مطلب ارسالی کاربران
غمنامه ای از بازی پرسپولیس - راه آهن
سلام
امروز ورزشگاه بودم
جای همگی خالی!
میخوام برای امروز یه ذره حرف بزنم
از خستگی راهی که صبح واسه رسیدن به ورزشگاه کشیدم و شروعش بود
و تا غمگینی الانی که تو ترمینال غرب نشستم و اخر قصه اس
صبح بیدارشدم که برم تهران
باشگاه گفته بود برای بازی همه لباس قرمز بپوشید
من قرمزترین لباسمو که خیلی هم قرمز نبود پوشیدم
سوار اتوبوس شدم به سمت تهران
سرتونو درد نیارم از حاشیه ها و سختیای رسیدن تا ورزشگاه بگذریم و بریم داخل ورزشگاه
موقعی که به جایگاه رسیدم
چند دقیقه مکث کردم یه نگاه به کل ورزشگاه انداختم و دیدم که تقریبا ورزشگاه پر شده
بعد از چند دقیقه یه صدای بلندی از جایگاه روبروی من بلند شد که میگفت : پرسپولیییییییس
و جایگاهای هم ردیف من گفتن سرور استقلاله
یه حسی تو ورزشگاه بود که هرلحظش بهت انرژی میداد
که اصلا نمیتونستی به چیزی غیر از قهرمانی پرسپولیس فکر کنی
اما یه حسی بهم میگفت تو هروقت اومدی ازادی تیمت باخته شاید اینبارم ببازید
اما من اومده بودم که این طلسم رو بشکنم و نمیتونستم به قهرمانی فکر نکنم
اما یه استرس عجیبی تو وجودم بود
موج مکزیکی ، هیاهوی تماشاگرا ، شعارای دلچسب ، رگای بیرون زده گردن لیدِرا و پسر بچه ای که پرید تو زمین با لباس پرسپولیس و با دستش به همه گفت تشویق کنید و برا تیمش مایه گذاشت
و مامورایی که سریع اومدن گرفتنش ؛ اینبار نوبت تماشاگرا بود که براش مایه بذارن ؛ کل ورزشگاه یکصدا داد میزدن ولش کن ولش کن ولش کن ولش کن
دوسه دقیقه بعد مامورا همین کارو هم کردن و ولش کردن
گذشت و گذشت بازی با سوت اقای کرمانشاهی شروع شد
بازی دست پرسپولیس بود و مدام حمله میکرد
و تماشاگرایی که یا پرسپولیسو تشویق میکردن یا به دروزاه بان تیم حریف فحش میدادن اما همه اینها باعث گل زدن پرسپولیس نشد
بازی ادامه داشت تا اینکه دقیقه 28 یه دفعه کل ورزشگاه همزمان خوشحالی کردن اخه پرسپولیس که گل نزده بود
ولی خوشحالی همه بخاطر گلی بود که محمد قاضی دقیقه 28 به تیم استقلال تهران تو قم زده بود
همه خوشحال بودن و حتی دیگه به دروازه بان حریف هم فحش نمیدادن ولی این خوشحالی تقریبا 5 دقیقه بیشتر دووم نداشت و استقلال بازیو مساوی کرد
این تنها اتفاق حساس توی نیمه اول بازی پرسپولیس بود !
نیمه دوم هم شروع شد
پرسپولیس بازیو هجومی شروع کرد اما بازهم دفاع 11 نفره راه اهن مانع گلزنی پرسپولیس میشد
10 دقیقه از نیمه دوم گذشته بود که یکدفعه همه ورزشگاه ساکت شد دیگه هیچکی شعار نمیداد
اره استقلال خوزستان گل زده بود
ورزشگاه کم کم داشت ناامید میشد
اما بازهم لیدرای پرسپولیس رگای گردنشون بیرون زد و همه رو وادار به تشویق کردن
5 دقیقه بعد دوباره ورزشگاه مبهوت شد و سکوتی که پوششی بود بر تشویقای تماشاگرا
بله استقلال خوزستان گل دوم رو هم زد
و این بار دیگه رگ گردن لیدرا هم سکوت کردن
و همه ورزشگاه در سکوتی عمیق غرق شد
تا چشم کار میکرد چهره های عبوس و مبهوت میدید
چند دقیقه بعد سکوت ورزشگاه با فحش به دروازه بان راه اهن شکست ؛ محسن فروزان بوووووووق
دیگه کسی نای تشویق کردن نداشت
اما اینبار رگای کردن بازیکنای پرسپولیس همه رو بیدار کرد
پنالتی که علی علیپور گرفت همه رو از سکوتشون دراورد
دقیقه82
رامین رضاییان گل اول پرسپولیسو زد
دوباره تشویقا شروع شد همه وایساده بازیو تماشا میکردن
و فقط دودقیقه بعد از گل حمله ای که پرسپولیس کرد و توپ و دروازه خالی که جلوی پای نور نوراللهی بود و میتونست پرسپولیسو به قهرمانی نزدیکتر کنه اما نشد که نشد
ولی بازم همه پشت تیمشون وایسادن تشویق و تشویق
به اخرای بازی نزدیکتر میشدیم و ناامید تر
تا اینکه نوراللهی گل دوم پرسپلیسو زد
چهره ی عبوس و مبهوتی دیگه وجود نداشت
همه منتظر گل بعدی پرسپولیس بودن
پرسپولیس دوباره حمله کرد توپی که به طارمی رسید و میتونست پاس بده و اما توپو لو داد و همون توپی که رفت و رفت و رفت
پرسپولیس 2- 1 راه اهن
باز سکوت اما اینبار با چاشنی بغض
حملات و توپی که دیگه هیچکدوم برای پرسپولیس نرفت و نرفت و نرفت
و جامی که از دستمون رفت و رفت و رفت
بازی تموم شد
اما هنوز ورزشگاه پر بود
چند دقیقه ای همه ساکت بودن
تا اینکه ورزشگاه سراسر شعار بچه ها متشکریم رو سر داد
تو این بین چند نفریو دیدم که با گریه داد میزدن بچه ها متشکریم و در ضمن رگای گردنشونم خیلی پیدا بود
به شخصه اولین باری بود که شاهد همچین صحنه ای تو فوتبال ایران بودم که یه تیمی قهرمانیو از دست بده و تماشاگراش تشویقش کنن
ای کاش اخرین بار نباشه
بازهم من در ازادی شکست خوردم
بازهم ازادی درحضورم تیممو شکست داد
حسمو شکست داد
با خودم عهد بستم ازادیو از زندگیم خط بزنم
ازادی به من نیومده ، من تو اسارت و تنگنای اتاقم بیشتر پیروز شدم تا توی ازادی و وسعتش!!
در اخر همراه لشکری 100 هزار نفری بدون جام از اسارت چند ساعته ی آزادی ازاد شدم
#آزادی_منحوس_ترین_مکان_تهران_من
جمعه 24 اردیبهشت 95
محمد حسین حیدری