بیاید به این فکر کنیم که در بازی سه شنبه اگر ژاوی روی نیمکت بارسا بود؛ در دقایق پایانی چه تصمیماتی می گرفت؟! شاید منتقدان او بگویند که ژاوی اصلا تا نیمه نهایی نمی آمد. شاید هوادارانش بگویند که ژاوی با این بازیکنان قطعا بازی اینتر رو برنده میشد؛ چون با وجود اینکه همه می دانیم فلیک مربی تر از ژاوی است؛ اما احتمالا ژاوی می دانست گاهی باید در جریان بازی محتاطانه تر بازی کرد.
شاید مخالفان ژاوی بگویند او مربی ترسو و محتاطی بود و در جواب ممکن است هوادارانش بگویند که اسطوره در بدترین روزها به باشگاه آمد و یک تیم مأیوس و بی ستاره را با همین اندیشه احتیاط قهرمان لالیگا کرد. جامی که امسال فلیک اگر ۱۷۰ گل هم زده باشد باز همان جام را با همان شکل و وزن و افتخار به دست آورده است.
شاید مخالفان ژاوی به نتایج اروپایی او اشاره کنند و هوادارانش به پیشرفت های تدریجی تیم ژاوی در اروپا استناد کنند و بخواهند که مخالفان، بازی های تیم ژاوی با تیم اینزاگی رو دوباره ببینند. بگویند که ژاوی با تیمی که ستاره آماده اش فاتی بود بسیار نزدیک و با یک داوری بسیار مشکوک به اینزاگی باخت. ژاوی سال بعدش بیشتر یاد گرفت و در اروپا تا ۸ تیم برتر بالا آمد و در حالی که بازی رفت در پاریس برنده شده بود، به علت یک اخراجی از یک بازیکن بی تجربه (در دقیقه ۳۰) از رسیدن به نیمه نهایی اروپا بازماند.
این احتمالا بحث این روزهای هواداران بارسلوناست. کسی منکر میراث فلیک نیست. فلیک به اعتقاد نویسنده به مراتب از ژاوی مربی بزرگتر و بهتری است. اما حتی فلیک هم می تواند عیبی داشته باشد که در بعضی مربیان دیگر چون حتی ژاوی نباشد: وسواس!
فلیک به لحاظ بدنی و انگیرشی و هجومی؛ تیم رو متحول کرده و بارسا را مدعی اول تمام جام ها کرده. اما یک عیب دارد: وسواس ذهنی برای ارائه همیشگی بازی هجومی.
کاش فلیک گاهی یک مقدار وسواس و نشخوار فکری اش را کنار می گذاشت. مخصوصا در طول بازی وقتی تیم نیازی به حمله بیشتر ندارد. این فصل من به عنوان یک هوادار مثل خیلی های دیگر از ابتدای فصل از این همه گل خوردن و بازگشت ها می ترسیدم و می گفتم برهه ای از فصل میاد که دیگه نمیشه کامبک زد و بعدش فقط باید حسرت خورد. گاهی مربی باید بداند که از یک لحظه از بازی به بعد حفظ نتیجه مهمترین دستاورد است.
حتی اگر هوادار سبک بازیت رو نپسنده؛ در نهایت این جام ها هستند که در تاریخ و در حافظه ها می مانند. خیلی عجیبه فلیک حتی بعد از گل سوم مقابل اینتر در بازی برگشت؛ باز دنبال گل های بیشتر بود. وگرنه لواندوفسکی رو نمی آورد داخل و کریستینسن رو وارد زمین می کرد.
به قول کاپلو؛ انریکه امسال به فلیک نشان داد که یک مربی موفق کسی نیست که همیشه و در هر حالتی روی اعتقاداتش گستاخانه و یک دنده می ایستد. کارشناسان می گویند پپ هم در اواسط دوران حرفه ای اش متوقف شد و داشت تبدیل به یک مربی لوزر می شد. تا اینکه به مرور از بعضی وسواس هاش دست کشید و دوباره به اوج برگشت. مثلا خیلی ها معتقدند در فینال لیگ قهرمانان اروپا مقابل چلسی، اگر پپ وسواس نداشت شانس بیشتری برای قهرمانی داشت.
اشتباهی که سال بعد کنارش گذاشت و دیدیم که مقابل اتلتیکو مادرید در مادرید تیم پپ برای اولین بار در طول دوران مربیگری اش؛ چه رنگی عوض کرد و چه اتوبوسی پارک کرد و در نهایت صعود کرد و بعد ها با همین اندیشه و انعطاف در سبک بازی؛ با منچسترسیتی مقتدرانه قهرمان اروپا شد.
فلیک هم می داند که این بارسا؛ بایرن پرستاره ۲۰۲۰ نیست. فلیک باید بپذیرد که برای قهرمانی در اروپا نیاز به اندکی تأمل و دست برداشتن از غرور و وسواس بازی سرتاسر تهاجمی دارد.
شما از خودتون بپرسید که چرا سیمئونه و اینزاگی با بازیکنانی با کیفیت به مراتب پایین تر از تیم های فلیک هر کدام ۲ بار به فینال لیگ قهرمانان اروپا رفته اند و فلیک یک بار؟!
در بعضی تورنمنت ها هوش و زرنگی بیشتر از توانایی و لیاقت پاداش دارد!