ارنا، مادربزرگ توماس مصاحبه را با تمجید از همسر توماس، به پایان میرساند. با افتخار لیسا را یک "دختر محلی" معرفی میکند و به زندگی او با پسرش میبالد.
6 سال بعد و پیش از بازی مقدماتی آلمان برابر جمهوری ایرلند در راه یورو 2016، مولر خاطرات آن بازی را به یاد میآورد:
"من برای آن حرفها برنامهریزی قبلی نداشتم. طبیعی است. چون انتظار نداشتم دو گل در آن بازی بزنم! همه چیز خود به خود اتفاق افتاد. من چیزهای زیادی را نمیدانستم. هنوز یک سال نمیشد که به دنیای فوتبال حرفهای پای نهاده بودم و فکرش را نمیکردم قرار است اینطور در مرکز توجه رسانهها قرار گیرم، همچنین هجوم خبرنگاران به سمت مادربزرگهای من برای مصاحبه!"

پس از بازی با انگلیس، مولر آتش رادر مقابل چشمان مارادونای بزرگ روشن میکند، دیگو، در روزهایی که همه منتظرند زودتر آن کت و شلوار بدترکیب مربیگری آرژانتین را در بیاورد، پیش از بازی در پاسخ به سوال راجع به توماس مولر میگوید:
او دیگر کیست؟ نمیشناسمش...
مولر کارها را راحتتر از آنچه تصور کنید انجام میدهد. 3 دقیقه کافیست تا ارسال شواینی را در میان انبوه مدافعان آرژانتینی به گل تبدیل کند و با شادی گل مخصوص خود را به دیگو آرماندو مارادونا و میلیونها تماشاگر تلویزیونی بشناساند. پس از آن جام جهانی، نام مولر بر سر زبانها میفتد. مشتریان برای شکار او مقابل درب باشگاه بایرن صف میکشند. اگرچه اولی هونس و رومنیگه برای حفظ توماس کاری بسیار آسانتر از حفظ فرانک ریبری، روبن و دیگر ستارههای خود دارند. او نمیخواهد باوارایا را ترک کند.
در سال 2013 توماس مولر واژهای تازه برای پست بازی خود به فرهنگ لغات فوتبال اضافه میکند؛ "raumdeuter" کلمهای که به همان اندازهی غیرقابل تعریف بودن پست بازی توماس مولر غیر قابل ترجمه نیز هست، شاید شکارچی فضاها. با بایرن فاتح لیگ قهرمان میشود و سپس در ماراکانا بزرگترین جایزهی دنیای فوتبال جام جهانی را میرباید.
مولر، در تمام این سالها، عادی و معمولی باقی مانده. شبیه نام خود: مولر، یکی از رایجترین نامها در آلمان است. لااقل فوتبالیها از هر نسلی یکی دو مولر خوب را در تیم ملی و بوندسلیگای آلمان میشناسند. ترکیب اسم و فامیل توماس مولر، در آلمان به قدری رایج است که گاهی هنگام مثال زدن یک فرد ثالث میگویند : خوب فرض کنیم توماس مولر به مغازهی شما آمده! چیزی شبیه محمد محمدی خودمان.

در زمین بازی نیز شما وقتی بازی مسی یا رونالدو را میبینید با دهانی باز میگویید: عجب دریبل خارقالعادهای. عجب شوتی... اما در مورد بازی مولر خواهید گفت خب، این کار را من هم میتوانم انجام دهم...
مولر، یک شماره 10 مثل زیدان یا رونالدینیو نیست اما پشت سر مهاجمان، به قدری خوب است که بارنی رونای، نویسندهی گاردین او را "فاتح فضاها" توصیف میکند و نقش او را آخرین مرز باقی مانده در فوتبال میخواند. مولر یک وینگر تخصصی شبیه روبن و ریبری هم نیست اما در جام جهانی 2010 و 2014 در همین پست 10 گل میزند و 6 پاس گل ثبت میکند.
اغلب بازیکنان خصوصا در پستهای هجومی برای عبور از نفر روبروی خود دریبل میزنند. اما مولر راه دیگری را انتخاب میکند. مولر، شبیه ستارهی همنام خود گرد مولر، از هیچ کجا ظاهر میشود. خود توماس در مورد نوع بازی اش میگوید:
"مهم نیست در کدام عرصهی زندگی باشید، در هر جایی انسانها، ذاتا به دنبال کشف علتها هستند. از طرفی همه ما به دنبال راحت کردن کار خود نیز هستیم و به همین دلیل وقتی چیزی را در کسی میبینیم میگویدیم "علت آن استعداد ذاتی یا حتی شانس اوست" اما همیشه این دلایل صحیح نیست. هر حرکت موفقیتی یا توانمندی، ناشی از طی یک روند است. این همان روشی است که من دنبال رسیدن به هر چیزی در زندگی با آن هستم. گاهی اوقات دویدن من در زمین برای این نیست که خودم را در موقعیت قرار دهم. بیایید به بسکتبال نگاه کنیم. در آنجا، سه بازیکنان موقعیت را برای پرتاب یک نفر فراهم میکنند. من هم در خط حمله دنبال همین هستم. "
|