اختصاصی طرفداری | تکان دادن مشتهایش در آسمان، حقیقت ماجرا بود. گویی با این حرکت برابر رقبای خود خط و نشان میکشد. عزم و ارادهی قوی، استعارهای برای ایستادگی، مقاومت و نماد شورش، اعلام و ابراز تهدید و نشانهی قدرتنمایی.
جویی جونز فقط میخواست به همگان نشان دهد همیشه تمام تلاشش را میکند، اما بیآنکه خودش بداند، میراثی خلق میکرد. کافی است به صحنههایی نگاه کنید که او با سرعت در سمت چپ زمین پیشروی میکرد تا بفهمید چرا جزوی از تیمی شد که دو بار اروپا را فتح کرد.
کافی بود چند دقیقه به کلام و مصاحبههای او گوش کنید تا متوجه شوید چرا همهی همتیمیها و هواداران عاشقش بودند. راستش را بخواهید، جونز بیآنکه ببینید با همان اشتیاقی فوتبال بازی میکرد که تماشاگران برای دیدن تیم محبوب خود به ورزشگاه میآمدند.
زمانی که برای رکسام توپ زد، و چه وقتی که به لیورپول خدمت میکرد، و حتی مدتی که در خدمت چلسی و هادرزفیلد بود و یا زمانی که ۷۲ بار برای تیم ملی ولز خودش را به آب و آتش میزد، استعداد و تواناییاش را به رخ میکشید.
اما از همه مهمتر، او میدانست چقدر خوششانس است که در این دنیای پرهیاهو و رقابتآمیز، چنین فرصتی نصیبش شده است. آگاه بود خوشاقبال بوده است...
در مقطعی واقعاً شانس آوردم. بهخاطر بعضی کارهایی که در نوجوانی انجام داده بودم، مرا به مرکز نوجوانان بزهکار نفرستادند. ما دزد نبودیم یا کارهای ناشایستی از این قبیل نمیکردیم، فقط با هم دعوا میکردیم! یعنی دعوا میکردیم. من برای شروع زد و خورد نیازی به نوشیدنی نداشتم، در هر صورت دیوانهای بودم.
جویی جونز در کنار بنری که برای او ساخته شده بود
پس از آن شر و شور و دعواهای دائمی خیابانی، با دویدنهای بیپایان و نفسگیر، و تکلهایی که میتوانست تانک را متوقف کند، جونز مشتهای گرهکردهاش را در خیابان بهسوی دوست و دشمن پرتاب نمیکرد. او مشتهایش را بهسوی کوپ تکان میداد تا بگوید تمامی این زحمات را برای شما انجام دادهام.
سالها پیش از حرکت معروف و کلاسیک یورگن کلوپ و مراودهای که با پرتاب سه مشت آهنین بهسوی هواداران لیورپول در آنفیلد وارد فولکلور این باشگاه شد، مشت و حرکت جونز آنقدر محبوب و ماندنی شد که باعث پیوند میان او و هواداران بود؛ که حتی پس از بازنشستگی هم همراهش ماند.
جونز یکبار به «نگارندگان تاریخ لیورپول» گفت:
راستش را بخواهید، این موضوع برایم کمی خجالتآور است. چرا من را دوست داشتند؟ احتمالاً بهخاطر مهارت فوتبالم نبود! تمام کاری که میتوانستم انجام دهم این بود: بهجای صددرصد، صد و پنجاه درصد برای آنها تلاش کنم و آنها این را بهخوبی میدیدند. اما خوب است بهخاطر چیزی به یاد مانده باشی. هرگز تظاهر و ادعا نکردهام کسی هستم که نیستم.
همین بیادعایی و خلوص، او را متفاوت کرده بود.
جویی جونز پس از دستوپنجه نرم کردن با بیماری، در سن ۷۰ سالگی درگذشت. پسری بود که در یک خانهی دولتی در لیاندوندو (Llandudno)، شهری ساحلی در شمال ولز بزرگ شد؛ شهری که اسکلهی متعلق به قرن نوزدهماش معروف است. در آن خانه، عکس بازیکنان لیورپول را روی دیوار اتاق جمع و جورَش آویزان میکرد. روزگاری از دور آنها را میپرستید و بعدها در کنارشان در مِلوود تمرین میکرد و در آنفیلد به تلاش میپرداخت.
جونز در ژوئیهی ۱۹۷۵ به لیورپول پیوست، آنقدر طی سه فصل دوران حضورش در آنفیلد محبوب شد که پیش از اولین فینال جام باشگاههای اروپا، یک بنر خلاقانه و بامزه به افتخار او در ورزشگاه به نمایش درآمد:
بنر معروف و پر از طنز اسکازهای لیورپول برای جویی جونز در اولین فینال جام قهرمانان اروپا 1977
بهترین ترجمهای که هم لحن شوخطبع و هم معنای این بنر را منتقل کند، چنین چیزی است:
جویی هم پاهای قورباغه را خورد، هم رولت سوئیسی را قورت داد، حالا هم دارد گلادباخ را نوش جان میکند!
این بنر طنزآمیز، اشاره به پیروزیهای پیاپی این بازیکن و لیورپول مقابل سنتاتین فرانسه (پاهای قورباغه)، تیم سوئیسی (رولت سوئیسی) و سپس گلادباخ آلمانی دارد. ما ایرانیها هم «خوردن» را گاهی در شوخیهای فوتبالی برای تحقیر و «شکست دادن» بعد از پیروزیهایمان در هر موردی بهکار میبریم.
فرقی نمیکند هوادار لیورپول، منچستریونایتد یا تیم دیگری باشی؛ همه آن بنر را به یاد دارند. واقعاً بالاترین تعریفی بود که ممکن بود. اینکه برای من چنین بنری درست کردند؟ برایم همهچیز بود.
جونز نقشش در لیورپول را بهخوبی نمایش گذاشت
جونز آنقدر تحت تأثیر قرار گرفت و احساس شرمندگی کرد که این بنر را در خانهاش در شمال ولز نگه داشت.
مکانی که خیلی به آن وابستگی داشت و هیچوقت حاضر نشد حتی وقتی در سال ۱۹۸۲ به چلسی رفت، از آنجا نقلمکان کند. او و بهترین دوستش «میکی توماس» بازیکن معروف دیگری از ولز، هر روز به لندن رفتوآمد میکردند یا شبها، گاهی در اتاق بدنسازی باشگاه میخوابیدند. دوران دیگری بود.
او این مسیر طاقتفرسا را سه سال تمام طی کرد و به چلسی کمک کرد تا در سال ۱۹۸۴ قهرمان دستهی دوم شود. و توماس، که در همهی این مدت در کنارش بود.
جویی جونز با دوست صمیمی خود میکی توماس بازیکن سابق منچستریونایتد
توماس با از دست دادن دوست صمیمیاش با اندوه میگوید:
قلبم شکسته، جویی ما را ترک کرده است. غم و خلأ ناشی از رفتن او همهجا حس میشود. نمیتوانستی در برابر شور و شوق جونز بیتفاوت بمانی؛ شنیدن صحبتهایش دربارهی بازیای که ولز در زمین ریسکورس، انگلستان را شکست داده بود، لرزه بر تنت میانداخت.
جونز در سال ۱۹۸۰ در مقابل انگلستان بازی کرد؛ چهار روز پس از آنکه انگلستان قهرمان جهان، آرژانتین را در ومبلی شکست داده بود، تیم مایک انگلند با نتیجهی ۴-۱ همسایهی خود را در هم کوبید. چهار سال بعد، دوباره در سال ۱۹۸۴ در مقابل انگلیس به میدان رفت؛ جایی که ولز با گل مارک هیوز سرنوشت بازی را تعیین کرد.
جونز در خاطراتش خندان ابراز میکند:
بهترین توصیف برای آن بازی این است: یک شکست ۰-۱ اما سنگین و تحقیرآمیز برای آنها بود! باور نمیکنید اما جشن و شادی بعد از آن بازی چیز دیگری بود!
جشن اولین قهرمانی لیورپول در رم
بزودی مراسم بزرگداشتی درخور برای او برگزار خواهد شد. جونز با لقب «آقای رکسام» شناخته میشد؛ اولین بازی از ۴۷۹ حضورش برای این باشگاه را مقابل چستر در سال ۱۹۷۳ انجام داد و آخرین بار هم در سال ۱۹۹۲ برای این تیم به میدان رفت.
برای او مجسمهای بیرون ورزشگاه ریسکورس (Racecourse Ground)، از قدیمیترین ورزشگاههای تاریخ فوتبال که قدمت آن بیش از ۱۵۰ سال است و از سال ۱۸۶۴ میلادی بهطور رسمی میزبان بازیهای فوتبال شد و همچنان بهعنوان ورزشگاه خانگی تیم رکسهام فعالیت دارد، ساخته خواهد شد؛ تا درست مانند مشتهای گرهکردهاش و آن پرچم معروف لیورپولیها در فینال جام قهرمانی اروپا ۷۷، یاد و خاطرهاش همیشه در ولز زنده بماند و هیچگاه بهباد فراموشی سپرده نشود.
پسر جنگجو و ناآرام دوران کودکی، با آن مشتهای گرهکرده، با تلاش ۱۵۰ درصدی خود در میادین فوتبال، هر آنچه داشت و نداشت را برای مبارزه رو میکرد، درست مثل دوران نوجوانی در خیابانهای لیاندوندو.
با همین خصوصیات، در دل هواداران جای گرفت و به یکی از بازیکنان دوستداشتنی و محبوب لیورپول تبدیل شد، و در پایان به یکی از بزرگان تاریخ فوتبال ولز.
سالها بعد با جام 77؛ از سمت راست: ری کلمنس، جویی جونز، تری مک در موث و فیل نیل