در این مرحله از داستان، باید جبهه سوریه را ترک کنیم، زیرا اوضاع در عراق شروع به گرم شدن کرده است. در پی پیروزی قطعی در نبرد پل، نیروهای پارسی هیچ حرکتی برای بهرهبرداری از آن انجام ندادند، یا امیدوار بودند که حمله به پایان رسیده است یا با مسائل دیگر مشغول بودند. این به خلیفه عمر فرصت داد تا پاسخی تهیه کند. با کمبود منابع فوری نیروی انسانی، خلیفه عملگرای راشدین ارتش دیگری از قبایلی که قبلاً استفاده نشده بودند و در طول جنگهای رده علیه خلافت شورش کرده بودند، از جمله بنی تمیم و بنی جدیله، تشکیل داد. این جنگجویان، که با نیروهای اضافی گردآوری شده توسط عمر تکمیل شدند، جمعآوری و به شمال فرستاده شدند، اما مشکلات همچنان وجود داشت. مشاجرات بین بسیاری از رؤسای قبایل باعث شد خلیفه فردی مورد اعتماد و بیعیب را به فرماندهی کل منصوب کند. پس از منصرف شدن از رهبری شخصی ارتش، فرمانده سعد بن ابی وقاص بود، هفتمین فردی که اسلام آورد و از اصحاب پیامبر بود.
حضور چنین ژنرال مورد احترامی ارتش روحا متحد کرد. علاوه بر این، بسیاری از جنگجویان دیگر به نیروی تهاجمی سعد پیوستند که در ماه مه ۶۳۶ به سمت شمال در جاده مدینه-حیره حرکت میکرد. زمانی که برای بار دوم به منطقه فرات رسید، ارتش مسلمان احتمالاً دشوارترین نیرویی بود که پارس تاکنون با آن روبرو شده بود. متأسفانه برای سعد، مقاومت در برابر پیشروی او به زودی آغاز شد. بهترین ژنرال ساسانی، رستم، که عملاً دربار شاه ۱۲ ساله یزدگرد سوم را اداره میکرد، میخواست نبردهای کوچکتری انجام دهد تا خطر را به حداقل برساند، اما این تصمیم در بین اشراف و عوام محبوب نبود، زیرا نبرد پل احتمالاً امپراتوری را از خود راضی کرده بود. بنابراین، ژنرال در رأس یک نیروی عظیم امپراتوری از پایتخت پارس خارج شد و مستقیماً به سمت مسلمانانی که در نزدیکی قادسیه اردو زده بودند، حرکت کرد.
دو ارتش متخاصم سرانجام در دو سوی کانال عتیق در حدود ۳۰ مایلی شرق حیره یکدیگر را دیدند. پس از یک راهپیمایی خستهکننده در میان تابستان سوزان عراق، رستم به مردانش دستور داد موضع بگیرند و در مقابل ارتش سعد اردو بزنند. به جای حمله فوری از روی کانال، بخش عمده هر دو ارتش برای چند ماه در سمت خود آببندان باقی ماندند و صلح فقط با مأموریتهای شناسایی کوچک و یورشها قطع میشد. رستم احتمالاً میدانست که ارتش قبلی اسلامی در حین یک گذرگاه ناموفق رودخانه شکست خورده است و بنابراین راضی بود صبر کند و حمله سعد را دریافت کند، به امید اینکه دوباره اتفاق بیفتد.
در همین حال، مسلمانان درگیر جنگ در دو جبهه بودند، بنابراین منفعل نگه داشتن ارتش بینالنهرین برای زمان حاضر محتاطانه بود. در سوریه، ارتش آنها درگیر یک کارزار علیه رومیها بود که در اواسط اوت در نبرد یرموک به اوج خود رسید. با شکست ماشین جنگی امپراتوری مسیحی، عمر آزاد بود که نیروهای کمکی را به نیروی سعد اعزام کند. به امید مشغول نگه داشتن رستم، رهبر مسلمان مکرراً سفارتهایی برای مذاکره با همتای پارسی خود فرستاد و خواستار تسلیم زرتشتیان به اسلام در ازای صلح شد. با عدم تمایل فرمانده ساسانی به تغییر دین و جریان نیروهای کمکی به اردوگاه آنها، مسلمانان دشمن را به نبرد فراخواندند، نیروهای خود را در تشکیلات آراستند و اجازه دادند ساسانیان از کانال عبور کنند و یک مایل به عقب برگردند. با اشغال پل کانال عتیق توسط محافظان مسلمان، ارتش امپراتوری رستم ساعات شب را صرف سد کردن آببندان با آوار برای امکان عبور کرد.
در سپیدهدم، رستم که بر تخت خود نشسته بود، دستور عبور ارتش را داد و ارتش را در تشکیلات جنگی به سمت نیروهای آراسته مسلمان پیش برد. نبرد سرنوشتساز برای پارس قرار بود آغاز شود. ارتش تحت اختیار رستم فرخزاد احتمالاً حداکثر از ۶۰٬۰۰۰ نیروی ساسانی تشکیل شده بود. حتی یک ارتش صحرایی ساسانی در اوج مطلق قدرت امپراتوری احتمالاً نمیتوانست چنین تعداد عظیمی را جمعآوری کند، و حتی بعیدتر است که قلمروی سیاسی تقسیمشده و از نظر نظامی خسته از ۶۲۸ به بعد بتواند چیزی بیش از ۶۰٬۰۰۰ نفر را به کار گیرد. سنگر رستم نیز یک ارتش چندقومیتی بود که از مناطق مختلف قلمرو تحت حکومت خاندان ساسان، از آذربایجان تا خراسان، گرد هم آمده بود. در میان صفوف آن کردها، ارمنیها، ترکها، متحدان عرب و واحدهایی از بسیاری از اقوام دیگر حضور داشتند.
واحدهای مرکز راست و چپ ارتش امپراتوری به ترتیب تحت فرماندهی جالینوس و بیرزان بودند و در مجموع شامل ۳۰٬۰۰۰ جنگجو میشدند - ۲۰٬۰۰۰ پیادهنظام نزدیکبههم و کمانداران در خط اول و ۱۰٬۰۰۰ سوارهنظام در خط دوم. در میان این نیروها ۱۰٬۰۰۰ جاودان آموزشدیده حرفهای پارسی بودند، جنگجویان نخبه مورد احترامی که خود را به یکدیگر زنجیر میکردند تا به دشمن نشان دهند آماده مرگ هستند تا عقبنشینی. محدود شده توسط زمینهای باتلاقی که عبور از آن دشوار بود، جناح چپ و راست ساسانی به ترتیب توسط میهران و هرمزان رهبری میشدند، هر دو ژنرال برجسته از خاندانهای اصیل پارسی. هر کدام ۱۰٬۰۰۰ پیادهنظام در رده اول خود رهبری میکردند که ۵٬۰۰۰ سوارهنظام در پشت سر آنها قرار داشتند. در مقابل خط رستم پردهای از ۳۳ فیل زرهپوش قرار داشت. هجده عدد از آنها در مرکز مستقر شدند در حالی که بقیه به طور مساوی در هر دو جناح تقسیم شدند. رستم خود، با زره مزین، تخت خود را درست پشت مرکز سوار شد و همراه با یک ذخیره استراتژیک کوچک بود.
حدود یک مایل به سمت غرب، ۳۰٬۰۰۰ جنگجوی سعد به گونهای صف آرایی کردند که آینه حریفانشان بود - چهار لشکر سازمانیافته قبیلهای با پیادهنظام در خط اول و سوارهنظام در خط دوم. علاوه بر نیروهای مسلمان از خود عربستان، عربهای مسیحی از مرز قلمرو ساسانی و حتی برخی افسران پارسی اسیر شده پس از گرویدن به اسلام به ارتش پیوسته بودند. اگرچه سعد بن ابی وقاص قادر بود ارتش خود را به درستی مستقر کند، بیماری و آسیب مانع از سوار شدن او بر اسب و اعمال کنترل تاکتیکی مؤثر شد. در عوض، این ژنرال همرزم یک معاون مورد اعتماد، خالد بن عرفطه، را منصوب کرد تا دستورات فوری او را اجرا کند و موضع استراتژیکی را در بالای قلعه نزدیک عزیب گرفت. واحدهای مختلف توسط رؤسای قبایل خود فرماندهی میشدند و شامل مردانی مانند شرحبیل بن سمط - کهنهسرباز جنگهای رده و کارزار سوریه - بود که جناح چپ مسلمانان را رهبری میکرد.
همانطور که ارتش بزرگ رستم به تشکیلات خود ادامه میداد، سربازان مسلمان در نماز ظهر معمول خود شرکت کردند، زره پوشیدند و منتظر ماندند. در ساعات اولیه بعدازظهر، ارتش عظیم پارسی سرانجام آماده نبرد شد. طرح رستم ساده و سرراست بود - هر دو جناح ارتش دشمن را درهم بشکند و سپس به مرکز بیپناه آنها حمله کند. نبرد قادسیه با رگبار سنگین تیرهای پرتاب شده توسط کمانداران ساسانی آغاز شد که کمانهای برتر و تیرهای باکیفیتتر تلفات زیادی به همتایان سبکاسلحه خود وارد کردند. مسلمانان سعی کردند جبران کنند، اما کمانهای کمقدرت و تیرهای نامرغوب آنها باعث شد موشکها بدون آسیب از زره سنگین پارسیها برگردند. سربازان ساسانی با خوشحالی کمانداران مسلمان را با تکرار کلمه "دوک، دوک!" مسخره کردند که تیرهای بیاثرشان بیضرر میافتاد.
در حالی که بیشتر خط مقدم اسلامی توسط طوفان مرگبار تیرهای رستم در جای خود ثابت شده بود، ژنرال به سپاه هفت نفره فیلهای جناح چپ خود دستور داد تا مستقیماً به مسلمانان مقابلش حمله کنند و به دنبال آن بقیه نیروها حرکت کنند. ترسیده از غولهای در حال نزدیک شدن، اسبهای راشدین سواران خود را مجبور کردند از موضع خود پراکنده شوند و پیادهنظام را بیپناه گذاشتند. تحت فشار جناح میهران و فاقد پشتیبانی سوارهنظام، جنگجویان مسلمان به آرامی عقب نشینی کردند، تلفات دادند اما تحت حمله شکست نخوردند. سعد که از عزیب خطر را در جناح راست خود مشاهده کرد، دو واحد سوارهنظام از مرکز درگیرنشده را برای تقویت و تحکیم خط اعزام کرد. یکی از این نیروها از جلو به نیروهای میهران حمله کرد در حالی که دیگری به جناح آنها زد و پس از یک نبرد شدید پارسیها را به موضع آغازین خود بازگرداند.
با مشاهده توقف حمله به جناح راست مسلمانان، رستم کاملاً تغییر موضع داد. بخشی از ذخیره فوری خود را تحت فرماندهی بهمن اعزام کرد تا آن بخش از ارتش مسلمان را در جای خود قفل کند، سپس به راست و مرکز-راست ساسانی دستور پیشروی داد، که توسط فیلها پیشتاز بود و با رگبار مرگبار دیگری از تیرها پوشش داده شد. دوباره، پیشقراولان فیلها اسبهای راشدین را وحشتزده کردند و سواران را مجبور به فرار به پناهگاه پیادهنظام کردند. این وضعیت نمیتوانست ادامه یابد اگر قرار بود پیروزی برای اسلام حاصل شود. سعد، با درک اینکه باید کاری در مورد حیوانات حملهای ساسانیان انجام دهد، دستور داد که نیروهای سبک از قبیله عرب بنی تمیم با آنها برخورد کنند. با مهارت و جسارت قابل توجه در میان فیلهای عظیم، جنگجویان چابک کابلهایی را که سکوهای سوار شدن فیلها را در بالای حیوانات نگه میداشت قطع کردند و سرنشینان را با آتش موشک باران کردند. تعداد زیادی از سواران فیلهای منزوی در جای خود کشته شدند، در حالی که بقیه اسبهای جنگی خسته خود را به پشت خط اصلی پارسی بازگرداندند. حمله عمومی ساسانی در این سمت میدان نیز پس زده شد.
برای بهرهبرداری از نبود فیلها در ارتش دشمن، سعد دستور حمله عمومی در سراسر جبهه را صادر کرد. گفته میشود با وجودی که ساسانیان از نظر تجهیزات برتر از حریف بودند، اما مسلمانان جنگجویان بهتری بودند. این سطح از مهارت به یک واحد در مرکز ارتش سعد اجازه داد تا از خط پارسیان عبور کرده و به تخت رستم نزدیک شود. رستم از جایگاه خود پایین آمد، شمشیر کشید و به همراه برخی از ملازمانش شخصاً وارد نبرد شد. با تقویت روحیه ارتش به دلیل حضور فرماندهشان، ضدحمله مسلمانان دفع شد و جبهه بازسازی گردید. با فرارسیدن شب، آخرین نبردهای روز به پایان رسید. این روز هولناک اول که توسط جنگجویان خسته راشدین «روز آشوب» نامیده میشد، به پایان رسید.
مجروحان توسط زنان در اردوگاه مسلمانان و جراحان آموزشدیده ارتش ساسانی جمعآوری و مداوا شدند در حالی که بقیه استراحت میکردند. با طلوع سپیدهدم، هر دو ارتش دوباره برای نبرد صفآرایی کردند و تا میانههای صبح روبروی هم ایستادند. حدود ظهر، هزار نیروی کمکی از سوریه تحت فرماندهی قعقاع بن عمرو به تدریج وارد میدان شدند تا به ارتش مسلمانان بپیوندند، آنها ده نفر ده نفر وارد میشدند تا تصور تعداد زیاد را ایجاد کنند. این موضوع روحیه ارتش مسلمان را ده برابر افزایش داد و سعد بلافاصله دستور حمله دیگری در سراسر خط را صادر کرد. علیرغم تلفات سنگینی که نیروهایش به ساسانیان وارد کردند، صفوف دشمن منسجم و شکستهنشده باقی ماندند، عمدتاً به دلیل قدرت سوارهنظام سنگیناسلحه آنها. تلفات با شدیدتر شدن نبردها افزایش یافت، اما پس از دو ساعت نبرد بیثمر، هر دو طرف عقبنشینی کردند. مسلمانان معامله خوبی انجام دادند - چهار پارسی کشته شده به ازای هر یک از نیروهای خود - اما رستم که به برتری عددی خود اعتماد داشت، راضی بود که نیروهای سعد را خرد کند.
در طرف مسلمانان، قعقاع که طبیعت پرانرژی و بیقرار خود را نشان میداد، از وقفه در نبرد استفاده کرد و شترهایی را که ارتش راشدین آورده بود با سازههای چوبی پوشاند، تا در چشم غیرمتخصص اسبها به عنوان جانوران ناآشنا و ترسناک به نظر برسند. هنگامی که نبرد اندکی بعد از سر گرفته شد، شترهای استتار شده در مقابل سوارهنظام پارسی که حمله میکردند رژه رفتند و اسبها را وحشتزده کرده و صفوف آنها را درهم شکستند. سعد که مزیتی احساس میکرد، دستور داد ارتش دوباره در سراسر جبهه حمله کند. این بار، بدون فیل یا سوارهنظام برای تقویت صفوفشان، جنگجویان پرشور مسلمان به واحدهای پارسی یورش بردند، بسیاری از آنها را به شدت به سمت آببندان پشت سر راندند و تقریباً باعث شدند کل ارتش ساسانی از شدت ضربه متزلزل شود. با این حال، مداخله شخصی رستم و اعتماد به نفس ثابت او به نیروهای شکستهاش اجازه داد تا دوباره به نبرد بازگردند.
در طول ساعات عصر، نیروهای پارسی و راشدین درگیر نبرد فرسایشی شدیدی شدند که با غروب خورشید در افق، مسلمانان را به سختی به عقبنشینی واداشت. با این اتفاق، هر دو ارتش خسته برای شب استراحت کردند. هنگامی که روز سوم فرا رسید و ارتشها برای نبرد صفآرایی میکردند، نیروهای سعد با یک شگفتی ناخوشایند روبرو شدند. صفوف دشمن به طور موقت از هم جدا شد و از میان آنها فیلهای عظیمالجثه که بهبود یافته و مجدداً مسلح شده بودند و هر کدام توسط حلقهای محافظ از پیادهنظام و سوارهنظام احاطه شده بودند، به پیش آمدند.
وقتی میانههای صبح فرا رسید، رستم دستور داد کماندارانش رگبار دیگری از تیرها را شلیک کنند که مسلمانان را در جای خود ثابت نگه داشت. با پایان این رگبار، کل ارتش ساسانی که پیشاپیش آن فیلهای ترسناک قرار داشتند، به طور بیامانی به پیشروی ادامه دادند. ناگهان، وقتی به خط سعد نزدیک شدند، پیادهنظامی که از جلوی هر فیل محافظت میکرد طبق برنامه کنار رفت و به غولهای جنگی اجازه داد تا از فاصله نزدیک به خط مسلمانان برخورد کنند. سواران توانستند فرار کنند و بدون تأخیر گریختند، اما پیادهنظام چنین شانسی نداشت. کل ارتش سعد به شدت به عقب رانده شد و صدها نفر از مردانی که توسط عاجها زخمی شده، زیر پای فیلها له شده یا توسط سلاحهای پارسی کشته شده بودند را از دست داد. رستم بوی خون را در آب احساس کرد. برای پایان دادن به نبرد، یک لشکر سواره نظام را برای حمله عمیق به خود قلعه عزیب فرستاد، اما این حمله به سرعت توسط یک واحد سوارهنظام مسلمان دفع شد. اگرچه این تلاش ناموفق بود، اما ارتش اسلام به وضوح در آستانه فروپاشی بود، علیرغم آمدن نیروهای کمکی بیشتر از غرب.
در آخرین لحظه ممکن، با پیروی از توصیه یک سرباز پارسی فراری، پیادهنظام سبک راشدین از میان صفوف عبور کرد، دو فیل پیشرو را محاصره و کور کردند قبل از اینکه به جانوران و نیروهای موشکی روی آنها هجوم ببرند. با کشته شدن فیلهای آلفا، سایر جانوران در طول خط تحت فشار قرار گرفته و به همین ترتیب کشته شدند. بسیاری دیگر که از درد خشمگین شده و قادر به دیدن از چشمان مثله شده نبودند، ۱۸۰ درجه چرخیدند و به سمت کانال یورش بردند، از میان صفوف پارسیان عبور کرده و ارتش رستم را آشفته کردند. سعد دستور یک حمله تمامعیار دیگر را صادر کرد که با نیروی ویرانگری به ساسانیان برخورد کرد. القادسیه به یک جنگ فرسایشی تبدیل شده بود. حتی تاریکی در «روز سختکوشی» نیز نبرد را به پایان نرساند، اما خستگی مفرط سربازان به تدریج منجر به قطع درگیری در طلوع روز بعد شد.
هر دو ارتش به نظر در آستانه فروپاشی بودند، اما هنوز مشخص نبود که پیروز نهایی چه کسی خواهد بود. در حالی که هر دو ارتش استراحت میکردند، قعقاع تصمیم گرفت حرکتی سرنوشتساز انجام دهد. تحت پوشش یک توفان شن کوتاه، او و ۷۰۰ نیرو به مرکز کور پارسیان حمله کردند، از خط عبور کرده و به رستم نزدیک شدند. رستم که منزوی و سردرگم شده بود، توسط یک سرباز راشدین پیدا و کشته شد. نبرد ادامه یافت تا زمانی که شایعاتی درباره سرنوشت فرماندهشان در ارتش پارس پخش شد. در آن لحظه، بخش مرکزی از درون ترک برداشت و به سمت رودخانه گریخت، به زودی هر دو جناح نیز به دنبال آن رفتند. ارتش امپراتوری ساسانی شکست خورده بود. ساسانیان بیش از ۲۰٬۰۰۰ نفر را از دست دادند، در حالی که تلفات مسلمانان کمتر از ۱۰٬۰۰۰ نفر بود.
اگرچه به نظر میرسید مسلمانان پیروزیهای قطعی علیه دو امپراتوری قدرتمند آن دوره به دست آوردهاند، اما جنگ در منطقه به سختی به پایان رسیده بود.
در پانزدهمین سال پس از هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه - ۶۳۶ در تقویم ما - ارتش خلافت راشدین علیه امپراتوریهای ساسانی و روم شرقی پیروز شدند، اما این امپراتوریها هنوز مقاومت میکردند.