طرفداری | در روزگاری که فوتبال ایران در حال عبور از یک نسل به نسل دیگر بود، ستارههایی ظهور کردند که با تکنیک، صراحت و شخصیتشان در ذهنها ماندگار شدند. یکی از چهرههایی که در آن دوره نگاهها را به خود جلب کرد، کیوان ساجدی بود.
حضور او در ملوان آغاز راهی بود که خیلی زود به استقلال ختم شد؛ انتقالی که سر و صدای زیادی به پا کرد و امیدها را برای شکلگیری یک زوج جذاب کنار نامهایی چون نیکبخت واحدی زنده کرد. اما حضور او در استقلال خیلی طول نکشید. او پس از یک فصل ناموفق از این تیم جدا شد و در تیمهایی مانند ذوب آهن، ملوان و بنی یاس امارات بازی کرد.
در ادامه، گفتگوی قدیمی کیوان ساجدی را میخوانید.
شموشک برای تو یک تیم کلیدی شده در تیم استقلال ۲ بار از ابتدای بازی به میدان رفتی هر ۲ بار هم تیم حریف شموشک بود.
خیلی جالب است چون در ملوان هم اولین بار مقابل شموشک بازی کردم.
چه سالی؟
سال ۷۸ بود. درست یادم مانده بازی را سه بر دو بردیم یک گل هم زدم مربی ما آقای احمد زاده بود و تماشاچی ها هم تا دقیقه ۶۶ به بازی کردن من در تیم اعتراض کردند. خب من بچه بودم. اما دقیقه ۶۶ گل زدم و بعد تماشاچی ها تشویقم کردند.

پس با یک گل شروع خوبی بود.
مردم انزلی خیلی سخت گیرند. آن یک گل شروع خوبی بود ولی بازی کردن در ملوان کار سختی است. آنها بازیکنان بزرگی داشته اند و برایشان سخت است که بازیکنان جدید را بپذیرند. برای کسی که بازی سیروس قایقران را تماشا کرده و لذت برده، پذیرفتن دیگران آسان نیست.
بعد از بازی اول در ملوان چه اتفاقی رخ داد؟
تا چند هفته بازی نکردم چون مریض شده بودم ولی بعد دوباره برگشتم. دکتر ابراهیمی فرد پزشک تیم ملوان بود و خیلی کمک کرد که زود ناراحتی معده من درمان شود و بعد هم که در بازی با استقلال اهواز همه گفتند پدیده بازی شده ام.
بازی اول تو مقابل شموشک با تیم استقلال نسبت به بازی دوم تفاوت داشت. در بازی اول در نوشهر تعویض شدی ولی در بازی دوم، سازنده دو گل بودی.
در نیم فصل اول شرایط فرق داشت. تازه به استقلال آمده بودم هنوز بین من و همبازی های -دیگرم صمیمیت وجود نداشت و با لطبع شناخت هم کم بود. شناخت جو هم خیلی مهم -است. شرایط هم متفاوت بود. در بازی دوم آنقدر با دیگران صمیمی بودم که همه دوست داشتند خوب بازی کنم البته نه اینکه در نیم فصل اول دیگران نمی خواستند. بلکه هنوز آن جو صمیمی حاکم نشده بود.
اینکه دیر به تمرینات استقلال آمدی و در تمرینات بدنسازی کمتر حضور داشتی به کم بازی کردن در نیم فصل اول مربوط نمی شود؟
دکتر بهمنی خیلی کمک کرد که به شرایط خوب فیزیکی برسم. حتی در روزهایی که بازی نمی کردم هم دکتر بهمنی متوجه تمرینات من بود تا از فرم ایده آل خارج نشوم. ایشان حتماً بهتر از من وضعیت فیزیکی مرا می دانند چون تخصص این کار را دارند.

در نیم فصل اول در بازی با فجر سپاسی هم بازی کردی ولی بعد رفتی تا بازی با شموشک که پریروز بود.
مشکل به یقین از من بود. ذره ای دچار بد بینی نشدم فکر کردم که چرا باید نیمکت نشین باشم ولی هرگز بد بین نبودم خیلی ها گفتند که به نیمکت نشینی فکر نکن ولی غیر ممکن است. ناخود آگاه هر بازیکنی به اینکه چرا روی نیمکت نشسته فکر می کند. من به دنبال پیدا کردن مشکل در خودم بودم مشکل را بیرونی نمی دانستم و هیچ حرفی نزدم.
یک سؤالی که همیشه در مورد تو در استقلال وجود داشته این است که کیوان ساجدی، بازیکن کدام پست است؟ پیستون چپ یا هافبک یا بال چپ؟
من در هر سه پست بازی کرده ام دوره آقای احمدزاده در ملوان پیستون چپ بودم، دوره آقای صالح نیا بال چپ شدم ولی مربی باید در این باره تصمیم بگیرد. این اغراق نیست. چون مربی از بیرون به بازی بازیکنانش نگاه می کند و از خود بازیکن هم بهتر می تواند تصمیم بگیرد. مثل یک منتقد فیلم که وقتی یک فیلم را تماشا می کند، درباره اش نقد می نویسد و انتقاداتی را مطرح می کند که شخص کارگردان یا بازیگران متوجه آن نشده اند. چون منتقد از بیرون نگاه کرده است.
کدام پست را خودت بیشتر می پسندی؟
در سیستم ۳-۳-۴ یا ۱-۳-۲-۴، گوش چپ را دوست دارم.
ولی مربی مورد علاقهات آقای احمدزاده از تو در ملوان به عنوان پیستون چپ استفاده می کرد.
شاید می خواست من به وظایف دفاعی آشنا شوم، وظایفی که مثلاً در بازی با شموشک هم باید انجام می دادم. البته در ملوان هم اجازه نفوذ داشتم مثل بازی با شموشک که یک بازیکن دفاعی صرف نبودم.

در حالی به استقلال آمدی که قرار بود نیکبخت به تیم فنرباغچه منتقل شود. ولی بعد او به فنرباغچه نرفت و به استقلال برگشت و همه تصور کردند که زوج ساجدی و نیکبخت هم در استقلال جالب است.
آقای نیکبخت درک بالایی از فوتبال دارند تا قبل از اینکه به استقلال بیایم، بازیهای او را بارها دیده بودم ولی هرگز تا این اندازه به شعور فوتبال او پی نبرده بودم. نیکبخت فوتبال را می فهمد و با شعور بازی می کند.
همان روزهای اول حضورت در استقلال با بازگشت نیکبخت چه احساسی داشتی؟
وقتی من با استقلال مذاکره میکردم حرفی از رفتن نیکبخت نشده بود. من استقلال را در -حالی انتخاب کردم که نیکبخت هم بازیکن استقلال بود. اگر ذهنیت خوبی نداشتم به پاس -یا تیم دیگری می رفتم.

پس استقلال انتخاب قاطعانه ای بود.
من خودم استقلال را انتخاب کردم و به همین دلیل پشیمان نیستم. شاید اگر نمی خواستم به استقلال بیایم و با اصرار دیگران می آمدم از نیمکت نشینی خسته و دلزده می شدم ولی چون خودم تصمیم گرفته بودم باید به حرف و تصمیم خودم پایبند می شدم. حتی مادرم می گفت به تیمی برو که در تمرین و مسابقه لگد نخوری!
و تو هم به استقلال آمدی که حالا فیزیکی بازی می کند و در بازی فیزیکی هم خشونت زیاد است. حتماً حالا مادرت نگران است؟
خب، مادرها رفتارها و نگرانیهای خاص خودشان را دارند که طبیعی است. رفتار مادرها سرشار از دلسوزی و محبت است ولی خب در فوتبال مربی تصمیم می گیرد که تیمش فیزیکی بازی کند یا با ظرافت اینجا دیگر مادرها تصمیم نمی گیرند بلکه مربی برای تیمش تصمیم می گیرد و دلسوزی اش از جنس دیگری است و شکل حرفه ای دارد.
دلیل این که استقلال را انتخاب کردی چه بود؟
یک روز آقای احمدزاده میگفت که برای کیوان بازی کردن در تیمهای پرتماشاگر بهتر است. ایشان روحیات مرا می شناسند طبق نظر ایشان پس درست تصمیم گرفتم.
امروز تصور میکنی که زوج ساجدی و نیکبخت چقدر جای پیشرفت دارد؟
هارمونی بین یک زوج خیلی مهم است. در ملوان با پژمان نوری یک زوج بودیم. ولی زمان زیاد حضور ما در کنار هم باعث شده بود که بین ما هماهنگی به وجود بیاید. البته گفتم که نیکبخت با درک درستی از فوتبال بازی میکند و این خیلی اهمیت دارد. نیکبخت در پست خودش یک استثنا است و در کلاس بالایی بازی میکند من فوتبالش را دوست دارم در حالی که آدم مشکل پسندی هستم.
در اولین بازی ۹۰ دقیقه ای در استقلال استرس نداشتی
خودم استرس نداشتم ولی دیگران انگار استرس داشتند. همه می خواستند کاری کنند که من خوب بازی کنم با من صحبت می کردند نکته ای می گفتند و راهنمایی می کردند و این محبت ها کار مرا سخت تر می کرد.
اولین ۹۰ دقیقه در ملوان هم که همان بازی با شموشک بود. محمد احمدزاده بعد از آن بازی به تو چه گفت؟
گفت که حتی دستیارانش هم میخواستند که من تعویض شوم ولی من صبر کردم و منتظر ماندم تا تو کاری بکنی تا این که دقیقه ۶۶ گل زدی و دقیقه ۶۷ تعویضت کردم.
و امیر قلعه نویی بعد از بازی پریروز چه گفت؟
آقای قلعه نویی با بازیکنانشان خیلی خوب ارتباط برقرار میکنند. یک بازیکن همیشه باید فکر کند که مربی از او حمایت میکند و آقای قلعه نویی چنین حسی را در بازیکن ایجاد می کند. رابطه عاطفی خوب با مربی برای بازیکن خیلی مهم است. حتی یک نگاه مربی هم انرژی به بازیکن منتقل میکند حتی به حرفه ای ترین بازیکنان در استقلال تجربه های تازه ای پیدا کردی مدتی نیمکت نشینی و مقاومت هم تجربه خوبی بود.
البته حالا زندگی تازه ای پیدا کرده ای حضور در استقلال البته دشواریهایی هم دارد.
هر تیمی که مردم به آن توجه کنند، مربیان و بازیکنانش همیشه روزهای سختی را پشت سر می گذارند. من در ملوان هم چنین تجربه ای داشتم ملوان همه چیز مردم بندر انزلی است. مشکلات زندگی خصوصی آنها هم با یک پیروزی ملوان حل می شود یا لا اقل یک پیروزی شهر را صاحب روحیه تازه ای می کند به چشم خود می بینی که مردم شاداب تر زندگی می کنند. انزلی چی ها مردمان مغروری هستند و از تیمشان توقع دارند من بازیهای سخت را تجربه کرده ام بازیهایی که تماشاگر فقط برد می خواهد و از کوچک ترین اشتباه بازیکن چشم پوشی نمی کند. مردم دریا ذاتا سختگیر هستند.
معلوم است شهر خودت را خیلی دوست داری؟
بندر انزلی و مردم شهر من بی نظیر هستند من یک لحظه هم آنها را فراموش دوست دارم از کوچک ترین موقعیت و تعطیلی استفاده کنم و به انزلی بروم. من خیلی بچه بودم که به ملوان رفتم هر کس مرا می دید فکر می کرد بازیکن نوجوانان ملوان هستم ولی در تیم بزرگسالان بازی میکردم.
بازی در تیمی مثل استقلال هم پیچیدگی هایی دارد. بازیکن برای پیشرفت در این تیم باید فرهنگ بالایی داشته باشد، رویارویی با شهرت هم مسألهای است.
من در جایی بزرگ شده ام که در آن فرهنگ بالایی وجود داشته، از شهرم تا خانواده ام. من از نوجوانی آزادی داشتم و البته از سوی خانواده ام کنترل می شدم. در جامعه زندگی کرده ام و با رفتارهای صحیح اجتماعی آشنا هستم و از آرامش هم لذت می برم. مواجه شدن با جذابیتهای بازی در یک تیم بزرگ هم برایم غیر طبیعی نیست.

البته در ملوان هم حاشیه هایی وجود داشت. مثل ماجرای مخالفتهای آقای صالح نیا و احمدزاده و بیلیارد بازی کردن شب قبل از مسابقه که حکایتی داشت.
ببینید من بیلیارد را دوست دارم و همیشه با پژمان بازی میکردیم ولی این علاقه به بیلیارد اصلا ارتباطی به مخالفت آقای صالح نیا و احمدزاده نداشت. داستان آقای صالح نیا و احمد زاده چیز دیگری بود و داستان آقای صالح نیا و من چیز دیگری بود. جرم من این بود که محمد احمد زاده را دوست داشتم. آیا آن روزی که آقای احمد زاده مهاجم ملوان بود و آقای گل ایران می شد و بازیکن تیم آقای صالح نیا بود مربی خودش یعنی همین آقای صالح نیا را دوست نداشت؟ سؤال من این است و فکر نمیکنم غیر منطقی باشد. من از این ناراحت بودم که چرا باشگاه ملوان برای علاقمندی من نسبت به مربی گذشته ام احترام قائل نیست؟
اوایل که به استقلال آمده بودی گفته بودی که امیر قلعه نویی برای تو شبیه محمد احمدزاده است. این دو نفر چه شباهتی به هم دارند؟
اینکه در استقلال امسال این همه جوان بازی کرده نشانهای است برای اینکه من شباهتی را احساس کنم. هر دو مربی می توانند به بازیکن جوان انرژی منتقل کنند. شاید به این دلیل است که فاصله زیادی بین دوران بازیکنی و مربیگری شان به وجود نیامده و می توانند موقعیت یک بازیکن را درک کنند.
البته در استقلال امیر قلعه نویی کمتر به تو بازی داده و احمدزاده کاشف تو بوده این هم تفاوت این دو نفر است.
تفاوت مربیان در اینکه از یک بازیکن استفاده کنند یا استفاده نکنند، مشخص نمی شود. من هم اگر از شباهتی بین آقای قلعه نویی و احمد زاده حرف میزنم به دلیل جوانگرایی این دو مربی و ارتباط با بازیکن جوان است و اینکه من بازی کنم یا بازی نکنم با حرف مشخص نمی شود.

در مورد تیم استقلال کمتر حرف زدیم خوب نتیجه گرفتهاید؟
استفاده از بازیکنان جوان تعبیر دل به دریا زدن است. ببینید تیم استقلال نسبت به لیگ گذشته چقدر تغییر داشته. همیشه همه می گفتند که ثبات تیمی اهمیت دارد. بله، اهمیت دارد، ولی جوانگرایی هم نتیجه دارد استقلال الگوی خوبی برای تیمهای دیگر شده ناخودآگاه تیمهای دیگر را هم به این سو می کشاند و این برای فوتبال ایران اتفاق خوبی است بازیکنان تازه ای چهره می شوند و این تغییر و تحول هم یک اتفاق مثبت است.
فکر میکنی استقلال قهرمان میشود؟
اگر استقلال قهرمان نشود اتفاق عجیبی رخ داده است.
خیلی مطمئن حرف زدی.
چند هفته دیگر شاید مطمئنتر درباره قهرمانی حرف بزنیم.