سلام به همه شما دوستای عزیز، پدر و مادرای مهربون، و کلا هر کسی که دلش برای بچهها و آیندهشون میتپه!
بچهها وقتی دارن بزرگ میشن، فقط قدشون نیست که بلند میشه یا وزنِشون زیاد میشه. اینا چیزاییه که با چشم میبینیم، شلوارشون کوتاه میشه، لباسشون تنگ میشه. اما یه چیز دیگه هم داره همزمان با اینا بزرگ میشه که شاید خیلی وقتا بهش دقت نمیکنیم یا نمیدونیم اسمش چیه. اسمش رشد روانیه
حالا این رشد روانی چیه؟ بذارید یه مثال بزنم. فکر کنید یه دونه گل کوچولو رو کاشتید. فقط آب دادن و نور دادن کافی نیست که این گل قشنگ بشه. باید خاکش خوب باشه، ریشههاش جون بگیرن، ساقه محکم بشه، برگهاش سالم باشن تا بتونه گل بده. رشد روانی بچه هم تقریبا همچین چیزیه. دلش باید جون بگیره، فکرش ریشه کنه، احساساتش سالم باشن تا بشه یه آدمِ درست و حسابی، یه آدمِ خوشحال و قوی برای آینده.
رشد روانی یعنی چی؟ یعنی اینکه بچه یاد بگیره احساساتش رو بشناسه، بفهمه چرا خوشحاله، چرا عصبانیه، چرا میترسه. یاد بگیره چطوری با بقیه دوست بشه، چطوری حق خودش رو بگیره بدون اینکه به بقیه آسیب بزنه، چطوری وقتی زمین خورد دوباره بلند بشه، چطوری فکر کنه و مشکلش رو حل کنه، چطوری به خودش اعتماد داشته باشه. کلا یعنی اینکه از نظرِ "درون" و "دل و دماغ" قوی بشه و بتونه توی این دنیای بزرگ از پسِ خودش بربیاد و از زندگیش لذت ببره.
اصلا چرا رشد روانی انقدر مهمه؟
شاید بپرسید خب قد و وزن هم مهمه دیگه - بله، درسته سلامت جسمی خیلی مهمه اما سلامت روانی یا همین رشد روانی که میگیم مثل ستون یه ساختمونه اگه ستون قوی نباشه خونه میریزه. اگه یه بچه از نظر روانی قوی نباشه، ممکنه توی آینده توی دوست پیدا کردن مشکل داشته باشه توی درس خوندن توی کار کردن، توی زندگی مشترک، توی همه چی به مشکل بخوره. ممکنه زود ناامید بشه، زود عصبانی بشه، نتونه با بقیه کنار بیاد، اعتماد به نفس نداشته باشه. خب این زندگی رو برای خودش و بقیه سخت میکنه، نه؟
پس اهمیتش اینه: رشد روانی خوب، یعنی آماده کردن بچه برای یه زندگی خوب، یه زندگی که توی اون بتونه خوشحال باشه، موفق باشه، و با بقیه آدمها ارتباطِ خوب و سازنده داشته باشه. یعنی ساختنِ یه آدمِ قوی، نه فقط از نظرِ جسمی، بلکه از نظرِ فکری و احساسی.
حالا این رشد روانی چطوری اتفاق میافته؟ سن به سن با بچهمون چه تغییراتی میکنه دل و دماغش؟
اینجوری نیست که یهو اتفاق بیفته. مثل رشد قد که یواش یواش متر به متر زیاد میشه، رشد روانی هم مرحله به مرحله و کمکم اتفاق میافته. بیایید یه نگاه بندازیم به سنین مختلف:
بچگیِ بچگی تا حدود ۲-۳ سالگی دنیای کوچیک و امن من
توی این سن، مهمترین چیز برای بچه اینه که حسِ "امنیت" و "اعتماد" رو تجربه کنه. وقتی گرسنهش میشه و شیر میخوره، وقتی پوشکش کثیف میشه و تمیزش میکنید، وقتی میترسه و بغلش میکنید، توی دلش یه حسِ خوب شکل میگیره: "آها! دنیا جای امنیه، آدمای دور و برم مهربونن و حواسشون به من هست." این حسِ امنیت مثلِ فریم اولِ ساختمونه. اگه محکم باشه، بقیهی طبقات هم روش خوب ساخته میشن. توی این سنا، بچهها با گریه و صدا احساساتشون رو نشون میدن. عصبانی میشن، خوشحال میشن، میترسن... فقط نمیتونن بگن چرا.
یه مثال کوچیک: فکر کنید یه بچه کوچولو زمین میخوره و گریه میکنه. اگه سریع برید بغلش کنید، نازش کنید، آرومش کنید، اون یاد میگیره میتونه روی شما حساب کنه. دفعه بعد شاید انقدر نترسه. اما اگه دعواش کنید یا بیاهمیت رد بشید، ممکنه حس کنه تنهاست و نتونه به کسی اعتماد کنه.
سنِ بازی و کشف حدود ۳ تا ۶ سالگی منم هستم
توی این سن بچهها مستقلتر میشن. دیگه دوست دارن خودشون کاراشون رو بکنن (هرچند خیلی وقتها گند میزنن!). یاد میگیرن که اونا یه آدمِ جدا از شما هستن. اینجاست که کلمهی "مالِ من!" خیلی شنیده میشه. یاد گرفتن "نه" گفتن رو شروع میکنن. توی این سن، بازی کردن با همسالان خیلی مهمه، حتی اگه اولش فقط کنار هم بازی کنن و بعد دعوا کنن سرِ یه اسباببازی. دارن یاد میگیرن چطوری با بقیه ارتباط بگیرن، چطوری تقسیم کنن (خیلی سخته براشون ولی یاد میگیرن)، چطوری نوبتی بازی کنن. تخیلشون حسابی شکوفا میشه، با عروسکهاشون حرف میزنن، دوستای خیالی دارن. اینا همش نشونهی اینه که دارن دنیای درون و بیرونشون رو میفهمن.
یه داستانِ کوچولو: یه روزی آرامی کوچولو توی مهدکودک یه ماشین قرمزی رو دید که دوستش بردیا باهاش بازی میکرد. آرامی هم ماشین قرمز رو میخواست. رفت طرفِ بردیا و ماشین رو کشید. بردیا هم زد زیر گریه. خانم مربی اومد و به آرامی گفت: "ببین بردیا ناراحته. ماشین مال اونه الان. بذار اون بازی کنه، بعدش نوبتِ تو میشه." آرامی اولش لجبازی کرد، ولی مربی بهش یه ماشین دیگه نشون داد و گفت: "فعلا با این بازی کن تا ماشین قرمز آزاد بشه." آرامی یاد گرفت که همهی چیزها مالِ اون نیست و باید صبر کنه یا با بقیه کنار بیاد. این یه قدمِ بزرگ برای رشد روانیشه!
سنِ مدرسه و دوستیابی (حدود ۷ تا ۱۲ سالگی): دنیایِ بزرگتر
حالا بچه وارد مدرسه میشه. دنیایِ اجتماعیش خیلی بزرگتر میشه. دوست پیدا کردن دیگه خیلی خیلی مهمه. یاد گرفتن چطوری توی گروه کار کنن، چطوری با قلدریهای احتمالی کنار بیان، چطوری مسئولیتپذیری رو توی درس و تکالیف یاد بگیرن. توی این سن، دیگه میتونن احساسات پیچیدهتری رو هم بفهمن، مثل حسادت، ناامیدی، غرور. یاد میگیرن چطوری مشکلاتشون رو توی مدرسه، با دوستاشون یا معلمشون تا حدی خودشون حل کنن. اعتماد به نفس از کارایی که بلدن و موفقیتهایی که به دست میارن میآد. چه توی درس، چه توی ورزش، چه یه هنر خاص.
یه مثال: رضا همیشه توی خوندنِ درسها مشکل داشت و خجالت میکشید توی کلاس بخونه. یه روز معلم ازش خواست یه پاراگراف رو بخونه. رضا با لکنت و خیلی آروم خوند. معلم به جای دعوا یا مسخره کردن، گفت: "آفرین رضا، خوب تلاش کردی. صدات رو اگه یه خورده بلندتر کنی عالی میشه." بعد از کلاس هم خصوصی بهش گفت اگه دوست داره بیشتر تمرین کنه. این تشویقِ کوچک از طرفِ یه آدمِ مهم (معلم)، به رضا کمک کرد حس کنه "من میتونم". دفعهی بعد که معلم ازش خواست بخونه، با اعتماد به نفس بیشتری این کار رو کرد. این هم نشونهی رشد روانی و بالا رفتن اعتماد به نفسه.
چه چیزهایی کمک میکنه بچهمون از نظر روانی خوب رشد کنه؟
خب، حالا که فهمیدیم رشد روانی چیه و چطوری توی سنهای مختلف خودشو نشون میده، سوال اینه که ما به عنوان پدر و مادر چطوری میتونیم کمک کنیم این اتفاق خوب بهتر بیفته؟
عشقِ بیقید و شرط و امنیت: این مثلِ ریشه و خاکِ خوبه. بچه باید بدونه شما دوستش دارید، هر شرطی که باشه. حتی وقتی اشتباه میکنه، حتی وقتی عصبانیتون میکنه. باید بدونه خونه امنه، پدر و مادرش همیشه کنارش هستن و نمیذارن آسیب ببینه. بغل کردن، بوسیدن، حرفهای محبتآمیز، وقت گذروندن باهاش، همهی اینا این حس رو قوی میکنه.
بازی، بازی، بازی: بازی برای بچهها کارشون محسوب میشه! بذارید آزادانه بازی کنن، با اسباببازی، توی کوچه، توی پارک. بازی کمک میکنه دنیای اطرافشون رو بفهمن، خلاق بشن، مشکلات کوچیک رو حل کنن (مثلا چطوری یه برج لگو رو محکم بسازن که نریزه)، احساساتشون رو بروز بدن (مثلا توی بازی حمله و دفاع، حسِ عصبانیت یا ترس رو خالی کنن). خودتون هم باهاشون بازی کنید، حتی برای چند دقیقه.
گوش دادن و حرف زدن: خیلی مهمه به حرف بچهتون گوش بدید. حتی اگه حرفاش خیلی سادهست یا به نظر شما بامزه نیست. وقتی حرف میزنن، نگاهشون کنید، سوال بپرسید، بهشون نشون بدید که دارید گوش میدید. بهشون کمک کنید احساساتشون رو بشناسن و اسم بذارن روشون. "به نظر میاد عصبانی هستی چون..." "فکر کنم خیلی خوشحالی که..." اینا کمک میکنه خودشون رو بهتر بفهمن.
قوانین و حد و مرز: عجیب نیست؟ امنیت و عشق و بازی مهمه، اما قانون هم مهمه. قوانین مثلِ نردهی کنارِ جادهست. باعث میشن بچه توی مسیر امن پیش بره. بدونِ قانون، بچهها حسِ سردرگمی و ناامنی میکنن. ساعت خواب، زمانِ استفاده از گوشی یا تبلت، نحوهی برخورد با بقیه، اینا باید مشخص باشه. این قوانین بهشون یاد میده چطوری خودشون رو کنترل کنن و چطوری با بقیه توی جامعه زندگی کنن.
تجربه کردن و یاد گرفتن از اشتباه: بذارید بچهها کارهای مختلف رو امتحان کنن، حتی اگه میدونید ممکنه خراب بشه یا اشتباه کنن. ریختنِ آب روی زمین وقتی میخوان خودشون لیوان بردارن، خراب کردنِ نقاشی وقتی میخوان یه چیز جدید رو امتحان کنن. وقتی اشتباه میکنن، به جای دعوا، بهشون کمک کنید بفهمن چی شد و چطوری میتونن درستش کنن. اینجوری یاد میگیرن که اشتباه کردن دنیا رو به آخر نمیرسونه، و از هر اشتباهی میشه یه چیزی یاد گرفت. این همون تابآوری رو توی بچهها بالا میبره.
تشویق کردنِ تلاش، نه فقط نتیجه: وقتی بچهتون تلاش میکنه، حتی اگه آخرش به اون چیزی که میخواسته نرسیده، تلاشش رو تشویق کنید. "آفرین که سعی کردی این لگو رو اینجوری بسازی!" یا "خیلی خوب این مسئله رو حل کردی، حتی اگه جواب آخرش یکم فرق داشت." اینجوری یاد میگیرن که مهم تلاش کردنه و از سختکوشی نترسن.
یه وقتایی هم سخت میشه...
بچهداری همیشه آسون نیست. رشد هم همیشه یک خطِ صاف نیست. یه وقتایی بچهها لجبازی میکنن، یه وقتایی خیلی میترسن، یه وقتایی خیلی عصبانی میشن. اینها هم جزئی از رشده. مثل یه گیاه که یه وقتایی برگاش زرد میشه و باید بهش رسیدگی بیشتری کرد. اگه حس میکنید بچهتون خیلی داره اذیت میشه، خیلی مضطربه، خیلی غمگین یا پرخاشگره و این وضعیت طولانی شده، هیچ اشکالی نداره از متخصص کمک بگیرید. یه مشاورِ کودک یا روانشناس کودک میتونه راهنمایی کنه و به شما و بچهتون کمک کنه. مثل وقتی که بچه مریض میشه میبریدش دکتر، اگه دل و دماغش اذیت شد هم میتونید از متخصصِ دل و دماغ کمک بگیرید.
سوالهای پرتکرار
اگه بچم خیلی خجالتیه چی؟ اشکال داره؟ خجالتی بودن لزوما اشکال نداره، بعضی از آدما ذاتا آرومتر و محتاطترن. مهم اینه که توی موقعیتهای اجتماعی اذیت نشه و بتونه ارتباط بگیره کمکم. فشار نیارید روش که یهو بره وسطِ جمع و شلوغ کنه. توی موقعیتهای کوچیک قرارش بدید، تشویقش کنید قدمهای کوچیک برداره، توی خونه باهاش تمرین کنید چطوری سلام کنه یا خداحافظی کنه. به مرور بهتر میشه. اگه خیلی شدیده و اذیتش میکنه، با مشاور صحبت کنید.
این همهاش که از دوست و اجتماع گفتید. پس درس چی؟ هوشش چی میشه؟ رشد روانی پایه و اساسِ همه چیزه. وقتی یه بچه از نظرِ روانی سالمه، اعتماد به نفس داره، میتونه روی کاره تمرکز کنه، اضطرابش کمه، بهتر هم میتونه درس بخونه و چیزهای جدید یاد بگیره. هوش فقط آیکیو (IQ) نیست، هوش هیجانی (EQ) هم خیلی مهمه که همون رشد روانی میشه. کسی که هوش هیجانی خوبی داره، بهتر میتونه با بقیه ارتباط بگیره، خودش رو کنترل کنه و توی زندگی موفقتر باشه.
این گوشی و تبلتها روی رشد روانی بچهها چقدر تاثیر دارن؟ سوالِ خوبیه! استفادهی بیرویه از صفحه نمایشها میتونه ضرر داشته باشه. چون بچه رو از بازی واقعی، از ارتباطِ چهره به چهره با شما و دوستاش، از تحرک و کشفِ دنیای واقعی دور میکنه. اینا همون چیزایین که گفتیم برای رشد روانی لازمن. مدیریت کنید زمان استفاده رو، نه اینکه کلا ممنوع کنید (چون بالاخره لازمه توی دنیای امروز)، اما یه زمانِ مشخص و محدود براش در نظر بگیرید و حواستون باشه جایِ بازی و تعاملِ واقعی رو نگیره.
بچم خیلی لجبازی میکنه و حرف گوش نمیده. این یعنی رشد روانیش مشکل داره؟ لجبازی توی بعضی سنین، خصوصا حدود ۲-۳ سالگی کاملا طبیعیه و نشونهی اینه که بچه داره مستقل شدن رو یاد میگیره و میخواد خودش رو پیدا کنه مهمه که شما آرامش خودتون رو حفظ کنید حد و مرزهای واضح بذارید و روی اونها محکم باشید مهربون اما محکم مثلا اگه گفتید نه، یعنی نه. اگه همیشه تسلیمِ لجبازیش بشید، یاد میگیره با لجبازی به خواستهش برسه. این خودش یه بخش از یادگیری کنترل احساسات و مدیریت خواستههاست اگه خیلی خیلی شدیده و هم شما هم بچه رو اذیت میکنه باز هم مشورت با متخصص خوبه
حرف آخر:
بزرگ کردن بچه یه سفر شگفتانگیزه مثل نگاه کردن به یه دانهست که کمکم تبدیل به یه درخت قوی میشه رشد روانی بچهها هم دقیقا همینه یه ذره صبر میخواد یه عالمه عشق یه کم دونستنی و یه دنیا تلاش مهم اینه که این مسیر رو بشناسیم حواسمون به دل و دماغ کوچولوهامون باشه و براشون یه محیط امن و پر از فرصت برای یادگیری و رشد فراهم کنیم
یادتون باشه، هر بچه منحصر به فرده سرعت رشدشون فرق داره. خودتون رو با بقیه مقایسه نکنید به بچهتون نگاه کنید نیازهاشو بشناسید و اونجوری که هست دوستش داشته باشید و کمکش کنید بهترین خودش باشه هم از نظر جسمی هم از نظر روانی