مـاکان به نظرم دید بدی نسبت به قضیه ووک وجود داره. بعد از شکل گیری دولت_ملت ها بر مبنای اندیشه های ناسیونالیستی ، این حکومت ها بودند که به تعریف هویت پرداختند. این هویت تعریفی هم دو ویژگی داشت. اول اینکه مبتنی بر همانند سازی بود و مخالف قاطع کثرت گرایی و دُوَل اروپایی برای ایجاد وحدت ، به اقداماتی مثل نسل کشی ، کنترل جمعیت و... روی آوردند. اما دومین ویژگی که به بحث ما مربوط میشه ، این هستش که هویت زنان ، رنگین پوستان و.... از جانب مردان سفیدپوست اروپایی تعریف و بازآفرینی شد. این هویت ساختگی تداوم یافت تا در اواخر قرن بیستم ، ناکارآمدی خودش رو نشون داد و از این به بعد ، هویت نه از جانب حکومت های ملی ، بلکه از جانب گروه های اجتماعی مختلف (زنان ، رنگین پوستان ، اقلیت های جنسی و ....) تعریف شد و مدل تکثرگرا به وجود اومد. در این مدل هم وجود تفاوت های هویتی تأیید میشه و هر گروه (بر خلاف دوره مدرن) میتونه هویتش رو از جانب خودش تعریف و از همان جانب هم نقد کنه. هرچند نمیشه منکر این شد که ووکیسم امروزه شکلی رادیکال و افراطی پیدا کرده ، اما برای اقلیت های هویتی که که دهه ها و حتی شاید قرن ها تحت ستم و سرکوب بودن ، این مورد طبیعیه و با گذشت زمان و شکل گیری گفتمان های مختلف ، میشه وجود هویت های گوناگون رو بدون نیاز به استفاده از روش های مبتنی بر افراط به رسمیت شناخت.