جام جهانی ۱۹۹۸ است و بازی «قرن» میان ایران و آمریکا. حمید استیلی تک گل ایران را در نیمه نخست زده و حالا تیم ایران با دستوری که از روی نیمکت رسیده، بیش از قبل در لاک دفاعیاش فرو رفته است. دقیقه ۷۰ نادر محمدخانی از وسط زمین به نیمکت اشاره می کند که او را تعویض کنند. هم نفسش بریده، هم عضله پای چپش کش آمده بود.
بیژن ذوالفقارنسب، کمک مربی تیم، درخواست دفاع آخر تیم را اشتباه میفهمد. پس به جلال طالبی، سرمربی تیم میگوید: "نادر میگوید که خداداد عزیزی خسته است، او را بیرون بکش."
دقیقه ۷۴ خداداد تعویض میشود. نادر محمدخانی باز وسط زمین فریاد میکشد: "مرا تعویض کنید" اما خداداد کنار زمین بلوایی بر پا کرده بود. جلال طالبی میگوید: "بعد از بازی که مسابقه را تماشا میکردم، حرکات خداداد را دیدم. اول ناراحت شدم، اما به هر حال شرایط خداداد را هم درک کردم. او میخواست در زمین بماند و مشکلی هم نداشت."
اما به نظر میرسد آنچه طالبی نقل میکند با تصاویری که دیده شد، اندکی متفاوت باشد. وقتی خداداد از زمین بیرون آمد، به صورت مستقیم با سرمربی تیم ایران درگیر شد. فریادهای مربی و بازیکن بر سر هم، کمتر از ۲۰ ثانیه طول کشید، اما هر دو، نهیب هم را شنیدند.
خداداد عزیزی گفته بود که میخواست بعد از تعویض به سمت رختکن برود، اما شرایط بازی منصرفش میکند. نتیجه چرخیدن او سمت نیمکت، این چهار حرکت بود: "فریاد بر سر مربی، پرتاب پیراهن شماره ۱۱ روی زمین، درآوردن کفشهای طلایی رنگش و کوفتن آنها جلوی نیمکت، ضربه به بطری آب."
رابطه خداداد عزیزی و جلال طالبی هرگز "حسنه" نشد. مانند رابطهای که اهرمهای قدرت با سرمربی تیم ملی داشتند. دو سال بعد جلال طالبی به خبرنگار روزنامه «ابرار ورزشی» اینگونه گفت: «ما باند نداشتیم. سه امپراتور در تیم ملی زندگی میکردند: احمدرضا عابدازده، خداداد عزیزی و علی دایی."
از درگیریهای مهم تیمی که به جام جهانی فرانسه رفت، به قبل از بازی ایران و آمریکا میتوان اشاره کرد. وقتی علی دایی در هتل با احمدرضا عابدزاده درگیر شد، یقه پیراهنش را گرفت و او را به سینه دیوار کوبید. آن، آغاز امپراتوری شماره ۱۰ در فوتبال ایران بود.
پیام یونسیپور
عضو تحریریه ایران وایر