در این پست چند تا از معروف ترین تئوری هایی که درباره کینگ مجید مطرح شده رو گفتم
https://www.tarafdari.com/node/2689606
حالا میخوایم براساس یک دست نوشته افسانه ای ببینیم کینگ مجید کیه و آیا این درسته که یک کینگ مجید اصلی داشتیم که الان مدت ها نیستش آیا این کینگ مجید همونه ک زمانی در سایت طرفداری بود یا متعلق به یک زمان دیگه هست؟
براساس دست نوشته ای از ولفگانگ تئودور آمادئوس تئوریس شاید بتونیم پاسخ این تئوری های عجیبی رو بدیم!
براساس نوشته های وی ۶۳۹ هزار پیش در یاسوج امروزی شخصی زندگی میکرد که بخش زیادی از وقت خودشو به نوشتن و نقاشی کردن میگذروند از زمان بچگی و حتی وقتی میرفت در مزرعه به مرغ و خروس ها سر بزنه زمانی ک به خونه برمیگشت تا خاطره تعریف کنه داستان بزرگی تعریف میکرد
نام وی مجید بود و با ۲ خواهر خود به نام های آمفریت و ؟ زندگی میکرد متاسفانه در کتابی که از ولفگانگ تئودور آمادئوس تئوریس به دستم رسیده بخش های مربوط به خواهر کوچیک کینگ مجید رو نداره ! چون طی سالیان این کتاب در زیر باد و بوران و بارون بخش هاییش از دست رفته مگر روزی به نسخه اصلی برسم که در یک گنجینه طلایی قفل شده در دماوند هست!
تنها چیزی ک از خواهر کوچیکش فهمیدم اینه که با کینگ مجید خوب بوده و کینگ مجید باهاش نقاشی تمرین میکرده و روزی یک نقاش بزرگ شده و گالری داشته
فک فامیل و اشنایان مجید همیشه به حرف هاش میخندیدن و در هر جمعی اشعار و داستان هایی ک تعریف میکرد باعث سرگرمی همه بود حتی کینگ مجید یدونه قاب درست کرده بود و خودش میرفت پشت اون مثلا تلویزیونه و نمایش اجرا میکرد
به این وسیله افراد زیادی میومدن نمایش ها رو میدیدن و حتی هدایا میاوردن به همین دلیل وضع کینگ مجید اینا بهتر و بهتر شد طوری ک پدر کینگ مجید بهش میگفت خخخ پسر دیگه نیاز نیست من کاری کنم بهت افتخار میکنم
نشریه ها و مجلات زیادی درباره کینگ مجید صحبت میکردن طوری که به گوش سلادئوس پادشاه سرزمینی در یونان رسید و او گفتش این کینگ مجید کیست که حتی بیشتر از من در جهان ازش صحبت میشه و خواست با کینگ مجید ملاقات کنه
بنابراین روزی ساعت ۲ شب وقتی کینگ مجید خوابیده بود تق تق تق در زدن بعد پدر کینگ مجید گفت کیه
سالادئوس هستم از یونان
پدر کینگ مجید گفت من سالاد نمیخوام فقط استیک مجید مگه بهت نمگفتم برای من استیک بگیر
مجید: پدر جان ۲ شب استیک میخوای چیکار کنی
پدر کینگ مجید: پس ببین این کیه سالاد اورده؟
یدفعه آمفریت خواهر کینگ مجید درو باز کرد
بعد سالادئوس با دیدن خواهر کینگ مجید بیهوش شد و افتاد زمین
بعد آمفریت خواهر کینگ مجید گریه کرد گفت یعنی من انقدر زشتم
پدر کینگ مجید: وای بیچاره تاجشم افتاد
واو اینجا عجب تاجیه
بعد پدر کینگ مجید خندید و گفت خب فقط ی تاجه قرض میگیریم
کینگمجید: خخخخ اگه نگهباناش اومدن سر وقتت من کاری نمیتونم کنم پدر جان
بعد سالادئوس رو آوردن تو و کینگ مجید گفت پدر جان آب بیار بریزیم روش بیدار شه
پدر کینگ مجید: آب نداریم فقط نوشابه
بعد کینگ مجید گفت خب اون بهتره گاز داره گازش میگیره
پدر جان قشنگ همش بزن با گاز فوران کنه
پدر کینگ مجید: آها آتشفشان
و همینکارو کرد و این بار سالادئوس از پنجره پرت شد پایین
کینگ مجید: بیا اینم تاجت الماسشم شکست عاقبت ظلم به مردم همینه
اما باز سالادئوس در زد با لبخند و گل و شیرینی به همراه داشت کینگ مجید درو باز کرد سالادئوس گقت میخوام بیام خواستگاری نگو نه نگو نمیشه
کینگ مجید: بازم تو چه شاه بیکاری هستی
سالادئوس: اومدم خواستگاری خواهرت
کینگ مجید: تو بیخود کردی دییییش با ی اردنگی پرتش کرد خورد به درخت ی پرتقال خورد تو سرش
پدر کینگ مجید: خب پسرم بازی مسی شروع شد قانون جاذبه هم ک کشف کردی دیگه برو
کینگ مجید: ایول مسی
بعد پدر کینگ مجید فرصت رو مناسب دید و گفتش بفرمایید تو جناب پادشاه
بعد سالادئوس گفت من اومدم تا با مجید ملاقات کنم انا انگار دخترتون بیشتر چشم ما را گرفت
بعد پدر کینگ مجید گفت آخ جون پول
مهریه چقدر
سالادئوس : کل مقدونیه را میدهیم
بعد پدر کینگ مجید کف دستاشو بهم مالید و دخترشو اورد سر سفره عقد
آنفریت خواهر کینگ مجید داشت گریه میکرد سالادئوس گفت عزیزم چرا
پدر کینگ مجید: هی هنوز ک ازدواج نکردی عزیزم چیه
سالادئوس: چشم پدر جان ما را ببخش
امفریت: تو اشک منو درآوردی چرا وقتی منو نگاه کردی بیهوش شدی
پادشاه: من از زیبایی شما بیهوش شدم
و خواهر کینگ مجید خوشحال شد
بعد مردم جمع شدن پشت پنجره و همه میگفتن مجید مجید
پادشاه گفت براستی الان پادشاه اینجاست چرا مجید رو صدا میزنن
پدر کینگ مجید: هنوز مونده بهش برسی
مردم گل مینداختن و خواستار این بودن کینگ مجید نمایش اجرا کنه
نمایش کینگ مجید ب قدری اعجاب انگیز بود ک اشک پادشاه دراومد و گفت اگر ما پادشاه هستیم پس کینگ مجید چیست
پدر مجید: تو به مجید گفتی کینگ
پادشاه: نمیدونم از دهنم پرید
مردم: دست به مهره حرکته تاجت رو تقدیم به کینگ مجید کن!
پادشاه حقیقی تو نیستی
سالادئوس وقتی این هیاهو رو دید تاجش رو از سر دراورد و به سر کینگ مجید گذاشت و گفت به راستی تو لایقش هستی
کینگ مجید: هورااااا حالا به عنوان پادشاه میتونم باز بهای مسی رو با بلیط مجانی از نزدیک ببینمت
بعد پدر کینگ مجید گفت حالا همه به افتخار کینگ مجید ۳ بار هیپ هیپ هورااا
بعد همه گفتن هییییپ هییییپ هوراااااا
هیییییپ هیییییپ هوراااااا
هییییییپپ هییییپ هورررااااااااااا
بعد کینگ مجید گفت حالا به افتخار پادشاه سابق
بعد مردم گفتن هووووو و سمت سالادئوس سالاد پرت میکردن با گوجه
این بود داستان کینگ مجید اصلی
پس کینگ مجید سایت طرفداری کی بود؟
چند سال پیش یک فرد آروم و گوشه گیر ک دوستی نداشت و همیشه در درون خودش زندگی میکرد وقتی در شب تو ی باغ پر از میوه میگشت لای بوته ها کتابی رو پیدا کرد!
این کتاب کهنه ک داستان های کینگ مجید نام داشت به نظر خیلی قدیمی بود این فرد لای کتاب رو باز کرد و بعدش ی روح بلند شد و به این فرد ملحق شد!
اتفاقی عجیب برای این فرد افتاد وقتی رفت خونه به این فکر میکرد و سعی گرد فراموش کمه اما دست غیب بخاطر روحی ک در درونش هلول کرده بود اونو به سمت کینگ مجید بودن سوق میداد چون روح کینگ مجید در درونش بود طوری ک بدون اینکه خودش خودشو رو کینگ مجید معرفی کنه در سایت طرفداری به چنین لقبی دست یافته به دلیل اینکه روح کینگ مجید داستان نویس بزرگ در درونش حلول کرده بود به راحتی داستان مینوشت و محبوبیت زیادی کسب کرد
اما این فرد مدت هاست در سایت نیست و در مزرعه ای بسیار دور از شهر زندگی میکنه و به دلیل محبوبیت و معروفیتی که داشت افراد مختلف دیگه ای خودشون رو کینگ مجید جا میزنن و به همین دلیل تفاوت های رفتاری دیده میشه بین این مجید ها چون افراد مختلفی هستن
بدل های مجید
دختری به نام ماهور، محمود، علی و طهمورث هستن
این ۴ فرد مدت هاست نقش کینگ مجید رو بازی میکنن ضمن اینکه خود اون فرد هم کینگ مجید اصلی نبوده ولی روح اون رو داشته
این افراد حتی در زمانی هم ک خود مجید بود نقشش رو بازی میکردن و خود کینگ مجید بیشتر مخفی بود و همیشه همرو گمراه میکرد تا خودش رو با بدل ها اشتباه بگیرن!
اما جالب اینجاست ک کینگ مجید اصلی هرگز در سایت طرفداری نبوده چون در اون زمان سایت تشکیل نشده بوده فقط روحش سرگردان بوده!