تازهتر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شکوه سر کن در تن ما، تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ
دل به زخمی شعلهور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما، داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو، دل تنگ ما، ای وای
تازهتر کن داغ ما را، شعله زد جانم، خدا
با تو هرگز برنگردد عهد و پیمانم
من زندهام ای وطن در پناه تو
سر چه باشد، بر تن
جان چه باشد، بر کف، تا سپارم در راه تو
ماند در دلم داغی از فریاد تو
شد وقت دلتنگیها با یاد تو