شاید شگفت آورترین نکته در گل دوم لیونل مسی برابر بایرن مونیخ در نوکمپ غنای نهفته در آن حرکت و ضربه نهفته بود. 80 دقیقه از بازی سپری شده بود که مسی به جروم بواتنگ نزدیک شد و کمی مسیرش را به راست تغییر داد و بواتنگ لالایی کنان نقش زمین شد. مسی برابر مانوئل نوئر قرار گرفت و در حالی که رافینیا در محوطه پنالتی دنبالش افتاده بود توپ را با ضربه بسیار آرامی وارد دروازه کرد. حالت حرکت آرام و استادانه مسی یادآور حرکات کنترل شده ژیمناستهایی بودند که به کمالی والا دست یافتهاند و حرکاتشان را با آرامش و غنایی توصیف ناپذیر انجام میدهند.
پپ گواردیولا پس از شکست 0-3 تیمش شانهها را بالا انداخت و گفت: «مسی مهار ناپذیر است» که در وهله اول ستایش شیرینی به نظر میرسید، ولی نوعی فرار ار مسئولیتهایش به عنوان مربی هم بود. برنامههای او برابر بارسلونا به شکست مطلق منجر شده بودند. سفر پپ به نوکمپ همان جوری تمام شده بود که همیشه تمام میشد. جایی که مربیان حریف منگ و گیج با چشمان از حدقه درآمده از کنار زمین شکست تیمشان را دنبال میکردند. ولی این بار آن مربی خود پپ بود. نبردی خلاصه شده بین مربی و بازیکنی که خوب یکدیگر را میشناختند و سینرژی بین آنها را همه احساس میکردند.
همه آخر بازی میگفتند گواردیولا وقتی نابغه است که نوابغی برایش کارهای نبوغ آسا انجام دهند. ولی مسی، مسی مانده بود. بازیکنی با تواناییهای خارقالعاده که میتوانست قوانین فیزیکی را به هیچ گیرد. نمایش او برابر بایرن در سیاهه بهترین بازیهای باشگاهی جای گرفته بود. با ترکیبی نادر در مکث و حرکت. او به عنوان یک بازیکن بزرگ، نمایش بزرگی برابر حریفی بزرگ در نبردی بزرگ را در حیاتیترین لحظات انجام داده بود.
بایرن چند تن از بهترینهایش را در اختیار نداشت، ولی کماکان حریف سنگین وزنی بشمار میرفت. مربی بزرگی در اختیار داشت و ربایندگان جام جهانی در آن بازی میکردند. با این وصف نمایش پیروزی بار مسی برابر همه آنها ترکیب بیرحمانهای نگرفت. آمیزهای بود از وقار و زیبایی. سوپر استار بارسلونا در گذری ده ساله در نوکمپ هنوز میتوانست سرنوشت بازی را رقم بزند و زد. هنوز میتوانست به تاکتیک و برنامههای دقیق از پیش طراحی شده پوزخند بزند که زد.
او در نوکمپ برابر بایرن دو گل خارقالعاده به ثمر رساند و پاس گل سوم را داد. در صحنههایی تلاش کرد با ظرافت از میان بازیکنانی که دورهاش کرده بودند عبور کند. برابر دو سه نفر قرار گرفت. با توپ بازی کرد. گشت و چرخید... و همه اینها را با نوعی کمال انجام داد. مثل نابغهای شده بود که در اوج نبوغش نیازی نمیبیند نبوغش را به رخ کشد. نمونههای پیشین کدامها بودند؟ زینالدین زیدان برابر برزیل در جام جهانی 2006 یا رونالدوی برزیلی برابر منچستر یونایتد در 2003. یا مارادونا برابر بلژیک 1986. یوهان کرایف طی پیروزی 0-5 بارسلونا برابر رئال مادرید در 1974 یا پله مقابل انگلیس 1964 (که جیمی گریوز در توصیف او گفت از سیاره دیگری آمده). حالا مسی در صف بزرگان یکی از روزهای اوجش را ثبت کرده بود. او برابر منچستر یونایتد در فینال لیگ قهرمانان 2011 هم فوق العاده بود، همینطور آن شبی که در 19 سالگی بارسای ده نفره را با زدن سه گل به رئال مادرید برنده کرد.
او سال پیش را با قوارههای خودش، متوسط سپری کرده بود. به نظر میرسید در میدان حضور دارد ولی آن جا نبود. ماهیچههای پایش درد میکردند. خودش هم سنگین به نظر میرسید. سرعتش کم شده بود. در جام جهانی نتوانست ماموریتش را به پایان برد و در انتهای راه بدل شده بود به یک ناظر بیحوصله. فصل که شروع شد کریستیانو رونالدو هم باارادهتر شده بود و هم قویتر و با شایستگی هم توپ طلا را کسب کرد. مسی در آغاز فصل حرف چندانی برای زدن پیدا نکرد و نزد. در نوامبر بود که برابر سویا هتتریک کرد. سپس تعداد گلهایش بیشتر شدند و رسیدند به 22 گل در 15 بازی. نمایش او در زمین منچستر سیتی همه را مات کرد. حرکات انفجاریاش و پاسها و دریبلهایش دوباره مثل آتش فشانی بود که از دل آب آرامی بالا میزنند و برجسته میشوند.
بایرن گواردیولا آشکارا فضای فراوانی در اختیار بازیکنان بارسا قرار داده بود، با این وصف بازی تا دقیقه 77 یادآور توفیق تیمهای مورینیو بود و 0-0 جلو رفت. تا آنکه نمایش مسی پیش درآمدی را به رخ کشید. او پاس ظریفی را در دقیقه 60 برای دنی آلوز ارسال کرد که غنایی داشت، فراوان. سپس پاسی برای نیمار فرستاد که شبیه حبابی بود که بچهها با کف صابون درست کرده و به آسمان میفرستند. همان زمانی که گواردیولا با خشم دستهایش را از کنار زمین تکان میداد، بایرن هشت بازیکن اطراف محوطه جریمه بارسلونا داشت که توانایی انجام کاری با توپ را نداشتند.
کمی بعد دروازه مانوئل نوئر با شوت محکم پای چپ مسی باز شده بود. سهمگین بودن شوت مسی پیش درآمد زیباتر شدن گل دومش بشمار میرفت که با ظرافت و آرامش به ثمر رسید. گل سوم با طراحی مسی و ضربه استادانه نیمار برابر حریفی که بازیکنانش به جلو تاخته بودند زده شد. ضربهای که نمیخواست محکم وارد شود. ضربه او هم از سر کمال بود، مثل ضربه مسی.
میتوان درباره ناکام ماندن برنامههای گواردیولا حرف زد ولی ورای همه آنها قصه اصلی را نبوغ دوباره برتافته مسی نوشت. با ارائه نمایشی که در صف بهترینهای همه دورانها قرار گرفته.
منبع:تایمز