طرفداری- خبر کوتاه بود، پرسپولیس قهرمان شد، اما قابل پیش بینی بود، بسیار قابل پیش بینی بود. برای پرسپولیسی که همیشه به حماسه سرایی عادت دارد، عادت دارد که ثانیه های آخر جام بگیرد، عادت دارد که هفته های آخر شکست بخورد، عادت دارد که در لحظه های غیر قابل پیشبینی معجزه کند. برای پرسپولیسی که تماشاگرانش را به اشک ریختن عادت داده است، حال چه اشک غم، چه اشک شوق.
داستان قهرمانی از فصلی عجیب آغاز شد از جایی که سیاست بی همه چیز بر ورزش غلبه می کند. علی دایی سرمربی پرسپولیس بود و تیم نتیجه می داد، هر چند سینوسی، اما به هر حال نتیجه می داد شبیه تمام نتایج پرسپولیس از فصل 87-1386 به بعد. پرسپولیسی که هر سال با وعده قهرمانی فصل را آغاز می کرد و در پایان فصل باز هم هوادارانش آرزوی شروع فصل بعد را می کردند. علی دایی، که فصل قبل تنها بخاطر چند امتیاز ناقابل قهرمانی را به فولاد خوزستان واگذار کرده بود ناگهان در طوفان شهریور 1393 به جایی دیگر پرت می شود و حمید درخشان بر روی نیمکت پرسپولیس می نشیند، سرمربی تغییر کرد، مدیریت تغییر کرد و سرنوشت، سرنوشت نیز تغییر کرد. پرسپولیس حمید درخشان، برای تمام سرخ های ایران نماد ناامیدی و افول بود. تیمی که هیچ اتفاق امیدوار کننده ای در خود ندید اما این تازه شروع روزهای خوب پرسپولیس بود، قطار قرمز ها به انتهای دره رسیده بود و حالا نوبت صعود بود. فروردین 1394 مردی کروات با چمدان مشکی اش از هواپیما پایین آمد. پایین آمد تا دست پرسپولیس را بگیرد و با خود بالا ببرد. بالای بالا، اوج قله. و حالا داستان ما شروع می شود.
برانکو و پرسپولیس تابستان 1394 را بسیار داغ پشت سر گذاشتند. خانزاده، صادقیان، علی عسگری، رضا نوروزی و میثم حسینی از خروجی های مطرح باشگاه بودند و بنگستون، رضاییان، احمدزاده، ماریچ، مسلمان، انصاری و کامیابی نیا از خرید های مطرح آقای پروفسور. شروع فصل اما پرسپولیس همچنان شبیه همان تیم حماسی خودمان بود. بازی به بازی، لحظه به لحظه، ثانیه به ثانیه، قطار پرسپولیس خیال صعود نداشت. انگار زمین دهان باز کرده بود و می خواست پرسپولیس را به سقوط ابدی هدایت کند انگار قرار بر این بود مقصد نهایی پرسپولیس جهنم باشد. پرسپولیس در قعر مصائب بود. بسیاری از پیشکسوتان و هواداران رای به اخراج برانکو دادند و طاقت زجر کشیدن تیم محبوبشان را نداشتند اما اکثریت آنهایی بودند که می ایستادند و تشویق می کردند و امید می دادند، اتفاق خوب اما، اینکه مدیریت پرسپولیس نیز جزو همین اکثریت بود. پرسپولیس شهر به شهر و ورزشگاه به ورزشگاه می رفت و ناامیدی را به سرخ ترین شکل خود به نمایش می گذاشت. اما در سفرهای پرسپولیس کاروان این تیم به اهواز رسید و همه چیز از اهواز شروع شد. پرسپولیس، هفته پنجم فولاد را با نتیجه 2 بر 0 شکست داد و آنجا بود که بارقه های امید نمایان شد. توقف های لحظه ای بود اما کوتاه. پرسپولیس می تاخت و نابود می کرد حالا نوبت فتح بود، آنها کل ایران را داشتند غارت می کردند، حالا هیچ چیز و هیچ کس توان متوقف کردن ارتش برانکو را نداشت، حتی پرواز فرمانده نیز خللی در تاختن پرسپولیس ایجاد نکرد بلکه آنها را مصمم تر کرد که کل ایران را فتح کنند و آخرین فتحشان قطعه سنگی سرخ در کپورچال باشد وقتی که جام را روی آن می گذارند.
27 فروردین 1396، پرسپولیس در آزادی زیر باران استقلال را با چهار گل تسلیم کرد تا فاصله دستان هانی تا جام چند وجب ناقابل باشد. اما همین چند وجب، چند هفته بعد در آزادی کار خودش را کرد. مهاجمان پرسپولیس، برای اولین بار در فصل موفق به گلزنی نشدند تا علیرضا منصوریان شانس این را داشته باشد پیش از آن که سرمربی استقلال شود این تیم را قهرمان کند. همه چیز به هفته آخر رسید. پرسپولیس با راه آهن در تهران، استقلال با صبا در قم و استقلال خوزستان در اهواز با ذوب آهن، سرنوشت جام را رقم می زدند. نه پرسپولیس و استقلال خوزستان لغزیدند که استقلال قهرمان شود، نه استقلال خوزستان شکار شد تا پرسپولیس قهرمان شود. بلکه ویسی و شاگردان گمنامش معجزه کردند و ایران آبی شد. پر رنگ ترین آبی ممکن. آبی و خروشان، همچون اروند.
اما قهرمانی پرسپولیس از همان زمان آغاز شد، جایی که ورزشگاه آزادی ایستاد و یک صدا برانکو و پرسپولیس را تشویق کرد |
---|
فصل 96-1395 از همان تابستانش جذاب بود. برانکو مهره های دلخواه را جذب کرد، بیرانوند، امیری، حسینی و ماهینی مطرح ترین بازیکنان مورد علاقه برانکو بودند. مکانی، نورمحمدی، حاتمی، کفشگری و بنگر از معروف ترین خروجی های تیم، اما حاشیه پیش از آن زمان که فکرش را بکنیدخود را به پرسپولیس رساند. در آستانه شروع لیگ و در حالی که پرسپولیس تیم خود را تکمیل شده می دید ستاره ها عزم خود را برای لژیونر شدند جزم کردند. مهدی طارمی و رامین رضاییان در کمال ناباوری در حالی که محبوبیت خود را در میان هواداران پرسپولیس ریز ریز می کردند به ترکیه رفتند و با باشگاه ریزه اسپور به توافق رسیدند، اما شگفتانه ها به همین جا ختم نشد و این دو در کمال ناباوری لباس ریزه را درآوردند و پیراهن سرخ بر تن کردند.
حالا پس از 2500 سال پرسپولیس به فکر انتقام افتاده است آتش بازی به سبک برانکو |
---|
فصل اما مطابق انتظار آغاز شد، پرسپولیس بار دیگر با بی رحمی مضاعف شهر به شهر می گشت و آتش بازی می کرد. هیچ چیز مانع توقف سرخپوشان نبود. حتی هجرت سربازان دوست داشتنی اش به اردوگاه دشمن. سروش رفیعی، سامان نریمان جهان و شهاب کرمی به پرسپولیس اضافه شدند و تیم قدرتمند تر از همیشه شد، شکست ناباورانه در دبی 84، ناکامی در آسیا و بحران بی پولی نیز مانع توقف آنان نشد.
اما امروز، سه هفته مانده به پایان لیگ پرسپولیس قهرمان شده است. برای پرسپولیسی که همیشه به حماسه سرایی عادت دارد، عادت دارد که ثانیه های آخر جام بگیرد، عادت دارد که هفته های آخر شکست بخورد، عادت دارد که در لحظه های غیر قابل پیشبینی معجزه کند. برای پرسپولیسی که تماشاگرانش را به اشک ریختن عادت داده است. حال چه اشک غم، چه اشک شوق. این قهرمانی زودهنگام عجیب است و این یعنی پرسپولیس دیگر یک تیم حماسه سرای ایرانی نیست آنها به معیار های رسیدند که اثری از احساس و حماسه در این آن دیده نمی شود، یک مدیریت منطقی، یک تیم منطقی، یک بازی منطقی و از همه مهم تر یک پروفسور منطقی، از جنوب مرکزی اروپا، کرواسی.
حالا تمام ایران هم رنگ قطعه سنگی در کپورچال شده است. سرخِ سرخ |
موسیقی که می شنوید اثری نوستالژیک است با صدای زنده یاد فرزین، شعر و آهنگی از جهانبخش پازوکی و تنظیمی از مرحوم مجتبی میرزاده