مطلب ارسالی کاربران
مردی از تبار تنهایی ... (طراحی اختصاصی)
مدافع، دروازه بان، هافبک و مهاجم ... پستهایی که تری تا به امروز برای چلسی بازی کرده اند. آدم را به فکر فرو میبرد، اگر من بودم شاید ریسک بازی در پستهای نا مربوط به خود را نمی پذیرفتم اما انگار او برای اثبات خود تقلا نمی کرد ... بلکه برای پرچمی جان بر کف نهاده بود که پتر چک برایش ضربه مغزی شد،
به هر بازیکنی که نگاهی بی اندازیم او را در دو لباس میابیم، باشگاهی شاید و ملی ... اما اسطوره صورت سنگی ما جز بریج خانه دیگری نداشت، او را فردیناند به جرم نامعلومی که در دادگاه هم به اثبات نرسید از تیم ملی کنار زد و خود را قرار داد ... جان تنها یک خانه داشت، بازی های ملی که شروع میشد به ورزشگاه می رفت و تنها در میان چمن های سبز بریج شروع به تمرین میکرد، مردم به ومبلی رفته و بازیکنان ملی را حمایت می کردند، جان هم همین را میخواست، اما صدای بازی او صندلی های خالی بریج بودند و تماشاگرش کارگر تنهایی که آن حوالی را تمیز میکرد ...
فینال 2008 وقتی آن پنالتی را از دست داد ... دنیا به پایان رسید، سرش را میان دو زانو گرفت و اشک ریخت، او آرزوی چلسی را به باد داد ... اما کمی صبر کنید! انگار بیش از اینکه جام برای ما مهم باشد آن شب از اشک های تری بود که پلک روی هم نگذاشتیم، فدای سرت مرد، لحظاتی نگذشت که ورزشگاه زیر شعار "جان افسانه ای" آن شب فرو ریخت ... فرانکی زیر دستان جان را گرفت او را بلند کرد و با خود برد ...
داستان های زیادی ... و افسانه های فراوانی از رشادتهای کاپیتان شماره 26 به گوشمان رسیده، شبیه به آن چیزی که دوران کودکی از دهان مادرهایمان میشنیدیم است، شاید حتی کمی عمیقتر و ژرفتر از آنهاست ... مردی از تبار تنهایی ... جان ای افسانه ی چلسی، برای همیشه پیشمان بمان.
.
.