پس این جنگ ۱۲ روزه میتواند یک نقشه یا دام برای فعالسازی مکانیسم ماشه باشد. اصولاً نتانیاهو سیاستمدار قهاری است که قدر فرصتها را میداند و نشان داده میداند چطور تله بگذارد و حریف را به دام بیندازد و حتی تهدید را به فرصت تبدیل کند.
او حمله هفت اکتبر یا طوفانالاقصی را تبدیل به دامی برای محور مقاومت کرد تا حماس را در غزه به مرز فروپاشی بکشاند، حزبالله لبنان را به شدت تضعیف کند و با سقوط رژیم بشار اسد در سوریه سراغ جمهوری اسلامی در تهران بیاید.
متاسفانه جمهوری اسلامی و محور مقاومت در این تله گرفتار شدند. چون به جای محاسبات واقعگرایانه گرفتار ملاحظات ایدئولوژیک برای نابودسازی اسراییل شدند. در نتیجه اسراییل امروز قدرتمندترین بازیگر منطقه است.
آن روزها اگر کسی درباره حمله طوفانالاقصی چیزی جز روایت غالب حاکمیت مینوشت و با ورود غیر دور اندیشانه به این جنگ ابراز تردید میکرد، چه برچسبها که نمیخورد.
پرسش کلیدی و سیاسی و نه از منظر ایدیولوژیک و آرمان خواهی این است که آیا همان طور که نتانیاهو از تهدید حمله طوفانالاقصی برای اسرائیل فرصت ساخت، جمهوری اسلامی نیز میتواند از تهدید مکانیسم ماشه، فرصتی بسازد برای بازنگری در سیاست خارجی و بازگشت به واقعگرایی؟ و یا در تله بزرگتر نتانیاهو گرفتار میشود؟
در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمها و قرار گرفتن زیر بند هفتم منشور سازمان ملل، آیا چین و روسیه میتوانند به دادمان برسند؟ نه! پکن و مسکو به همان دلایلی که به این قطعنامهها رای موافق دادهاند، در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه، مقابل تحریمها و یا حملات نظامی نمیمانند. چین و روسیه به خاطر منافع خود، مقابل آمریکا مقاومت میکنند اما بخ خاطر منافع ایران خود را با آمریکا و غرب درگیر نمیکنند و منافع خود را به خطر نمیاندازند.
چین هرگز هزاران میلیارد دلار تجارت با آمریکا و متحدان آمریکا را قربانی چند میلیارد دلار تجارت با ایران نخواهد کرد؛ آنهم با توجه به اینکه ایران به خاطر تقابل ایدئولوژیک دائم با غرب، در هر صورت ناچار است جانب چین را بگیرد و انتخاب دیگری ندارد. حتی عضویت ایران در بریکس و سازمان شانگهای هم بیمعنی میشود.
چه دلیلی دارد کشوری که به عنوان تهدید امنیتی تحت بند هفتم منشور سازمان ملل قرار دارد عضو این سازمانها باشد.
امروز نباید باب دیپلماسی بسته شود. منافع اروپا در فعالسازی مکانیسم ماشه نیست، چرا که اروپا از لحاظ روانی، اقتصادی و سیاسی درگیر جنگ با روسیه در اوکراین است.
ناامن شدن خلیج فارس و گران شدن نفت و گاز به منزله صدها میلیارد دلار پول بادآورده برای روسیه و پاس گل برای پوتین و شکست اروپا خواهد بود.
به علاوه گشودن یک جبهه دیگر علیه ایران باعث میشود جنگ با روسیه از کانون تمرکز اروپا خارج شود. لذا برنده فعالسازی مکانیسم ماشه، علاوه بر اسراییل، روسیه خواهد بود و عجیب نیست اگر مسکو به خاطر منافع خود از فعالسازی مکانیسم ماشه استقبال کند.
امروز به جای آنکه مکانیسم ماشه را کاغذپاره بنامیم و به استقبال رفتن زیر بند هفتم منشور سازمان ملل برویم، بهتر است در سیاست خارجی بازنگری و این تهدید را تبدیل به یک فرصت کنیم.
کدام ابرقدرت دنیا میتواند قرقیزستان یا ارمنستان و یا مراکش و سنگاپور را از روی نقشه پاک کند؟ آیا چین میتواند جزیره سنگاپور را از نقشه محو کند و همچنان چینیها در امنیت به رشد اقتصادی ادامه دهند؟
اسراییل از مجموع قرقیزستان، ارمنستان، مراکش و سنگاپور قدرتمندتر است، بمب اتم هم دارد، حمایت آمریکا و اروپا را هم دارد و تجربه جنگی و توان سایبری و تکنولوژیکی هم دارد.
سالها تحت تحریم آمریکا بودیم اما روزنههایی برای تنفس داشتیم و حالا به عنوان یک تهدید امنیتی با رفتن زیر بند هفتم منشور سازمان ملل، هر روز باید منتظر تحریمهای جدید و جنگها و حملات نظامی قانونی آن هم با تأیید سازمان ملل باشیم.
آقای شریعتمداری و همفکرانشان به درستی میگویند حتی اگر ما در سیاست خارجیمان بازنگری کنیم و دست از آرمان نابودی اسراییل بکشیم، باز هم آمریکا و اسراییل دست از سر ما برنخواهند داشت.
بله اسراییل به دنبال آن است که قدرت برتر منطقه باشد و آمریکا هم دست از این منطقه نخواهد کشید. آقایان نتیجه میگیرند راهی جز جنگ دایمی و یا تسلیم و خواری نیست. ولی اشتباه میکنند. راه سومی جز تسلیم و تقابل هست، کافی است چشمان خود را باز کنیم و به تجارب کشورهای دیگر نگاه کنیم.
آیا همه کشورهای دنیا نوکر و تسلیم اسراییل و آمریکا هستند و فقط ما استقلال و آبرو و عزت و شرف داریم؟ طبق چه استدلالی فقط ما رسالت داریم جهان را از لوث پلید آمریکا و اسرائیل آزاد کنیم؟
حدود نیم قرن است که تمام اولویت سیاست خارجی و داخلی ما شده آمریکاستیزی و اسراییلستیزی و به اینجا رسیدیم.
بیایید از این تهدیدات امروز، فرصت بسازیم و با بازنگری در سیاست خارجی ایران، سایر تهدیدات را هم ببینیم. تهدیدها و بحرانهایی که دستکمی از اسراییل نتانیاهو ندارند.
آیا خطر پیرشدن جمعیت و افسانه شدن ازدواج و فروپاشی خانوادهها از خطر اسراییل کمتر است؟ آیا خطر نابودی منابع آب و خشکیدن ایران از خطر اسراییل کمتر است؟
آیا خطر برخی همسایگان که دشمنی را علنی نمیکنند از خطر اسراییل کمتر است؟ آیا خطر وابستگی روسیه و نفوذ پوتین از خطر اسراییل کمتر است؟
آیا خطر فسادها و اختلاسها و نارضایتی و نومیدی و فقر مردم و تجزیه ایران از خطر اسراییل کمتر است؟
با بازنگری در سیاست خارجی ایران چشمانمان به اسراییلهای دیگری باز خواهد شد که در کمین ایران نشسته اند.
منبع