در این پست به بررسی صفات خدا میپردازیم
۱_یکتایی
۲_دارای تمام کمالات
در پست قبلی وجود خدا اثبات شد
https://www.tarafdari.com/node/2673439
الف) برهان امتناع تعدد واجبالوجود
واجبالوجود یعنی موجودی که هستی او ضروری است و هیچ وابستگی به غیر ندارد.
اگر فرض کنیم دو واجبالوجود داریم:
یا این دو هیچ تفاوتی ندارند → در این حالت، دوگانگی بیمعناست و آنها در حقیقت یک موجود هستند.
اگر تفاوتی داشته باشند → این تفاوت ناشی از یک حد یا نقص در یکی از آنهاست که باعث میشود آن واجب نباشد (زیرا واجبالوجود کامل و بیحد است).
پس وجود بیش از یک واجبالوجود محال است.
ب) برهان تمانع
اگر هیچ تفاوتی بین دو «چیز» نباشد — نه در ماهیت، نه در ویژگیها، نه در مکان و زمان — آنها را «دو» نمیدانیم، بلکه همان یک موجود به حساب میآید.
اگر هر ویژگیِ شیء A دقیقاً با ویژگیهای شیء B یکسان باشد، پس A و B یک شیء هستند.
اگر دو واجبالوجود داشته باشیم، باید ویژگیای باشد که آنها را از هم متمایز کند.
این تمایز یا به ذات برمیگردد یا به عرض.
اگر به ذات برگردد، یعنی یکی چیزی دارد که دیگری ندارد ⇒ پس دیگری فاقد کمالی است ⇒ دیگر واجبالوجودِ مطلق نیست.
اگر به عرض برگردد، عرض نیازمند علت است ⇒ پس ترکیب پیدا میکند ⇒ واجبالوجود ترکیبپذیر نیست ⇒ پس تناقض.
نتیجه: دو واجبالوجود «بدون تفاوت» محال است
پس بدون تفاوت ممکن نیست و اگر تفاوتی نباشد یکی هستند نه دوتا
تعریف کمال :
مرتبهای از هستی که نشاندهندهٔ شدت، غنای فعلیت و فقدان نقص یا امکانِ تحققنیافته در موجود باشد.
.
مثل : قدرت و دانایی و آگاهی و اراده و
در نگاه اخلاقی، «خیرخواهی، مهربانی» یک فضیلت اخلاقی است.
در نگاه وجودی، «خیر» به معنای مطلق، همان فقدان نقص در وجود است؛ اگر موجودی هیچ نقصی نداشته باشد، از حیث وجودی «خیر مطلق» است.
بنابراین «علم» به عنوان کمال وجودی یعنی داشتن فعلیت آگاهی به نحو کامل، نه صرفاً برتری اخلاقی.
«قدرت» به عنوان کمال وجودی یعنی توانایی تحقق هر ممکنی، ناشی از شدت و فعلیت وجودی.
مثال ساده:
یک سنگ، وجود دارد اما مرتبهٔ وجودیاش ضعیف است: فاقد شعور، اراده، و حیات.
یک انسان، وجودی قویتر دارد: آگاهی، اراده، و توانایی خلق آثار پیچیده.
واجبالوجود، وجود محض با بیشترین شدت و فعلیت است: همهٔ کمالات به نحو بینقص در او حاضر است.
۱. خیر – چرا کمال وجودی است؟
در فلسفهٔ وجودی، بهویژه در حکمت مشاء و صدرایی، خیر یعنی «هر آنچه وجودش کاملتر است».
تعریف فلسفی: خیر برابر است با وجودِ بدون نقص و بدون امکانِ فقدان.
نقص و بدی در این نگاه همان «کمبود در مرتبهٔ وجود» است، نه بیاخلاقی.
خیر اخلاقی (مثل کمک به دیگران) فقط یک مصداق جزئیِ خیر وجودی است، چون ریشهٔ امکانیاش در «داشتن وجودِ غنی و بینقص» است.
نتیجه: خیر مطلق = واجد بودن همهٔ کمالات وجودی بدون محدودیت.
🔹 مثال: سنگ نمیتواند «بد» باشد اخلاقاً، ولی از نظر وجودی مرتبهٔ ضعیفی دارد، پس خیرش کم است.
۲. عدل – چرا کمال وجودی است؟
عدالت در معنای وجودی، یعنی «قرار گرفتن هر چیز در جای شایستهٔ خود بر اساس تمامیت نظم وجودی»
در مرتبهٔ وجودی، عدل به معنای هماهنگی کامل و فقدان تضاد تخریبکننده است.
نقص در عدل، یعنی بینظمی یا فقدان تناسب میان اجزاء، که باز هم از محدودیت وجود ناشی میشود.
در اخلاق، عدل یعنی رفتار درست نسبت به دیگری، ولی ریشهٔ آن در نظم ذاتی هستی است. اگر وجودی کامل باشد، چنین بینظمی و ظلمی در او محال است.
🔹 مثال: واجبالوجود چون هیچ محدودیت و تضادی ندارد، نظام هستی را کامل برقرار میکند، پس عدل مطلق است.
۳. حکمت – چرا کمال وجودی است؟
حکمت به معنای فلسفی، یعنی «علم کامل و کاربرد درست آن بر اساس غایتهای حقیقی».
علم، خودش از سنخ کمال وجودی است (شدت فعلیت در بُعد ادراک).
ارتباط غایی و درستِ علم با عمل، هم از بساطت و بینقصی وجود ناشی میشود.
در اخلاق، حکمت یعنی رفتار خردمندانه؛ اما این رفتار فقط نتیجهٔ داشتن کمال وجودیِ علم و درک غایت درست است.
🔹 مثال: واجبالوجود، چون علم او بینقص و مطلق است، حکمت او هم مطلق است.
۴. جمعبندی فلسفی
هر صفتی که در اصل به «شدت وجود»، «فعلیت کامل»، یا «فقدان نقص» برگردد، کمال وجودی است.
صفات اخلاقیای که ما در زندگی روزمره میشناسیم، در واقع تجلیات نسبی و محدود همین کمالات وجودیاند در ظرف موجودات ممکن.
واجبالوجود به دلیل وجود محض و بساطت ذاتی، این کمالات را نه به معنای اخلاقی، بلکه به معنای متافیزیکی و آن هم به نحو مطلق دارد
براهین اثبات کمال مطلق بودن خدا : |
برهان اول بساطت واجب 🟢
مقدمه ۱: واجبالوجود بالذات، وجودی است که ذاتاً قائم به خود، وابسته به غیر نیست.
مقدمه ۲: واجبالوجود اگر ترکیب داشته باشد یا محدود باشد، نیازمند علت میشود؛ پس واجب باید وجود «محض» و «بسیط» باشد (هیچ جزء و محدودیتی ندارد).
مقدمه ۳: هر صفت کمالی، مرتبهای از وجود است (علم، قدرت، حیات، خیر، زیبایی… همه از سنخ کمال وجودی هستند).
مقدمه ۴: چون واجب وجود محض و بسیط است، همهٔ مراتب کمال وجودی در او به نحو یگانه و نامتناهی موجود است؛ فقدان هر کمال، حدّی بر وجود میگذارد که با وجوب و بساطت منافات دارد.
نتیجه: واجبالوجود، واجد همهٔ کمالات به نحو نامتناهی و مطلق است؛ کمالات محدود در عالم، تجلیات و مراتب ناقص همان کمالات مطلقهٔ واجب هستند.
برهان درجه علی 🟢
مقدمه ۱: در جهان درجات واقعی صفات کمالی وجود دارد (خیر، علم، قدرت…).
مقدمه ۲: هر موجود ناقص این صفات را از علتی دریافت میکند که آن صفت را کاملتر دارد. (فاقد شیء، معطی شیء نیست.)
مقدمه ۳: زنجیرهٔ علتها نمیتواند تا بینهایت در موجودات ناقص ادامه یابد؛ باید به موجودی ختم شود که آن صفت را به نحو کامل مطلق دارد.
مقدمه ۴: نقص در هر صفت، محدودیت در وجود است؛ بنابراین موجودی که در یک صفت کامل مطلق است، در همهٔ صفات کمالی کامل مطلق است.
مقدمه ۵: کمال مطلق با محدودیتهای ماده ناسازگار است، پس این موجود فرامادی، نامتناهی، تغییرناپذیر و واحد است.
نتیجه: موجودی واقعی، غیرمادی، نامتناهی، واحد و کامل مطلق در همهٔ صفات کمالی وجود دارد = واجبالوجود.
اثبات سه صفت از طریق آگاهی 🟢
مقدمه ۱ : در جهان موجودات آگاه هستند ؛ واجب الوجود علت همه چیز است پس باید آگاه باشد که موجب انتقال آگاهی به ممکنات شود و جهان را ایجاد کند (دانایی مطلق)
مقدمه ۲ : یک آگاهی که هیچ چیزی نمی تواند از محدودش کند و همه چیز زیر مجموعه اش است چون واجب است پس قدرت آن آگاهی از هر چیزی بالاتر است (قادر مطلق)
مقدمه ۳ : واجب بدون هیچ فقدانی است و خیر برابر است با وجودِ بدون نقص و بدون امکانِ فقدان ( خیر مطلق)
برهان منطق موجهات امکان شناختی 🟢
مقدمه ۱ : ممکنبودن وجود خدای کامل:
فرض میکنیم که ممکن است موجودی واجبالوجودِ فرامادی و بیعلت (خدا) وجود داشته باشد.
چرا ؟ چون هر صفت یک ویژگی جداگانه است که در کنار هم هیچ تناقضی ندارند و از نظر منطقی داشتن تمام کمالات باهم تناقضی ایجاد نمی کند
۲_واجبالوجود در تمام ممکنجهانها:
اگر چنین موجودی ممکن باشد، ذات واجبالوجود بودنش به این معناست که در هر جهان ممکن وجود خواهد داشت (واجبالوجود یعنی وجود در همهی ممکنجهانها).
۳_از امکان به ضرورت:
در منطق S5، اگر موجودی ضرورتاً در یک جهان ممکن وجود داشته باشد، آنگاه ضرورتاً در همه جهانهای ممکن وجود دارد.
در نتیجه:
خدا ضرورتاً وجود دارد.
از هر ۴ طریق میتوان صفات خدا را اثبات کرد که مورد دوم و چهارم قوی ترین هستن