مطلب ارسالی کاربران
جايگاه واقعي رئالِ زيدان کجاست؟
اسپورت/ رئال مادريد با پيروزي در بازي امشب ميتواند عملا خيالش را از بابت قهرماني اين فصل لا ليگا راحت کند (هر چند نه از نظر رياضي). رئال در حال حاضر سه امتياز بيشتر از بارسلونا دارد، با يک بازي کمتر، و امشب در ال کلاسيکو مقابل تيمي در سانتياگو برنابئو قرار ميگيرد که بعد از حذف از چمپيونز ليگ در شرايط روحي روانيِ نامناسبي قرار دارد و در ضمن نيمار را هم در اختيار نخواهد داشت. قهرمانيِ احتمالي رئال در اين فصل 33اُمين عنوانِ آنها در تاريخِ ليگ اسپانيا خواهد بود، و البته اولين قهرماني بعد از پنج سال، مدت زماني که براي تيمي که در اين دوران همواره ثروتمندترين باشگاه جهان بوده بسيار طولاني است.
رئال در واقع از سالِ 2008 بدين سو، از زماني که پپ گوارديولا رهبريِ بارسا را به عهده گرفت تنها يک بار لا ليگا را فتح کرده و در شش فصلي که در اين دوران شاهد قهرمانيِ بارسا بوده به مقام دومي رسيده است. رئال البته در اين دوران دو بار چمپيونز ليگ را برده و امسال هم يک بار ديگر در نيمه نهاييِ اين تورنمنت حضور دارد، که خودش موفقيتي به شمار ميآيد. اما اين بيشتر به سرمايههايِ انسانيِ تيم بر ميگردد تا ساختار آن، چون داستان رئال، داستان اقتصاد فوتبالِ مدرن است.
امسال براي اولين بار در يک دههيِ اخير هيچکدام از بارسلونا و بايرن مونيخ به جمع چهار تيمِ پاياني چمپيونز ليگ راه پيدا نکردهاند. اين اتفاق ميتواند امسال را چون دوراني گذار جلوه دهد و شروعي براي فصلي جديد در اين تورنمنت باشد. با اين حال از چهار تيمي که حالا در نيمه نهايي چمپيونز حاضرند يکي خودِ رئال است که هفتمين نيمه نهاييِ متوالياش را تجربه ميکند، يکي اتلتيکو مادريدي است که برايِ سومين بار در چهار فصلِ اخير به اين مرحله رسيده و يکي ديگر هم يوونتوس، پرافتخارترين باشگاه تاريخِ فوتبال ايتاليا. پس شگفتيِ چنداني در کار نيست، چون هژمونيِ ثروتمندان بر فوتبال مدرن همچنان برپاست.
باشگاههايِ ثروتمند اروپايي تنها بهترين بازيکنان جهان فوتبال را نميخرند، بلکه به پيشرفت رقباي اصلي خودشان هم ضربه ميزنند. اين اتفاقي است که سالها بوروسيا دورتموند در رقابت با بايرن مونيخ تجربه کرده، تجربهاي که اين فصل هم در سريِ آ به دست يوونتوس به ناپولي و رم تحميل شد. در شرايط کنوني اينکه بارسا، بايرن يا رئال هر فصل به دور حذفي چمپيونز نرسند قابل تصور نيست، و وقتي دور حذفي شروع ميشود يک قرعهيِ خوب، يک خوششانسي و يکي دو نمايش فرديِ فوقالعاده کافيست تا اين تيمها با توجه به منابع انسانياي که در اختيار دارند فاتح ترونمنت شوند.
نه اينکه بخواهيم قهرمانيِ فصل پيش رئال را صرفا به خاطر خوششانسيشان بدانيم، اما پيروزي بر رم، ولفسبورگ و منچستر سيتياي بي جان در راه رسيدن به فينال و در نهايت شکست دادن اتلتيکو مادريد در ضرباتِ پنالتي در مقايسه با 10 قهرماني ديگر رئاليها چندان به يادماندني و باشکوه نبود. اين شرايطي است که چمپونز ليگ در دوران مدرن به شکلي کلي دچارش شده است. جام باشگاههايِ اروپا، پيش از اين فرمتِ جديد، يک ماجراجويي بزرگ بود، نهايتِ سفري فوتبالي به قلب ناشناختهها. چمپيونز ليگ اين سالها اما بيشتر شبيه بازياي براي فقط چند باشگاهِ خاص شده است، بدون هيچ شکوه و شگفتياي.
داستانِ ليگ اما داستاني متفاوت است و اين حقيقت که رئال در 9 سالِ گذشته تنها يک بار آن را فتح کرده نشان از شکست پروژهيِ آنها در اين دوران دارد. اگر رئال اين فصل بالاخره بعد از پنج سال قهرمانِ ليگ شود بخش اعظمي از اين موفقيت را مديونِ زيدنالدين زيدان خواهد بود، مربياي که البته يازدهمين عنوانِ قهرمانيِ اروپايي را هم برايِ رئال کسب کرد. تيمِ زيدان در اين دوران يک رکوردِ 40 بازي بدونِ شکست را تجربه کرده و در 55 بازي اخيرش هميشه گل زده است. با اين وجود رئالِ زيدان همچنان تيمي تماما قانعکننده نيست.
رئال در 13 بازيِ اخيرش 8 بار گل اول را خورده. آنها بازيِ اول (مقابلِ والنسيا) و بازيِ آخر اين بازه را باختند (مقابلِ بايرن مونيخ در 90 دقيقه که البته در نهايت با زدنِ سه گل در وقت اضافه صعود کردند). اما در ديگر بازيهايي که از حريفان عقب افتادند شکست نخوردند. اين آمار نشان از روحيه و باور بالايِ رئاليها به خودشان دارد، و البته نشان از ضعف تاکتيکي و ساختاري که در نهايت بهشان ضربه خواهد زد.
اين درسي بود که خودِ رئاليها در يک چهارم نهاييِ چمپيونز ليگ در فصلِ 2000-1999 به منچستر يونايتد، مدافعِ عنوان قهرماني و فاتحِ سهگانه دادند، اينکه در بالاترين سطحِ فوتبال اروپا نميتوان مدام عقب افتاد و اميد به بازگشتي بزرگ داشت. در نهايت شايد رئال اين فصل هم چمپيونز ليگ را ببرد و بدل به اولين تيمي بشود که در دورانِ جديد اين تورنمنت از قهرمانياش دفاع کرده. اما حتي اگر اين اتفاق هم رخ دهد به هيچ وجه نميتوان اين تيم را با تيمهايِ بزرگ ديگري که در دورانِ جام باشگاههايِ اروپا به قهرمانيهايِ پياپي دست يافتند مقايسه کرد، تيمهايي مثلِ ميلانِ 1990-1989، آژاکسِ 1973-1971، بنفيکايِ 1962-1961 و خودِ رئال در بازهيِ زماني 1956 تا 1960.
رئالِ زيدان هم مثل رئالِ دههيِ 50 پر از ستارههايِ دورانِ خودش، ستارههايي که باشگاه به پشتوانهيِ قدرت مالياش شکارشان کرده است. اما تفاوت اينجاست که در فوتبال مدرن شکل و ساختار تيم اهميت بيشتري نسبت به آن دوران پيدا کرده و ديگر فوق ستارهها کمتر ميتوانند يک نفره تيمشان را به قهرماني برسانند. بي دليل نيست که پروژهيِ "کهکشانيها"يِ فلورنتينو پرز در 14 سال رياستِ او (در دو دورهيِ مختلف) تنها سه قهرمانيِ ليگ با خودش به همراه داشته است.
حالا نکتهيِ کنايهآميز اينجاست که رئالِ پرز در آستانهيِ چهارمين قهرمانيِ ليگش قرار گرفته و مردي که رهبريِ اين تيم را به عهده دارد درخشانترين ستارهيِ فازِ اول کهکشانيها بود، مربياي که از زمانِ نشستنش رويِ نيمکت برنابئو باعثِ پيشرفتِ ساختارِ دفاعي اين تيم و بهبودِ تعادلش در خط مياني شده. زيدان کسي بود که در دورانِ اول رياست پرز با فروختنِ کلود ماکلهله مخالف بود، کسي که تصميمي کليدي برايِ اين تيمش گرفت و کازميرو را جايگزين خامس رودريگز (يک کهکشاني) در ترکيبِ اصلي خط مياني کرد، هافبکي که مثلا مربياي مثلِ آريگو ساکي شايد اصلا بهش بازي نميداد. اين راه حلِ واکنشي زيدان به مشکلِ نامتعادل بودنِ تيمش بود. کنايهيِ ديگر هم البته اينجاست که واکنش منفي زيدان به صرفا کهکشانيگرايي همزمان با دوراني شده که خودِ بارسا چنين راهي را در چند سال اخير رفته و زيدان از اين شرايط برايِ ساختن تصويرِ متفاوتي از تيمش بهره برده است.
آيا رئالِ زيدان تيم خوبي است؟ مشخصا بله. آيا اين تيم لايق بردنِ لا ليگا است؟ تقريبا بيترديد. آيا اين تيم با توجه به امکاناتي که در اختيار دارد به اندازهاي که بايد خوب است؟ احتمالا نه. آيا اين تيم تيمي بزرگ است؟ به هيچ وجه.