گایوس سزار (۱۲ ـ ۴۱ میلادی)، که به کالیگولا (به معنی پوتینهای کوچک) معروف بود، در سال ۳۷ میلادی به امپراتوری رسید. سربازان ارتش، که پدرش فرماندهی آنان را به عهده داشت، نام مستعار کالیگولا را به او دادند، چرا که او پوتینهای سربازی کوچکی به پا میکرد.
کالیگولا، بعداز مرگ پدر و دو برادر به قصر تیبریوس که در جزیره کاپری در ۳۰ مایلی جنوب روم قرار داشت احضار شد و تا مرگ تیبریوس در آنجا ساکن بود. او در آنجا خوی وحشیگری و بیرحمی را از تیبریوس آموخت. در این جزیره پرتگاهی بود که ۳ هزار متر ارتفاع داشت.
در برخی نوشتهها آمده که برای تفریح هزاران زن و کودک بی گناه را از این صخرهها به پایین پرت کردهاند. همچنین برخی معتقدند که کالیگولا تیبریوس را خفه کرد. بعداز مرگ تیبریوس، نوه اش با کالیگولا در سلطنت شریک بود، ولی چون سنش پایین بود (۱۸ سال)، کالیگولا سلطنت را ازآنِ خود کرد.
چون گرمانیکوس - پدر کالیگولا - خوشنام بود، امید میرفت که کالیگولا بر خلاف تیبریوس حکومتی به نسبت آرامتر برقرار کند. تا مدتی نیز چنین شد و کالیگولا برای کنترل امور حکومت در ابتدا کوشید اوضاع را آرام کند. مالیاتها را کاهش داد و به سلسله محاکمات مخالفان، که از زمان تیبریوس به منظور ایجاد محیط وحشت راه افتاده بود، پایان داد. در فرصتی که ایجاد شد با ولخرجی از خزانه به بازسازی شکوهمندانهی معابد خویشانش پرداخت. مسابقات کالسکهرانی و اذیت و آزار حیوانات و نبرد گلادیاتورها را هم تا توانست رونق بخشید و آنها را بنا به خوی وحشیانهاش خونین و بیرحمانه برگذار کرد. شش ماهی چنین حکومت کرد، که ناگاه دچار اختلال روانی شدیدی شد.
علت واقعی این بیماری بر مورخان نامعلوم است. بعضی مرگ خواهرش را در سال ۳۸ میلادی، که با او رابطهی جنسی هم داشت، در این امر مؤثر میدانند. این خواهر به گفته عدهای از مورخان توسط خود کالیگولا کشته شد و کالیگولا او را طی مراسم باشکوهی که خاص مردان بود، دفن کرد. هر چه بود، آنگونه که یکی از مورخان نوشته، از آن پس بود که کالیگولا به یک هیولا تبدیل شد.
کالیگولا بعد از قتل خواهرش محاکمات مخالفان متهم به خیانت را دوباره از سر گرفت و آنهایی را هم که هنوز متهم نشده بودند، متهم کرد و بسیاری را تبعید کرد و در همان تبعید سر به نیست کرد. در میان نزدیکانش نیز رقبا را یکی پس از دیگری کشت و بعضی را به خودکشی واداشت. سیاست خارجی کالیگولا هم با سیاست داخلیاش چندان فرقی نداشت: پادشاه موریتانی را به رم دعوت کرد و به نوشتهی بعضی مورخین از روی حسد او را کشت، چون حضور پادشاه در آمفیتئاتر بسیار باشکوهتر از حضور خود کالیگولا جلوه نمود. برخی مورخین هم سیاست توسعهطلبی را در قتل پادشاه موریتانی دخیل میدانند، چون کالیگولا قلمرو پادشاه مقتول را به امپراتوری روم ضمیمه کرد.
کالیگولا چهار بار ازدواج کرد ویکی یکی به زنها مشکوک شد و طلاقشان داد – یا به گفتهی برخی تاریخنگاران سربه نیستشان کرد – تا اینکه از آخری صاحب دختری شد که او را به یاد خواهر در گذشتهاش دروسیلا نامید.
کالیگولا به زنان بسیاری تجاوز کرد و فحشا را قانونی کرد تا بتواند از آن مالیات بگیرد. اخذ این مالیات حتی بعد از مرگ کالیگولا تا زمان مسیحی شدن امپراتوری روم نیز ادامه داشت. از سرگرمیهای کالیگولا یکی هم دزدی از معابد یونانی بود. او آثار هنری و مجسمههای زیادی از این معابد دزدید و از این لحاظ سخت مورد نفرت مردم در بخش شرقی امپراتوری بود. در عوض در میان بزهکاران و قماربازان در شهر رم محبوب بود، چون در بازیهای تفریحی و مراسم نمایشی، زیاد ریخت و پاش میکرد و بهخصوص سبیل نظامیان را هم همیشه چرب میکرد.
با این حال کالیگولا همیشه بوی توطئه میشنید و بهویژه از جانب سنا خود را مورد تهدید میدید و از این رو بسیاری از سناتورها را برای عبرت گرفتن دیگران به خیانت متهم کرد و کشت و به زنانشان هم تجاوز کرد. قتل کالیگولا هر چند به دست دو تن از گاردهای محافظش صورت گرفت، اما در اصل از سنا آب میخورد. نقل است که او را در زیر زمین آمفیتأتر در مراسمی خاص کشتند.