طرفداری | پیش از آغاز بازی، سیتی با ۵۸ امتیاز در مکان پنجم و ویلا با یک امتیاز کمتر در جایگاه هفتم قرار دارد. فینالی در لیگ به حساب میآید. هر دو تیم ۳ امتیاز را میخواهند تا سهمیه لعنتی لیگ قهرمانان را بهدست آورند.
بازی مهم و بزرگی برای هر دو تیم است.
در دقیقه ۷۴، نتیجه همچنان ۱-۱ است. ویلا تیم بهتری است، جانانه تلاش کردهاند. در این لحظات، گواردیولا بعد از تلاشهای بیاثر سیتی، جرمی دوکو را بهعنوان آخرین برگ برنده خود به زمین میفرستد تا شاید قفل ناگشوده بازی را باز کند. هر دو تیم بدجوری به ۳ امتیاز نیاز دارند تا در رقابت ۵ تیم، در مکان سوم یا چهارم لیگ جایی برای خود دستوپا کنند.
پنج دقیقه وقت اضافه؛ لحظات دلهره، لحظات مرگ و زندگی... دو تیم پنج دقیقهی دیگر فرصت دارند تا شاید ضربهی نهایی را بزنند؛ فرصتی طلایی برای صعود یا سقوط. اگر گلی به ثمر برسد، میتواند یک فصل را از این رو به آن رو کند...
در دقیقه ۹۲ بیشتر هواداران سیتی انگار امیدی به پیروزی ندارند و بیشتر جمعیت ورزشگاه را ترک کردهاند! اتحاد تقریباً خالی است، آن هم در چنین لحظهای حیاتی؟ واقعاً عجیب است، و راستش، ناامیدکننده. اما آنهایی که ماندهاند، با ضربهی سر روبن دیاز که مستقیماً در آغوش امیلیانو مارتینز فرود میآید، نالهای سنگین از اعماق دل سر میدهند.
در دقیقه ۹۴، جرمی دوکو، «دوکویی» از جناح چپ با سرعت زیاد هجوم میبرد، مثل باد از اکسل دیساسی عبور میکند، تا محوطه هجده قدم پیش میرود و یک ارسال زمینی فوقالعاده را به تیر دوم میفرستد تا شاید یکی از راه برسد!
زمان برای لحظهای متوقف میشود!
امیرحسین صدر
۲۳ آوریل ۲۰۲۵
لحظهای بعد، انفجاری صورت میگیرد. پپ گواردیولا کاملاً از خود بیخود شده، و اونای امری دستها را روی صورتش گذاشته؛ هیچکس باورش نمیشود. هیچکس! آنهایی که هنوز در اتحاد ماندهاند، دیوانهوار فریاد میزنند.
میخکوب شدهام؛ چه اتفاقی روی داده؟ انفجار از چی و کجا بود؟ در ذهن مغشوشم چند لحظهای به عقب بازمیگردم؛ دوکو توپ را به تیر دوم میفرستد و ماتئوس نونس، مدافع کناری، مثل یک موشک از راه میرسد و با یک بغل پای ساده فیوز انفجاری را میکشد. «بوم»
اتحاد فرو ریخت! گلی عظیم، مهم و بسیار پراهمیت و شاید سرنوشتساز!
این بیش از سه امتیازِ غولآسا برای سیتی بود. آنها کار را به دقایق پایانی کشاندند، اما ضربه مرگبار ماتئوس نونس در واپسین لحظات، پیروزی بزرگی را برایشان در مسیر سخت صعود به لیگ قهرمانان اروپا به ارمغان آورد.
از آن گلهای تاریخی که به فولکلور فوتبالِ سیتی پیوند خواهد خورد
این شاید یکی از بلندترین صداهایی بود که تا به حال در یک ورزشگاه فوتبال شنیده شده باشد. گل نونس، در اعماق وقتهای تلفشده با جادوی جرمی دوکو، صدا واقعاً به سطح دسیبلهای گلهای ثبتشده در کتاب رکوردهای گینس رسیده باشد.
برای چند ثانیه، همهچیز از کنترل خارج شد؛ ورزشگاه به معنای واقعی منفجر شده بود. لحظهای زلزلهوار برای منچسترسیتی، لحظهای وحشیانه و غیرقابلکنترل، در کنار تمام آن لحظههای تاریخی که قبل از آن دیدهایم؛ از آنهایی که باعث میشود دوربینهای تلویزیونی هم بلرزند، و سکوهای ورزشگاه زیر پای هواداران تکان بخورد.
بدون شک، این گل در نوع خود نمادین خواهد شد؛ وقتی بعدها به این فصل پُر از دردسر نگاه کنیم، این گل میشود فریاد باشکوه یک فصل پُر از هرجومرج که بهدست بازیکنی رقم خورد که همیشه متهم بود به اینکه پاس نهایی و درستی نمیدهد. گل هم از سوی دفاع راست اضطراری به ثمر رسید که پپ گواردیولا خودش گفته بود برای بازی در پست اصلیاش در خط میانی، به اندازهی کافی باهوش نیست!
این دلشکستگی محض برای استون ویلا بود. آنها استحقاقی بیش از یک امتیاز داشتند. تیمی که تصور میکرد با تلاش مثالزدنیاش، امتیازی ارزشمند را از آن خود کرده است اما با دستان خالی زمین را ترک کرد تا راهی بیرمنگام شود. سفری دردآور و طولانی!
هر دو تیم بدجوری به برد نیاز داشتند و حالا، این پیروزی، از آن بردها، گلها و لحظات خاص و بهیادماندنی سیتی و این فصل تبدیل شد.
این پیروزی چیزی بیشتر از هزاران برد گواردیولا در طول دوران مربیگری بود
حتی در فینالهای لیگ قهرمانان یا دیدارهای سرنوشتساز قهرمانی، بهندرت میتوان پپ گواردیولا را اینگونه از کوره دررفته دید؛ این یکی برای کسب جام و قهرمانی نبود، این تنها برای سهمیه لیگ قهرمانان بود. برای گواردیولا، این حتی یک مکان بهتر و مطمئنتر در جدول نبود.
این یکی، با فصلی که سیتی پشت سر گذاشته است، این یکی، مسئلهای از نوع غرور شخصی بود و وقتی متئوس نونس پاس طلایی جرمی دوکو را در وقتهای تلفشده به گل تبدیل کرد، گواردیولا به مرز جنون رسید!
همین بود که هیچوقت به اندازهی این مسابقه، ارتباطی چنین پرشور با تماشاگران برقرار نکرده بود. همین بود که تصمیمش برای آوردن دوکو، مردی که شاید صعود به اروپا را برای سیتی قطعی کرده باشد، حالا به یک شاهکار تاکتیکی تبدیل شده است.
این پیروزی، بهخصوص با توجه به اینکه برای مدت زیادی بهنظر میرسید که آستون ویلا تیمی با شانس جدی برای کسب سهمیه است، شیرینتر از همیشه بود.
مارکوس رشفورد، روزی خوب با پایانی بد
تنها دستاورد ویلا از بازی خوبی که ارائه دادند، یک پنالتی توسط مارکوس رشفورد، بهترین مرد میدان بود. راشفورد در همان ۱۸ ثانیهی اول توپ را به تیر زده بود، توپ را با آرامش وارد دروازه کرد؛ پنالتیای که خون گواردیولا و هواداران سیتی را به جوش آورد.
حرکت نابجا و ناشیانهی روبن دیاس روی جیکوب رمزی در محوطه، تصویری تمامعیار از مشکلات دفاعی سیتی در این فصل بود. دیاس که فصل درخشانی را پشت سر نمیگذارد، سمبلی شده برای ضعفهای دفاعی تیم.
بار دیگر VAR جریان بازی را کند کرد. سه دقیقه برای بررسی یک پنالتی واضح: داور اول بازی را ادامه داد، بعد متوقف کرد.
عصبانیت گواردیولا از پنالتی و اعتراضهایش به داور چهارم باعث شد کارت زرد بگیرد. تصویر آهسته در استادیوم پخش شد و مطمئناً کسی بابت این نمایش بیاجازه احتمالاً توبیخ خواهد شد. اتحاد خشمگین بود. پخش صحنهی آهستهی خطای دیاس روی اسکرین بزرگ ورزشگاه، باعث شد فضای ساکت اتحاد جان بگیرد.
سیتی هم پیشتر از موقعیتش بهخوبی استفاده کرد. سرعت برقآسای عمر مرموش، و نفوذش از سمت راست، دفاع ویلا را بههم ریخت و با پاس زمینی او، پس از انحراف، به برناردو سیلوا رسید؛ ۰-۱ سیتی در دقیقه ۷.
جشن گل سیلوا، با دویدن دیوانهوار به سمت پرچم کرنر، شبیه همان شادیاش دو سال پیش در نیمهنهایی در بازی با رئال مادرید بود. البته انصافاً باید گفت امی مارتینز میتوانست واکنش بهتری نشان دهد. گواردیولا بعد از گل، شادیاش را پنهان نکرد.
ولی همچنان همهچیز لرزان بود. حس ترس همیشگی، و وحشت از آنکه همهچیز فرو بریزد.
اِمری و مربی ضربات ایستگاهیاش، آستین مکفی، فریاد میزدند: اگر نیاز باشه، بازیکن را بزنید! این یک جنگ واقعی بود، جنگی خیرهکننده، از آنهایی که مختص لیگ برتر در دوران پایانی فصل است. دو تیم بزرگ لیگ، رو در رو، بدون ترس، به قصد کشتن یکدیگر آمدهاند.
تکتک نبردها، حس یک انفجار قریبالوقوع را داشت و در زیرپوست بازی، یک حس گمشده، رنجهای فروخورده، بغضهای قورتداده و کشمکشی دائمی برای ثابتکردن و رسیدن، جاری بود.
مانند شرایط جدول و رقابت فشرده در آن، در هوا، خشم بود و تنش. همه عاصی بودند. گواردیولا و اِمری مثل دو گربهی عصبی، با هر صدا و برخوردی از جا میپریدند. ویلا فشار میآورد، سیتی پرس میکرد.
برناردو سیلوا که گل زودهنگامی زده بود، با اولین برخورد، در زمین غلت میزد تا وقت تلف کند. مارکوس رشفورد وسط هو کردن تماشاگران، گل تساوی را ساخت. لوکاس دینیه پای کوین دیبروینه را زد و ناگهان هزاران دست به اعتراض بالا رفت. خلاصه بساطی بود.
سیتی با چند کرنر در نیمهی دوم کمی تهدیدکننده شد، اما دفاع ویلا بیدردسر پاسخ داد. رشفورد تا وقتی در زمین بود، خطرناکترین بازیکن میدان بود؛ ولی با تعویضش توسط اونای اِمری، قدرت ضدحملهی ویلا هم از بین رفت و این فرصتی طلایی برای سیتی بود.
ویلای مغموم و دردمند؛ تیلمانس پس از بازی گفت: «فوتبال همین است»
با این وصف، سیتی به هر شکل، با کمی اطمینان خاطر از شرایط لیگ، خود را به نیمهنهایی جام حذفی آخر هفته میرساند. آنها در جایگاهی قرار دارند که میتوانند برای پانزدهمین فصل پیاپی به لیگ قهرمانان صعود کنند.
آنها راهی پیدا کردند تا هیجان بیافرینند، و امید که سخت به آن محتاجاند.
رودری بعد از گل، با تمام وجود به سمت نیمکت دوید و در کنار زمین، در آغوش احساسی گواردیولا گم شد؛ درست مثل چیزی که بعد از برد دقیقه آخری مقابل اورتون دیده بودیم. سیتی، تیمی که بهنظر میرسید این فصل با پاهای خسته در حال فروپاشیست، ناگهان از دو گل عقبماندگی مقابل کریستال پالاس بازگشت، و بعد هم در دقایق پایانی، دو تیم دیگر را مغلوب کرد. این انقلاب دوبارهای در پاهای فرسوده و خستهی سیتی است؟
اونای اِمری، تا چند ثانیه پیش از گل دقیقهی ۹۴ فکر میکرد ویلا بازی را میبرد، حالا ماتومبهوت بود. حتی تساوی هم راضیاش نمیکرد، چه برسد به این شکست تلخ. حالا فاصلهشان با سیتی چهار امتیاز شده است. هنوز هم همهچیز تمام نشده، ولی ویلا، حالا باید ۴ بازی باقیماندهی خود را ببرد و امیدوار به لغزش دیگران باشد.
با در نظر گرفتن فضای اعتراضی این روزهای شرق منچستر، همهچیز دقیقاً همانطور پیش رفت که رهبران گروههای هواداری مخالف سیاستهای بلیتفروشی باشگاه امیدوار بودند. آنها اعتراض کردند، اما نه داخل ورزشگاه. نخواستند تمرکز بازیکنان روی این بازی سرنوشتساز بههم بخورد؛ بازیای که میتواند سیتی را دوباره به لیگ قهرمانان ببرد؛ همان رقابتی که خیلی از معترضین، دیگر توان خرید بلیتهایش را ندارند! تناقضش خندهدار است، ولی اصل ماجرا جدیست. اعتراض فقط به قیمتهای سیتی نیست.
ماجرا دربارهی احساس هواداران «معمولی» است، کسانی که دیگر انگار جایی در این فوتبال هالیوودیشده ندارند.
تماشای این بازی برای یک بزرگسال، حداقل ۷۰ پوند هزینه داشت. فرقی نمیکند بازی چقدر خوب بود؛ این عدد بسیار بالا و غیرقابل پرداخت است. در فیلمهای معترضان، تظاهرات جلوی سکوهای کولین بل، بازیکن معرکهی سابق سیتی، در کنار گردشگران و توریستهایی که فقط آمدهاند تا عکس یادگاری بگیرند، بهوضوح آن شکاف را نشان میداد.
این صحنهای بود که واقعاً ارزش عکس گرفتن داشت.
گلی که اتحاد را به لرزه انداخت
اما تماشاییترین صحنه در آخرین ثانیههای نبرد و داخل استادیوم بهوقوع پیوست؛ دوکو آمد، با سرعت، با انرژی، و نورانی. پاس معرکهی او را نونس، بیشرم و حیا درون دروازهی ویلا کاشت.
شادی پپ و هواداران سیتی، تمامعیار، واقعی، و پر از احساس بود و درد ویلا وصفناپذیر. در آن لحظات میشد کاملاً فهمید و حس کرد، اتحاد و سیتی یک چیز مهم را دوباره بهدست آورده: شور مبارزه و طعم پیروزی.
گواردیولا این یکی را با تمام وجودش حس کرد. و چه خوب که فوتبال هنوز میتواند چنین احساساتی را زنده نگه دارد!