به نام خدا
.
قالب:غزل
وزن: بحر هزج مثمن سالم
.
در این دنیایِ زجرآور دلت بیمار میگردد
تمامِ راه های عاشقی دیوار میگردد
.
در اینجا نیک بودن جز بدی پاسخ ندارد پس
درختِ مهربانی بی گمان بی بار میگردد
.
در این ظلمت سرا که روشنی معنا نخواهد داشت !
نباشد نورِ امّیدی ، سحر ها تار میگردد
.
وفاداری نبینی نزد این مردم که در دنیا
علاقه یک زمان آغاز و بعد انکار میگردد
.
زمانِ عمر ما اندر گذر باشد ملالت بار !
دریغا زندگانی بی ثمر تکرار میگردد
.
دگر باور ندارد قلبِ من بهبودِ دنیا را
ادامه دادن و ماندن ز آن دشوار میگردد
.
خداوندا در این باغی که خود آن را بنا کردی
تمام لاله ها دارد شبیهِ خار میگردد !
.
مرا بی دیدنِ آرامشم یک دم قضاوت کن
نمیدانی که هر شب اشکِ من بسیار میگردد
.