به نام خدا
نکته:
این مطلب بر اساس دانش محدود ادبی بنده نوشته شده
اگر اطلاعات بیشتری دارید ، بر بخش دیدگاه ها
به اشتراک بگذارید.
در این مطلب قصد دارم که به تفاوت سه شعر نیمایی ، سپید و موج نو بپردازم. ما اصولاً شعری که در قالب و وزن سنتی سروده نشده باشد رو شعر نو تلقی میکنیم ، اما خود شعر نو بر اساس ویژگی هایش به چندین نوع گوناگون تقسیم میشود که در این مطلب ، به سه تا از مهم ترین آنها خواهیم پرداخت.

شعر نیمایی
شعر نیمایی به دلیل بنیانگذار اصلی آن ، یعنی علی اسفندیاری (نیما یوشیج) بدین نام شهرت یافت. هرچند پیش از نیما هم کسانی بودهاند که به این شیوه شعر سروده باشند ، اما به سبب اینکه این نوع شعری توسط نیما متداول گشت ، آن را شعر نیمایی میدانیم.
در شعر نیمایی بر خلاف آنچه که عموم مردم درباره شعر نو میپندارند ، وزن عروضی وجود دارد. پس تفاوت آن با شعر سنتی چیست ؟ در شعر سنتی ما چند مصراع داریم و این مصراع ها باید هم از نظر نوع و هم اندازه ، هم وزن باشند.
مثلاً:
نمیدانم چه میخواهی تو از من
بریدی از خودت این شکل وز من
همانطور که میبینید ، در این شعر ، دو مصراع از نظر وزن (مفاعیلن) یکسان هستند و هم اندازه (هر دو مصراع مفاعیلن مفاعیلن فعولن هستند).
اما در شعر نیمایی ، گرچه که بند ها از نظر وزن یکسان هستند ، اما لزومی به رعایت هم اندازه بودن بند ها نیست.
مثلاً:
تو را دیدم بسی گشتی شکسته
از آن چهره
چه مانده جز خطوطی کج ز ایّام گذشته ؟
وز آن موی سیاهت
نشانی نیست
میبینید که بند ها از نظر نوع وزن (مفاعیلن) یکسان هستند. اما هم اندازه نیستند.
وزن این شعر عبارت است از:
مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن فعولن
مفاعیلن فعولن
مفاعیلن
.
همچنین در شعر نیمایی ، قافیه هم وجود داره. اما بر خلاف شعر سنتی ، دست شاعر باز تر است و جایگاه قافیه میتواند متغیر باشد.
مثلاً:
گرتهٔ روشنی مردهٔ برفی – همه کارش آشوب –
بر سرِ شیشهٔ هر پنجره بگرفته «قرار»
«وازنا» پیدا نیست !
من دلم سخت گرفته است از این
میهمانخانهٔ مهمان کُشِ روزش تاریک
که به جان هم نشناخته، انداخته است:
چند تن خواب آلود
چند تن «ناهموار»
چند تن «ناهشیار» !!
(نیما یوشیج)
همانطور که میبینید ، کلمات قرار ، ناهموار و ناهشیار با هم قافیه دارند ، اما بین کلمه قرار با دو کلمه دیگر ، چندین بند فاصله افتاده است.

شعر سپید
شعر سپید رو بیشتر با احمد شاملو میشناسیم. در این شعر بر خلاف شعر نیمایی ، یکسان بودن بند ها از نظر نوع وزن هم کنار میرود و تنها فاصلهای که بین شعر و نثر وجود دارد ، لحن و آهنگ موجود در شعر سپید است. با وجود تلاش هایی که احمد شاملو در زمینه نهادینه کردن این نوع شعری انجام داد ، هنوز هم انتقادات زیادی نسبت به این نوع شعر وجود دارد.
نمونه:
سلاخی میگریست
به قناری کوچکی
دل باخته بود!
(احمد شاملو)

شعر موج نو
این شعر که میتوان آن را شعر منثور نیز نامید ، توسط افرادی مانند بیژن الهی و احمدرضا احمدی به وجود آمد یا تثبیت شد. این شعر بر خلاف شعر سپید ، دیگر در قید و بند آهنگ و لحن شعری هم نیست و با نثر یکسان میشود.
نمونه:
در جام ساعت ديواري گلهاي بنفشه را خراب كرديم
در پنجره ی خواب ماهيان بوديم و روي صدفهاي بسترشان طرح صيادان را كشيديم
با همه ی دختران و پسران شهرهاي نيافتني، فانوس شكوفهها را روشن كرديم
و بردرختنان تهي از ميوه جنگلي آويختيم
از مرز همه باغهاي شيشهاي روشن كه آويزش زرورق بود گذشتيم.
(احمدرضا احمدی)