هیچ دینی در طول تاریخ نتونست تعریف یکتا و دقیق و بی نیاز و کامل و غیر انسانی از خدا ارائه بده جز قرآن
بریم سراغ اثبات توحید
1. بخش اول:
«دو موجود فقط در صورتی دو محسوب میشن که تفاوتی بینشون باشه»
این جمله از نظر منطق فلسفی درست است.
اگر هیچ تفاوتی بین دو «چیز» نباشد — نه در ماهیت، نه در ویژگیها، نه در مکان و زمان — آنها را «دو» نمیدانیم، بلکه همان یک موجود به حساب میآید.
این اصل در فلسفه به نوعی با اصل تمایز لایبنیتس (Identity of indiscernibles) نزدیک است:
اگر هر ویژگیِ شیء A دقیقاً با ویژگیهای شیء B یکسان باشد، پس A و B یک شیء هستند.
2. بخش دوم:
«دو واجبالوجود بدون هیچ تفاوتی»
اینجا وارد بحثهای فلسفهٔ الهیاتی میشویم، مخصوصاً در مکتب ابنسینا و متکلمین.
الف) تعریف واجبالوجود
واجبالوجود یعنی موجودی که وجودش به هیچ چیز دیگری وابسته نیست، ازلی، تغییرناپذیر و بینیاز است.
یکی از نکات کلیدی در برهانهای فلاسفه اسلامی (مثلاً برهان وجوب و امکان ابنسینا) این است که واجبالوجود بسیط است (یعنی هیچ ترکیب و اجزایی ندارد).
ب) چرا دو واجبالوجود ممکن نیست؟
طبق استدلال فلسفی:
اگر دو واجبالوجود داشته باشیم، باید ویژگیای باشد که آنها را از هم متمایز کند.
این تمایز یا به ذات برمیگردد یا به عرض.
اگر به ذات برگردد، یعنی یکی چیزی دارد که دیگری ندارد ⇒ پس دیگری فاقد کمالی است ⇒ دیگر واجبالوجودِ مطلق نیست.
اگر به عرض برگردد، عرض نیازمند علت است ⇒ پس ترکیب پیدا میکند ⇒ واجبالوجود ترکیبپذیر نیست ⇒ پس تناقض.
نتیجه: دو واجبالوجود «بدون تفاوت» محال است. و حتی دو واجبالوجود «با تفاوت» هم ممکن نیست، چون یا نقص پیش میآید یا نیاز به علت.
.
در عالم ماده، همیشه تفاوت مکانی یا زمانی یا ترتیبی داریم، حتی اگر بقیهی اوصاف یکی باشند.
در عالم مجرد (غیرمادی)، اگر واقعاً هیچ تفاوتی نباشد:
نه در ذات
نه در مرتبهی وجود
نه در هیچ حیثیت قابل تصور
آنگاه اصلاً «دو» نیستند، بلکه همان یک موجودند.
صورتبندی خیلی فشرده🔻
واجبالوجود = کامل مطلق + بسیط + بینیاز
دو واجب ⇒ باید تفاوتی باشه.
تفاوت یا در وجود ⇒ محال (نامحدود دومی نمیپذیره)
یا خارج از وجود ⇒ محال (ترکیب و نقص)
پس فقط یک واجبالوجود ممکنه.