طرفداری | هر دو نسخهی Red Dead Redemption، بهویژه Red Dead Redemption 2، از جمله بهترین بازیهای داستانمحور جهانباز در تاریخ به شمار میروند که با روایت بینقص و طراحی فوقالعادهی مأموریتها همراه بودهاند. بنابراین منطقی است که راکستار علاقهمند به حفظ چنین مجموعهای معتبر و سودآور باشد.
با این حال، ساخت RDR 3 با چالشهای متعددی روبهرو خواهد بود که شاید عبور از آنها برای راکستار چندان آسان نباشد. دنیای Red Dead حول محور جان مارستون و کشمکشهای او با گذشتهاش و مواجهه با اعضای گروه قدیمیاش میچرخد. از همین رو، ساخت Red Dead 2 بهعنوان یک پیشدرآمد که بسیاری از همان شخصیتها، از جمله جان، را دنبال میکند، تصمیمی منطقی بود. با این حال، نه Red Dead و نه Red Dead 2 فضای کافی برای تکرار این ایده در نسخهی بعدی فراهم نمیکنند؛ حتی اگر برخی معتقد به خلاف آن باشند.
گرچه این باور که شخصیتهایی مانند سیدی باید قهرمان Red Dead Redemption 3 باشند، قابلتأمل است، اما چنین پیشنهادهایی بیش از آنکه بر پایهی یک داستان قوی باشند، از علاقهی بازیکنان به این شخصیتها ناشی میشوند.
چرا Red Dead در تنگنای «معمای خارپشت» قرار دارد؟
چه کسی باید قهرمان اصلی RDR 3 باشد؟
«معمای خارپشت» که به آرتور شوپنهاور نسبت داده میشود، بهطور خلاصه اینگونه بیان میشود:
دو خارپشت برای گرم شدن در زمستان قصد دارند به یکدیگر نزدیک شوند، اما نمیتوانند این کار را انجام دهند، چون خارهایشان به هم آسیب میزند.
این استعارهای روشن از روابط انسانی است. شوپنهاور معتقد است که روابط میان انسانها محکوم به آسیب متقابلاند. او استدلال میکند که انسانها بهدلیل میل مشترک به آسایش یا سرگرمی به هم نزدیک میشوند و سپس بهدلیل ویژگیهای منفیشان از هم دور میگردند؛ اما زمانی که تمایلات اولیه بر ترس از «خارهای مجازی» غلبه میکنند، دوباره به یکدیگر بازمیگردند. بهعبارت دیگر، ارتباط انسانی همواره هزینه دارد.
این فلسفهی نسبتاً تلخ، به شکلی شگفتانگیز در مورد Red Dead 3 نیز صدق میکند. مخاطبان ممکن است تصور کنند که خواهان بازگشت شخصیتهایی مانند سیدی و چارلز هستند، اما جذابترین و تأثیرگذارترین جنبههای این شخصیتها احتمالاً در نسخهی جدید حفظ نخواهد شد. دلیل آن هم این است که Red Dead 3 باید از بافت داستانی نسخههای پیشین فاصله بگیرد و در نتیجه نمیتواند از همان نقاط قوت روایی بهرهمند شود.
جک مارستون اغلب بهعنوان یکی از گزینههای اصلی برای قهرمان Red Dead 3 مطرح میشود، اما این انتخاب به معنای آن خواهد بود که او مسیر پدرش را در قالب یک یاغی ادامه دهد. چنین روندی عملاً مأموریت جان در Red Dead اول را بیارزش میکند و جک را نیز از حالت منحصربهفرد خارج میسازد.
برخی دیگر از طرفداران پیشنهاد دادهاند که این سری ماجراهای سیدی را در آمریکای جنوبی دنبال کند و بر زندگی او بهعنوان یک جایزهبگیر تمرکز داشته باشد. اما چنین انتخابی نیز به رمز و راز و پایانبندی قدرتمند داستان او در Red Dead 2 لطمه میزند و او را به یک قهرمان اکشن دیگر با اسلحه تبدیل میکند. این نقد دربارهی شخصیت محبوب دیگری مثل چارلز نیز صادق است.
یک گل زیبا ممکن است در چیدمانی نادرست، زننده بهنظر برسد؛ در حالی که یک علف هرز ساده در ترکیب مناسب میتواند چشمنواز باشد. همه چیز به بافتی بستگی دارد که این عناصر در آن جای میگیرند. شخصیتهایی مانند سیدی، جک و چارلز از بهترینهای سری Red Dead به شمار میروند، اما آنها بخشی از یک ترکیب پیچیدهتر و گستردهتر هستند. نمیتوان آنها را بهسادگی در بازیای دیگر قرار داد و انتظار داشت که به همان اندازه دوستداشتنی و قانعکننده باقی بمانند. در واقع، ممکن است اصالت آنها از بین برود و تنها به «کالای فکری» تبدیل شوند، نه اجزایی از یک کل منسجم و عمیق.