فوتبال، دنیای ثانیههاست؛ گاهی یک حرکت، یک تصمیم، یا یک شوت، میتواند ورق تاریخ را برگرداند. اما بعضی لحظهها، نه فقط تاریخ را مینویسند، بلکه جاودان میشوند. یکی از آن لحظات، دقیقه هفتم فینال جام جهانی 2006 بود؛ وقتی که زینالدین زیدان، ابرستارهی فرانسوی، مقابل یکی از بهترین دروازهبانان تاریخ یعنی جانلوئیجی بوفون ایستاد و زیباترین پنالتی تاریخ فوتبال را زد… یک چیپ بینقص، یک ریسک عجیب، یک هنر خالص.
صحنهی نبرد: زیدان در برابر بوفون، سکوت در اوج غوغا
استادیوم برلین نفس نمیکشید. میلیونها بیننده در سرتاسر دنیا، لحظهای از تماشای صفحه تلویزیون چشم برنداشتند. فرانسه مقابل ایتالیا. فینال جام جهانی. دقیقه هفتم. پنالتی.
زیدان پشت توپ ایستاد. گلر ایتالیا، جانلوئیجی بوفون، با آن قد و قوارهی عظیماش، غولمرحلهی آخر بود. اما زیدان چیز دیگری بود. یک مغز فوتبالی ناب، یک هنرمند در لباس جنگجو.
همه انتظار یک شوت سنگین یا دقیق به گوشه دروازه را داشتند. اما زیزو تصمیم دیگری گرفت؛ چیزی فراتر از یک ضربه… تصمیم گرفت یک شعر بنویسد.
ضربهی شاعرانه: چیپی که از زمین به تاریخ رفت
توپ از زمین بلند شد، نرم، آرام، مغرور. بوفون به سمت چپ شیرجه رفت؛ و توپ، درست از میان آسمان خالی، آهسته در وسط دروازه نشست، با بوسهای نرم بر تیر افقی.
توپ به تیرک خورد و با زیبایی تمام درون دروازه افتاد. آن صدا – صدای برخورد توپ با تیر – مثل زنگ اعلام یک لحظهی جاودانه بود. زیدان حتی برنگشت به توپ نگاه کند. فقط راه رفت، با نگاهی سرد و مطمئن، انگار که کاری عادی کرده است.
اما هیچ چیز عادی نبود. این پنالتی، یک اعلام قدرت بود، اعلام هنر، اعلام آرامش در دل طوفان. چیزی که فقط از زیدان برمیآمد.
چرا این پنالتی خاصترین ضربهی تاریخ بود؟
1. زمان ضربه: دقیقه ۷ فینال جام جهانی. بازی هنوز باز است. فشار و استرس در بالاترین حد ممکن.
2. در برابر چه کسی؟: جانلوئیجی بوفون – قهرمان سری آ، نایبقهرمان اروپا، مردی که پنالتی گرفتن را با تنفس یکی میدانست.
3. نوع ضربه: ضربهی چیپ – ریسکیترین نوع پنالتی، مخصوصاً در این سطح.
4. شخصیت زنندهی ضربه: زیدان – کسی که قرار بود با این بازی، آخرین نمایش عمر فوتبالیاش را اجرا کند.
از توپ طلای 1998 تا وداع با شکوه در 2006
زیدان پیش از این لحظه نیز قهرمان جهان شده بود. در سال 1998، با زدن دو گل در فینال مقابل برزیل، جام جهانی را برای فرانسه به ارمغان آورد. همان سال، بهحق برندهی جایزهی توپ طلای فوتبال جهان شد و در اوج فوتبال ایستاد.
اما داستان زیدان در 2006 چیز دیگری بود. او از بازنشستگی برگشته بود تا یکبار دیگر برای فرانسه بجنگد. با وجود 34 سال سن، همچنان بازیها را میچرخاند، انگار که رهبر یک ارکستر باشد. از برزیل گذشتند، پرتغال را شکست دادند، و حالا وقت آخرین صحنه رسیده بود… صحنهای که او با یک چیپ از یاد نرفتنی نوشت.
واکنشها به پنالتی زیدان؛ تحسین، تعجب، احترام
پنالتی زیدان بلافاصله تبدیل به یکی از پربحثترین صحنههای تاریخ فوتبال شد. روزنامهها تیتر زدند:
«جسورانهترین پنالتی تاریخ!»
«هنر در اوج فشار»
«زیدان، مردی از جنس آهن و لطافت»
بوفون بعدها گفت: «وقتی توپ را دیدم که بالا آمد، فقط دعا کردم به بیرون برود. وقتی به تیر خورد، قلبم ایستاد… اما افتاد داخل. واقعاً کار او شاهکار بود.»
پایان تلخ؟ یا پایانی شاعرانه؟
اگرچه فرانسه آن بازی را در ضربات پنالتی باخت و زیدان با کارت قرمز جنجالیاش مقابل ماتراتزی از زمین اخراج شد، اما هنوز همه از فینال 2006 با نام زیدان یاد میکنند، نه ایتالیا. کاری که او در آن بازی کرد، بهاندازهی یک جام جهانی ارزش داشت؛ شاید حتی بیشتر.
پنالتیاش جاودانه شد. مثل یک تابلوی نقاشی که در موزهی زمان آویخته شده. هر وقت کسی از هنر در فوتبال بپرسد، یکی از جوابها این است: چیپ زیدان به بوفون در فینال 2006.
جمعبندی: وقتی فوتبال، ادبیات میشود
زیدان با آن پنالتی فقط گل نزد؛ او به فوتبال روح داد. به همه نشان داد که حتی در بالاترین فشار ممکن، میتوان زیبا بود، جسور بود، متفاوت بود.
از توپ طلای 1998 تا آن ضربه جاودانه در برلین 2006، داستان زیدان داستان مردی بود که با پاهایش شعر گفت، با مغزش فرمان داد، و با دلش بازی کرد.