به نام خدا
قالب:قطعه
وزن:رمل مثمن مخبون محذوف
.
تو ندانی که به اندر پسِ هر خندهی من
غم و رنجی است به اندازهی مقصود نهان
.
تو ندانی که در این خانهی تاریک و کدر
همه دردی ز فراقت شده چون مهر عیان
.
تو ندانی که چه زخمی بزند اشکِ غروب
به تنِ برگِ وجودم که بشد زردِ خزان
.
تو ندانی که چه تلخ است سکون حینِ سخن
یا نباشد دلِ سامع دم و هنگامِ بیان
.
تو ندانی که چه ترسی است به هنگام وصال
ز حسد در دگران یا که ز این رشک زمان
.
تو ندانی که چه بیم است به این دل همه وقت
که شود تار و نگون بخت و حزین در دو جهان
.