پیرپسر (The Old Bachelor) ؛ روایتی جسورانه از خشونت پدرسالاری در سینمای ایران 🎭
فیلم سینمایی پیرپسر (The Old Bachelor)، یک اثر درام برجسته به کارگردانی اکتای براهنی و محصول سال ۱۴۰۲، روایتی عمیق و پرچالش از روابط خانوادگی در بستر جامعه ایران است. این فیلم که با الهام از تراژدیهای ادبی بزرگ دنیا مانند «برادران کارامازوف» داستایفسکی و «رستم و سهراب» شاهنامه فردوسی ساخته شده، به بررسی ابعاد تاریک و ویرانگر پدرسالاری سمی میپردازد. بازیهای درخشان بازیگرانی چون حسن پورشیرازی، لیلا حاتمی، و حامد بهداد، این فیلم را به یکی از بحثبرانگیزترین و پرفروشترین آثار سینمای ایران تبدیل کرده است.
این مقاله به بررسی جامع داستان، عوامل تولید، واکنشها و موفقیتهای این فیلم میپردازد.
گرهافکنیهای داستانی: نبرد نسلها بر سر خانه و پول
در بطن داستان فیلم، زندگی دو برادر میانسال به نامهای علی و رضا جریان دارد که زیر سلطه پدر زورگو و مستبدشان، غلام باستانی (با نقشآفرینی خیرهکننده حسن پورشیرازی)، در خانهای قدیمی روزگار میگذرانند. فقر و فشار اقتصادی شدید، این دو برادر را به فکر فروش خانه پدری میاندازد، اما غلام، مردی که غرق در اعتیاد و هوسبازی است، با این خواسته مخالفت میکند و از هر فرصتی برای لذتجویی شخصی بهره میبرد.
درامی نفسگیر از کشمکشهای خانوادگی 🔪
غلام، با وجود ثروت پنهانی که دارد، حاضر نیست به پسرانش کمک کند. رضا، برادر پرخاشگر و سرخورده، که از فشار زندگی به ستوه آمده، حتی آرزوی مرگ پدر را در سر میپروراند. این وضعیت پیچیده، با ورود زنی مرموز به نام رعنا همتی (با بازی لیلا حاتمی) به عنوان مستأجر، وارد فاز جدیدی میشود. رعنا، که زنی جذاب و مستقل است، به سرعت توجه غلام را جلب میکند و همین موضوع، آتش رقابت و تنش را بین پدر و پسران شعلهورتر میسازد. غلام با نیتی شوم، قصد ازدواج با رعنا را دارد، اما رعنا ناآگاه از نقشههای اوست. در این میان، علی (با بازی حامد بهداد)، برادر آرامتر، به رعنا علاقهمند میشود و تلاش میکند او را از شر پدرش نجات دهد، تلاشی که سرنوشت تلخ و تراژیکی را برای هر سه رقم میزند.
پشت صحنه تولید: از ایده تا اکران
پروژه ساخت فیلم پیرپسر از سال ۱۳۹۵ با طرح اولیه اکتای براهنی آغاز شد. این فیلمنامه پس از سالها تلاش و اخذ مجوز ساخت در سال ۱۳۹۸، سرانجام در مرداد ۱۴۰۰ وارد مرحله پیشتولید شد. این اثر دومین فیلم بلند اکتای براهنی پس از «پل خواب» محسوب میشود.
بازیگرانی که جان به کاراکترها بخشیدند ⭐️
انتخاب بازیگران برای این فیلم با دقت بالایی انجام شد. حسن پورشیرازی در نقش غلام باستانی، پدری تمامیتخواه و دائمالخمر، چنان قدرتمند ظاهر شد که تحسین جهانی را برانگیخت و جایزه بهترین بازیگر مرد را از جشنواره بینالمللی فیلم ترانسیلوانیا دریافت کرد. لیلا حاتمی در نقش رعنا، زنی مستقل و هنردوست، تصویری متفاوت و چندلایه از یک شخصیت زن ارائه داد. حامد بهداد نیز در نقش علی، مردی درونگرا و آسیبپذیر، بازی کنترلشده و درخشانی به نمایش گذاشت.
این فیلم همچنین پنجمین همکاری مشترک میان حامد بهداد و لیلا حاتمی به شمار میرود. فیلمبرداری اصلی در تهران و طی ماههای شهریور تا دی ۱۴۰۰ انجام شد.
جوایز و نامزدیها
جشنواره بینالمللی فیلم روتردام۲۰۲۴بهترین فیلم اکتای براهنی برنده
جشنواره بینالمللی فیلم ترانسیلوانیا۲۰۲۴بهترین فیلم اکتای براهنی نامزدشده
بهترین بازیگر مردحسن پورشیرازی برنده
جشنواره فیلم گالوی۲۰۲۴بهترین فیلم اکتای براهنی برنده
جشنواره فیلم لوکا۲۰۲۴بهترین فیلم اکتای براهنی نامزدشده
جشنواره فیلم لندنبریز۲۰۲۴بهترین فیلماکتای براهنی برنده
جشنواره فیلمهای ایرانی نیویورک۲۰۲۵بهترین فیلم اکتای براهنی برنده
سایر اطلاعات بیشتر را میتوانید در صفحه رسمی فیلم مشاهده کنید.
نقد و بررسی تخصصی فیلم جدید حسن پورشیرازی
اقتباسی جسورانه از ادبیات کهن در دل سینمای معاصر 🎬
توفیق در خلق چنین کاراکترهای پیچیدهای در روند اقتباس سینمایی، گواهی بر بینش و شهامت آگاهانه کارگردان برای نگارش فیلمنامهای است که قادر به جذب و همراه ساختن مخاطب در تمام طول نزدیک به سه ساعت نمایش فیلم است. گرچه در این روند، بخشهای کلیدی رمان اصلی حذف و پایان داستان بهکلی از روایت داستایفسکی فاصله گرفته، اما نکته حیاتی اینجاست که این پایانبندی در چارچوب جهان مستقل فیلم کاملاً موجه و با لحنی که از ابتدا تا انتها در آن حفظ میشود، هماهنگی کامل دارد.
در واقع، براهنی با رویکردی اقتباسی اما کاملاً رها، موفق میشود جهانی را که وامدار «برادران کارامازوف» است، در بستر سینمای خود حل کرده و به اثری کاملاً شخصی و یگانه تبدیل کند؛ اثری که از سنتهای ادبیات کلاسیک بهره میبرد، اما در نهایت، امضای خلاقانه کارگردان را بر پیشانی خود دارد. به همین دلیل، چنین اقتباس جسورانهای که اولویت خود را نه صرفاً پایبندی به متن، بلکه بهرهگیری هوشمندانه از قابلیتهای سینمایی قرار داده، به درستی میتواند هدیهای گرانبها برای صنعت سینمای ایران محسوب شود؛ هدیهای که شاید سالها در میان تولیدات داخلی به فراموشی سپرده شده بود. در روزگاری که بسیاری از فیلمها به دنبال تکرار فرمولهای کهنه هستند یا از ورود به دنیای غنی رمانهای کلاسیک پرهیز میکنند، چنین مواجههای با یک اثر بزرگ ادبی، آن هم با تمرکز بر زبان سینما، رخدادی خوشایند و قابل تأمل است.
کارگردانی هوشمندانه و خلق فضایی پرتعلیق 🎥
از سوی دیگر، نقش کارگردانی اکتای براهنی در کامیابی «پیرپسر» بسیار کلیدی است. استفاده از زبان بصری که در آن دوربین تنها یک ناظر منفعل نیست، بلکه با نگاهی مملو از تأمل، شک و گاه قضاوت به شخصیتها مینگرد، یکی از برجستهترین نقاط قوت فیلم به شمار میرود. این نگاه نظارهگر، که در ابتدا آرام و مرموز به نظر میرسد، به تدریج و همگام با عمیقتر شدن درگیریها و پیچیدگی روابط میان شخصیتها، به نگاهی عصبی و پر از تنش مبدل میشود.
چنین رویکردی در فیلمبرداری به «پیرپسر» نوعی پویایی درونی میبخشد؛ پویایی که از وحدت فرم و محتوا نشئت میگیرد و به کل اثر روح میبخشد. در نتیجه، فیلم از نظر ریتم نیز انسجام خود را حفظ میکند. فیلمنامهای که با وسواس فکری نگاشته شده، در تعامل با میزانسنهای دقیق و دوربینی که حضورش حس میشود اما خودنمایی نمیکند، باعث میشود مخاطب حتی با وجود زمان طولانی فیلم، احساس خستگی یا رکود نکند. این هماهنگی بینقص میان عناصر مختلف کارگردانی، از جمله دکوپاژ، هدایت بازیگران و ریتم بصری، از «پیرپسر» فیلمی میسازد که با وجود سنگینی و پیچیدگی، همواره زنده، پویا و جذاب باقی میماند.
اسطوره و کهنالگو: پژواک تاریخ در روایتی مدرن 📜
استفاده از روایتهای اسطورهای و کهنالگوهای ایرانی، یکی دیگر از جنبههای شاخص «پیرپسر» است؛ عناصری که فیلم را از یک داستان جنایی یا تریلر خانوادگی ساده فراتر برده و به اثری نمادین و لایهلایه تبدیل میکنند.
برای مثال، کاراکتر غلام باستانی، با بازی شگفتانگیز حسن پورشیرازی، بازتابی از شخصیت ضحاک ماردوش است؛ پدری که مانند ضحاک اساطیر، با خشونت و ستم، فرزندانش را قربانی زخمهای عمیق و تاریخی خود میکند. همزمان، پورشیرازی در این نقش چنان قدرت، تهدید و اغوا را در هم میآمیزد که میتوان او را تجسمی از شیطان یا یک شرور تمامعیار دانست—که شاید بتوان عنوان یکی از هولناکترین شخصیتهای منفی تاریخ سینمای ایران را برای او در نظر گرفت.
همچنین در میان خطوط روایی فیلم، میتوان پژواکی از تراژدی سهرابکشی را نیز یافت؛ جایی که رابطه میان پدر و پسر، به جای مهر و شناخت متقابل، بر سوءتفاهم، دشمنی و ناتوانی در برقراری ارتباط بنا شده است. این اشارات، که هرگز به صورت آشکار و مستقیم بیان نمیشوند، عمق لایههای پنهان «پیرپسر» را به نمایش میگذارند—لایههایی که مخاطب را به تفکر و تفسیر فراتر از داستان اصلی سوق میدهند.
تضاد جزئیات: نقاط ضعف در یک اثر قوی 🧐
با تمام نقاط قوت چشمگیری که «پیرپسر» در روایت، کارگردانی و فضاسازی هنری خود دارد، نمیتوان از برخی لحظات نهچندان موفق آن چشمپوشی کرد. هرچند این کاستیها چندان به چشم نمیآیند، اما دقیقاً به دلیل کیفیت بالای کلیت اثر، حساسیت مخاطب نسبت به آنها افزایش مییابد. یکی از نمونههای بارز این نقاط ضعف، صحنهای است که در گالری هنری میان رعنا و علی شکل میگیرد. حضور یک هنرمند تجسمی (با بازی بابک حمیدیان) و نحوه تعاملش با شخصیتها، از نظر بازیگری، دیالوگنویسی و حتی طراحی صحنه، به وضوح پایینتر از سطح کلی فیلم است.
شخصیت زنان و مردان جوان حاضر در این گالری، نه تنها با سبک زندگی رایج در جامعه امروز ایران همخوانی ندارند، بلکه بیشتر به تیپهای سطحی و غیرقابل باور شباهت دارند که گویی فقط برای پر کردن قاب تصویر چیده شدهاند. حتی با در نظر گرفتن محدودیتهای ممیزی – که اغلب دست فیلمسازان را برای نمایش فضاهای اجتماعی میبندد – باز هم در این مورد خاص، عدم باورپذیری صحنه بیشتر ناشی از بیدقتی در جزئیات و اجرای کلیشهای است تا ملاحظات اجباری. به عبارت دیگر، این سکانس نه تنها کمکی به پیشبرد درام نمیکند، بلکه نوعی وقفه بیمنطق در ریتم روایت ایجاد کرده و از لحاظ زیباییشناسی بصری نیز یک افت محسوس به شمار میرود.
جمعبندی: هدیهای به سینمای اندیشمند 🎁
«پیرپسر» با وجود نقصهای جزئی، با جسارت در روایت، خلاقیت در اقتباس و پرداخت چندلایه، نشان میدهد که چگونه میتوان از دل ادبیات کلاسیک، یک اثر تازه برای سینمای امروز ایران خلق کرد؛ اثری که صرفاً بازتاب گذشته نیست، بلکه تلاشی برای ساختن آیندهای سینمایی و اندیشمندانه است. این فیلم، با به چالش کشیدن کلیشههای رایج، به مخاطبش یادآور میشود که هنر سینما، فراتر از سرگرمی، میتواند محلی برای پرسشگری و تفکر باشد.
به نظر شما، آیا «پیرپسر» توانسته است به طور کامل از پتانسیلهای روایی و بصری خود بهره ببرد؟
موفقیتهای بینالمللی و بازخوردهای داخلی 🌍
Pir Pesar از همان نمایش اولیه خود در جشنوارههای خارجی، توجه منتقدان و مخاطبان را جلب کرد. این فیلم در پنجاه و سومین جشنواره بینالمللی فیلم روتردام، جایزه بهترین فیلم بخش پرده بزرگ را از آن خود کرد و به جشنوارههای معتبر دیگری مانند ترانسیلوانیا و گالوی راه یافت.
پرفروشترین فیلم سال ۱۴۰۴ در ایران 💰
با وجود مشکلات اولیه در پیشفروش و حواشی مرتبط با ممیزی، این فیلم در نهایت از خرداد ۱۴۰۴ با ردهبندی سنی ۱۸+ در سینماهای ایران به نمایش درآمد. پیرپسر با استقبال بینظیری مواجه شد و به سرعت به رکوردشکنی پرداخت. در مدت کوتاهی، این فیلم با فروش بیش از ۱۵۳ میلیارد تومان، عنوان پرفروشترین فیلم سال ۱۴۰۴ را از آن خود کرد و حتی از فیلمهای کمدی پرمخاطب نیز پیشی گرفت.
نقدها و واکنشهای متضاد: از ستایش تا انتقاد 🗣️
واکنشها به این فیلم جنجالی جدید در داخل کشور بسیار متفاوت و بحثبرانگیز بود. منتقدان برجستهای همچون جعفر گودرزی، این فیلم را یک تراژدی یونانی مدرن توصیف کردند که به شکلی جسورانه به موضوعاتی چون خشونت و فروپاشی خانواده میپردازد. در مقابل، برخی دیگر مانند مسعود فراستی، فیلم را "لجنزار" خواندند و از آن انتقاد شدیدی به عمل آوردند.
اما عمده منتقدان، نقشآفرینیهای قدرتمند، کارگردانی هوشمندانه و فیلمنامه پیچیده آن را ستایش کردند و آن را یک نقطه عطف در سینمای ایران دانستند که میتواند به طرح پرسشهای اساسی در جامعه کمک کند. در این میان، موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی در مورد محتوای فیلم، به حواشی آن افزود و باعث شد پیرپسر تنها یک فیلم نباشد، بلکه به یک پدیده فرهنگی تبدیل شود.
نظر شما درباره این فیلم چیست؟ آیا موافقید که پیرپسر یک اثر جسورانه و ماندگار است؟