نکتهای در مورد بازیکنان بی حال وجود دارد که نظرات متفاوتی را بر میانگیزد. تلاش، تولید، شور: اینها فضیلتهای ابدی فوتبال انگلستان هستند، حسی که میگوید بازیکنان هم زمان با تلاش باید برای دیده شدن تلاش خود هم بجنگند و ریختن عرق و قرمزی صورت آنها بیشتر از پاسهای فوق العاده این بازیکنان به چشم میآید. به همین دلیل بازیکنانی نظیر کریک، برباتوف و مسعود اوزیل همواره توسط رسانهها با دیده شک به چشم میآیند.
یک کنایه تاریخی هم در مورد این تفکر نسبت به فوتبال وجود دارد. زمانی که در اواسط قرن ۱۹، فوتبال شروع به دیده شدن کرد، توسط مدارس آزاد اجرا میشد که نشانی از تلاش عضلانی یک مسیحی معتقد برای تبدیل شدن به یک "انسان بهتر" بود. همچنین تفکر بنجامین جوت هم میتواند وجود داشته باشد که از یک "برتری بی زحمت" صحبت میکند که به معنای موفقیت بدون از دست دادن انرژی زیاد است.
در ۱۸۸۰ که فوتبال کم کم حرفهای میشد، این ورزش به یک ورزش کارگر هم از نظر بازی و هم از نظر یک هوادار تبدیل شد. فلسفه "مسیحی عضلانی" به قدرت خود باقی ماند اما فضیلت کارگر کارخانه، ملوان و کارگر معدن هم به آن اضافه شد: چیزی که مورد ستایش قرار میگرفت، میزان سختکوشی و اطمینان بود. اگر جایی از "فرد گرایی" صحبت میشد، جای آن فرد در کنارهها بود که کاملا از اتاق موتور خانه به دور بود. این نکته یک کنایه بزرگ دارد. تفکری که فرهنگ فوتبال مدرن را ساخت، هنوز هم در پشت زمینه ذهنی فوتبال انگلستان وجود دارد.
شهرت اوزیل در آرسنال یک نکته روشن را بیان میکند. در اوایل کار، هواداران از آمدن او به وجد آمده بودند زیرا یک خرید بزرگ انجام داده بودند. در تلو تلو خوردنهای او این نکته روشن میشود که او بازیکنی است که تنها در هایلایتهای بازی فوق العاده به نظر میآید، زیرا تصویر پاسهای دقیق او هیچ چیزی را در مورد زمانهای که تیم توپ در اختیار ندارد به شما نمیدهد.
اوزیل کار را خوب آغاز کرد. در روز اول، او یک پاس گل داد. مقابل ناپولی گلزنی کرد و دو گل هم به نوریچ زد. بعد از آن آرسنال فراز و نشیب داشت و هواداران منتظر بودند ببینند که در بازیهای بزرگ او چه کار خواهد کرد. مقابل بایرن مونیخ، او بیشتر از همیشه گیج بود. وقتی اوضاع بد پیش میرود، شانههای اوزیل بیشتر از همیشه شل میشود. چهره غمگین او بیش از همیشه نشان از سختی بازی برای او دارد. بعد از آن اوزیل تبدیل به یک کیسه بوکس مفید میشود.
بعد از این اتفاقات، نمایشهای خوب او پشت سر هم ادامه خواهد داشت. مثل بازی شنبه. یک پاس فوق العاده و یک ضربه آزاد خوب در ۳ دقیقه بازی را به نفع آرسنال بر میگرداند. حتی منتقدان اوزیل هم میدانند که او پتانسیل در آوردن بازی را دارد، همانطور که ۴ گل و ۵ پاس گل او در این فصل این را نشان میدهد.
آرسن ونگر شنبه گفته بود که اوزیل کم کم با فوتبال انگلستان تطابق پیدا میکند. او واقعاً بازیکن دیگری شده است. بیشتر دریبل میزند(از ۱.۷ دریبل در فصل قبل به ۲.۴ دریبل در این فصل)، پاسهای کلیدی او اما از ۲.۹ به ۲.۵ رسیده است. سانترها از ۱.۴ به ۲ رسیده است که نشان میدهد او حالا بیشتر در کنارهها بازی میکند.
با این حال چیزی که در مورد بازی او بیش از همه نمایان است، کارهای دفاعی اوست. تکل ها، قطع توپها و خطاها که همه آنها در این فصل افزایش یافته است. شاید قضاوت کردن اوزیل از روی تکلهای او کاری احمقانه باشد اما حداقل آمار از تلاش بیشتر او برای شرکت در کار دفاعی خبر میدهد. با این حال او هنوز در سطح بازیاش در رئال مادرید نیست. شاید سرعت لیگ برتر هنوز او را اذیت میکند.
با همه این اوصاف، نکته مهم این است که او در مسیر درستی حرکت میکند و حالا نقش او در آرسنال، که این نکته باید حتما در نظرگرفته شود، بیشتر از زمان بازی در رئال مادرید هجومی است. اوزیل در حال تطابق است و بازیهای نظیر شنبه شب اگر ادامه داشته باشد، شکها از بیان میرود.