس در این دیدار شرکت داشت، تدارک خوب سازمان تربیت بدنی و بزرگداشت این روز، همه جالب توجه و با ارزش بودند. در این دوره تیمسار پرویز خسروُانی ریاست سازمان تربیت بدنی را برعهده داشت.
حبیبی بدون تردید یکی از بهترین مربیان در طول مسابقات جام تخت جمشید هم بود. او تنها فردیست که در هر ۶ دوره مسابقات بر روی نیمکت رهبری تیمش نشست و با کسب دو عنوان قهرمانی و دو عنوان سومی و یک عنوان چهارمی آقای مربیان جام محسوب میشود. همچنین او تنها فردی است که تیمش توانست از عنوان قهرمانی خود دفاع کند. بیلان عملکرد حسن حبیبی در این جام، ۷۳ پیروزی از ۱۴۷ دیدار و تنها ۲۴ شکست (با احتساب جام نیمهتمام ششم) است. او از آن دست بازیکنانی بود که شاگرد اول کلاسهای مربیگری دتمار کرامر به شمار میرفت و در کلاسهای فیفا در ایران از بین ۶۰ شاگرد، اول شد. (گارنیک مهرابیان، دیگر بازیکن تاج، دوم شد)
چهره تیمی که در دیدار یادبود روبروی یاران حسن حبیبی قرار گرفتند. چهرههای جوان اما آیندهدار در کنار اولین مرد سال فوتبال اروپا - استنلی ماتیوس (بهمن 1349)
موفقیتهای پاس و حسن حبیبی در عرصهٔ رقابتهای جام تخت جمشید با قهرمانی در سال بعد ۱۳۵۶ نیز تکرار شد تا آنها صاحب دو رکورد جاودانه در تاریخ فوتبال باشگاهی ایران باشند: اولین باشگاهی که موفق شد دو دورهی متوالی قهرمان ایران گردد، تنها باشگاهی که دو سال متوالی قهرمان جام تخت جمشید شد.
شیوهی حسن حبیبی در هدایت تیم فوتبال پاس همانند فصل قبل از آن، با تکیه فراوان بر نظم و انظباط در هر دو بخش تمرین و مسابقه بود. پاس تحت هدایت او نه تنها قهرمان مجدد ایران شد بلکه چند چهرهی موفق و آیندهدار را نیز به فوتبال ایران معرفی کرد که از آن جمله میتوان به نام حسین فرکی، ضیاء عربشاهی و محمود حقیقیان اشاره داشت.
دورهٔ مربیگری حبیبی در تیم المپیک ایران به دو بخش مجزا تقسیم میشود. نخست رقابت های انتخابی المپیک ۱۹۸۰ مسکو با حضور تیم ملی ایران (بزرگسالان) و سپس دو دوره حضور در رقابتهای انتخابی (۱۹۹۲ بارسلون و ۱۹۹۶ آتلانتا) با تیم ملی امید. تیمهای یادشده در کمال شایستگی و به دلایلی متفاوت از حضور در عرصهی رقابتهای المپیک تابستانی بازماندند.
یکی از عجیبترین تیمهای تاریخ فوتبال ما، تحت هدایت حسن حبیبی موفق شد "مقتدرانه" مجوز آخرین صعودمان را به رقابتهای المپیک تابستانی دریافت کند. تیم ملی در شرایطی به این مهم دست یافت که برای اولین و آخرین بار، بدون انجام حتی یک مسابقه تدارکاتی و بهرهمندی از یک اردوی مطلوب، رهسپار کشور سنگاپور (محل برگزاری مسابقات گروه ۳ منطقه آسیا) شد. تیم تحت هدایت او از چنان کیفیتی برخوردار بود که رقبایاش را یکی پس از دیگری از پیشروی برداشت و در آخرین گام با کسب یک پیروزی قاطع ۴ بر صفر مقابل میزبان، صعودش را جشن گرفت.
فوتبال ایران بار دیگر اختلاف سطحاش را با رقبای آسیایی نمایان ساخت، آنگونه که مسئولان کنفدراسیون فوتبال آسیا ضمن تحسین تیم ایران، اظهار کردند که هرگز شاهد چنین قدرتنمایی از یک تیم آسیایی نبودهاند. اما آن تیم شایسته و مقتدر از دل یک وقفه بلند مدت برخواست بود و تنها درایت و کاردانی حسن حبیبی و دستیارانش بود که سبب شد علیرغم نداشتن اردوی مطلوب و مسابقه تدارکاتی، در اندک مدت به شرایط آرمانی دست یابد. یک وقفه دو ساله در برگزاری فوتبال باشگاهی، میتواند فوتبال هر کشوری را تا مرز از همگسیختگی و نابودی پیش ببرد.
آخرین تیم صعودکرده ایران به رقابتهای المپیک - اسفند ماه ۱۳۵۸، مسابقات انتخابی المپیک ۱۹۸۰ مسکو
بهترین یا شاید بهترین تیم المپیک ایران در طی ادوار مختلف، همان تیمی است که در آغاز دههی ۷۰ خورشیدی، تحت هدایت حسن حبیبی تشکیل شد و همگان را به تحسین وا داشت. یک تیم دوستداشتنی دیگر که علیرغم شایستگیهای فراوان به جهت پارهای از مسائل حاشیهای در آخرین گامها از صعود به المپیک باز ماند تا نه تنها دوسال تلاش و کوشش استاد و دستیارانش بیثمر گردد بلکه آه و حسرت اغلب فوتبالدوستان را به همراه آورد.
تیم ایران تحت هدایت حسن حبیبی - بیژن ذوالفقار نسب و ولی صالحنیا (بدنساز) از زمستان ۱۳۶۹ کارش را آغاز کرد و تا موعد مسابقات (تابستان ۱۳۷۰) به مرز آمادگی و هماهنگی رسید اما سهلانگاری از سوی فدراسیون وقت در جهت اعزام تیم ایران به قطر در نخستین مسابقه (تیم ایران در دو پرواز جداگانه و با فاصله زمانی قابل توجه، به دوحه اعزام شد) مشکلاتی به وجود آورد. ابتدا یک گروه ۱۲ نفره ابتدا و سپس صبح روز مسابقه سایرین به دوحه رسیدند. این تنها نمونهای کوچک از بیتوجهی فدراسیون وقت به سرنوشت تیم امید ایران بود.
هفتهنامه دنیای ورزش همان روزها نوشت:
«فراموش نکنیم که این تیم ملیپوشان بزرگسال ایران در آینده خواهند بود و سزا است که از آنها همهگونه حمایت و پشتیبانی صورت گیرد. حال آنکه دیدیم فدراسیون فوتبال ما در هفتهی گذشته بیشتر نیروی خود را مصروف اختلاف سلیقه و درگیری با هیات فوتبال تهران کرد. وضع به گونهای بود که در هفتهی گذشته بیش از آنکه اخبار مربوط به تدارک و تمرین تیم امید ما در رأس قرار گیرد، خبرهای مربوط به جناحبندی فدراسیون و هیات فوتبال نظرها را به خود جلب کرده است. شایسته این بود که فدراسیون فوتبال هفته گذشته را نیز تمام و کمال به کار پشتیبانی و تدارک تیم امید اختصاص میداد. کسب اجازهی سفر برای کلیه اعضای این تیم بصورت همزمان و پیشبینی نکات مربوط از ماههای پیش، میتوانست حلال مشکلات باشد.»
تیم ایران نتیجه را در دوحه دو بر صفر واگذار کرد؛ شکستی که هرگز مستحقش نبود. آن روز دو بار توپ مهاجمان ما به تیر دروازه قطر اصابت کرد. اما تیم ایران با یک برد ارزشمند خارج از خانه برابر امارات، بازگشتی سزاوارانه داشت. قطر را نیز در تهران با دو گل حسین خطیبی و میرشاد ماجدی مغلوب کرد اما در اخرین روز همه چیز به گلشماری کشید و قطر با کسب یک پیروزی پر گل ۵ بر صفر مقابل امارات (که البته مشکوک بود) جواز صعود از گروه را دریافت کرد و شایستهترین تیم امید ایران، از راهیابی به المپیک بارسلون بازماند.
اگرچه تیم بسیار دوستداشتنی حسن حبیبی، ناباورانه از صعود به المپیک باز ماند اما ایران تا سالها از حضور چهرههای جوان همان تیم امید در عرصهی ملی و باشگاهی بهرهمند شد تا خدمات بیبدیل او به فوتبال ایران، تمکیل گردد.
تیم ملی امید ایران، انتخابی المپیک ۱۹۹۲، تابستان ۱۳۷۰