مـاکان بر اساس دیدگاه دینی بخوایم نگاه کنیم ، برخی معتقد به جبر کامل هستن. این دیدگاه توسط متکلمانی مثل اشاعره (پیروان ابوالحسن اشعری) مطرح میشد و بر قدرت مطلق و بیانتهای خداوند تأکید میکرد. معتقد بودن که انسان هیچ اختیاری از خودش نداره و تمام اعمالش، چه خوب و چه بد، مستقیماً توسط خداوند خلق و اراده میشن. استدلالشون هم این بود که اگه انسان واقعاً در خلق عمل خودش مستقل باشه ، این به معنای شریک قائل شدن برای خدا در مقام خالقیته و قدرت مطلق خدا رو محدود میکنه. بنابراین خداوند خالق همهی افعاله. برای حل تضاد بین جبر مطلق و مسئولیت انسان در برابر احکام شرعی هم، اشاعره نظریهی کَسْب رو مطرح کردن.
از طرفی دیدگاه اختیار کامل هم داریم که این دیدگاه توسط گروه معتزله مطرح شد و بر عدالت خدا و مسئولیتپذیری انسان تأکید داشت. از نظرشون انسان در اعمال خودش کاملاً آزاد و مختاره. خدا تنها اصول کلی و فطرت رو به انسان داده و ابزار تشخیص حق از باطل رو فراهم کرده ، اما خودِ فعل، توسط انسان خلق میشه. استدلالشون هم این بود که اگه خدا خالق اعمال شر انسان باشه، این با صفت عدل الهی منافات داره و عادلانه نیست که خدا انسان رو به خاطر عملی که خودش آفریده ، مجازات کنه. بنابراین، انسان خالق افعال خودشه تا بتونه مسئولیت اون ها رو بپذیره.
.
اما دیدگاه اَمْرٌ بَیْنَ اَلْاَمْرَیْن که توسط اهل تشیع هم پذیرفته شده به نظر شخصی خودم درست ترین دیدگاهه. بر اساس این دیدگاه ، نه جبر کامل درسته و نه اختیار مطلق. انسان در انجام افعال خودش مختاره ، اما این اختیار در چارچوب و محدودهی قدرت، اراده و نظام کلی الهی قرار داره. به بیان دیگه اگه بخوایم بگیم ، فعل انسان هم به خود او منسوبه و هم به خدا. یعنی ، انسان در مقام فاعل (کننده کار )، آزادی انتخاب داره و میتونه بین ترک و انجام یک کار یکی رو انتخاب کنه. این همان امر اوله. اما از طرفی هم هرچند انسان انتخاب میکنه ، اما وجود و تحقق یافتن اون فعل، نیازمند اذن و قدرت الهیه. هیچ چیزی خارج از سیطرهی قدرت خدا واقع نمیشه به عبارتی. یعنی خدا علتالعلله و انسان علت ناقصه. اینم همان امر دومه.
بنابراین، اختیار شما در سایهی مشیت و قدرت خدا تحقق پیدا میکنه و به این شکل ، هم عدل الهی حفظ میشه (چون انسان مختاره) و هم قدرت مطلق الهی زیر سوال نمیره (چون اختیار انسان نیز مخلوق خدا محسوب میشه).