طرفداری- اگرچه مانوئل پیگرینی در فصل گذشته توانست دبل کند، اوضاع سیتی در این فصل به گونه ای بوده است که استفن تئودور هوادار سیتی زمان رفتن مربی شیلیایی را از راه رسیده بداند.
اول. 4-4-2
به مانند کودکی که انگشتانش را در گوش فرو می کند و با چشم های بسته فریاد می زند: لا لا لا لا. برای این که نشنود. به نظر هرکسی که بازی های سیتی را دنبال می کند می داند که پیگرینی راه اشتباهی را انتخاب کرده است. دلیل اصرار پیگرینی بر این ترکیب مشخص نیست. او به همین ترتیب مقابل بارسلونا بازی و خیلی چیزهای دیگر را باخت.
آلرژی مربی شیلیایی به تقویت خط میانی چیزی بود که مورد غضب هواداران سیتی، حتی با وجود قهرمانی در ماه می سال قبل قرار گرفته بود. از آن پس وینست کمپانی همواره در بازی های بزرگ در معرض فشار بازیکنان هجومی حریف قرار گرفته است و اشتباهات سرشاری از وی سر زده است. او در حالی که در شرایطی خوب از نظر اعتماد به نفس به سر نمی برد، نیاز به حمایت دارد.
دیگو سیمئونه در مادرید سیستمی را با کار گرفته است که هارمونی باعث می شود بازیکنان دو روی متفاوت از خود، زمانی که تیم در دفاع و حمله است نشان دهند. شما هیچگاه انتظاری اینچنین نمی توانید از بازیکنانی مانند سیلوا و نصری داشته باشید.
دوم. مسئله نبود پلن بی
پیگرینی پلن بی دارد. اما مشکل اصلی این است که تفاوت پلن او این است که جیمز میلنر را برای بیشتر کردن انرژی و جنگندگی به تیم اضافه کند. نمود این مسئله شکست در آنفیلد بود. هر بیننده ای می توانست سردرگمی را در تک تک توپ هایی که یایا توره و فرناندینیو در پرسینگ خط میانی لیورپول از دست می دادند، مشاهده کند. آن ها در بیشتر طول بازی در مثلث ریز نقش اما سریع و تکنیکی کوتینیو، لالانا و استرلینگ گیر افتادند و شاهد پاس هایی بودند که از بین آن ها رد می شد و به سمت دروازه می رفت. لیورپولی ها توانستند در دفاع تیمی سیتی شکاف ایجاد کنند.
در حالی که فرناندینیو روز خوبی را سپری نمی کرد، ترفند پیگرینی بیرون کشیدن ژکو و جایگزینی میلنر برای کشیدن بازی به کناره ها بود. تغییری که دو وظیفه متفاوت به داوید سیلوا می داد. اول اینکه در خلاقیت و موقعیت آفرینی جای خالی ژکو و حضور او را نیز پر کند و در عین حال پرس را به جای ژکو از جلو انجام دهد. این تغییر، مین حیث المجموع کمکی به شکافی که در عقب زمین سیتی وجود داشت نکرد.
سوم. کند در بلاک کردن توپ
هواداران سیتی از اینکه تیمشان تا انتها می جنگند شادمانند. سیتی از 40 بازی ای که در تمام مسابقات این فصل بازی کرده، در 17 بازی گل اول را دریافت کرده که 11 مورد از این نخستین گل ها در 25 دقیقه نخست بازی بوده است. این آماری عجیب برای مدافع عنوان قهرمانی -با همه رکوردهای درخشان دفاعی در سال های گذشته- است که نمی تواند دروازه خود را در یک چهارم نخست بازی بسته نگه دارد.
حتی آمار فوق تمام داستان را به شما نمی گوید. سیتی گاهی وقتی توپ را در اختیار ندارد، بی نهایت تیمی کند و بی روح است که ایده های زیادی ندارد. آن ها بازی های زیادی را به دلیل همین مورد، به بازی ای سخت برای خود تبدیل کرده اند.
چهارم. انفعال
پس از جام قهرمانی ای که روبرتو مانچینی برای سیتی به دست آورد، اوضاع سیتی رفته رفته تغییر کرد. در نهایت مالکان کم طاقت سیتی با اخراج مانچینی، گزینه ای معقول مانند پیگرینی را به خدمت گرفتند. او سعی کرد هارمونی را به تیم برگرداند، اوضاع رختکن را آرام کند، بازیکنان مد نظر خود را به خدمت بگیرد و کاری کند بازیکنان از بازی کردن لذت ببرند. یک کمپانی خوشحال بهتر بازی میکند، درست نیست؟
اشتباه. او به واقع فاجعه ای بود که کم کم رخ می داد. یک غرق شدن کند و ذره ذره که بازخورد آن چیزی شبیه به آنچه وعده داد شده بود، نبود. خبری از نمایش های پویا و لبخندهای بزرگ نبود. جوکی بین ژورنالیست های کنفرانس مطبوعاتی در انگلستان وجود دارد. در خصوص اینکه در حین مصاحبه های پیگرینی باید از ساعت زنگ دار استفاده کرد.
پنجم. بیرون از جام ها
نمایش تحت تاثیر قرار ندهنده سیتی در جام های داخلی و حذف مقابل میدلزبرو و نیوکاسل، سوال برانگیز و غیر قابل قبول است. عملکردی که می توان در خصوص هرکدام و دلیل حذف شدن از آن ها، انتخاب های بد مربی در ترکیب را عامل اصلی دانست. عملکردی که ممکن است یک سال بدون جام را برای سیتی به ارمغان بیاورد.
آقای مهندس برای بازسازی میراث در حال چند پاره شدن مانچینی به باشگاه آمد. او آمد تا مجموعه فوق العاده باشگاه را متحد نگاه دارد و از آن ها بهترین بازی را بگیرد. کسی می تواند به جز جامی که در فصل قبل کسب شد، نشانی از این اتفاق پیدا کند؟
ماشین فوتبال منچستر سیتی اخیرا در حال حرکت با دنده عقب است و در این بین نمی توان کسی را جز راننده مقصر دانست.