مطلب ارسالی کاربران
یاشین ، اولین و آخرین افسانه
فقط یاشین ، فقط دینامو !
این شعار برای مردی اختراع شد ، که بیشتر از اینکه شبیه یک دروازبان باشد ، شبیه معلم بود . قد کوتاه و کمی هم چاق اما همین مرد ، اولین و آخرین افسانه شوروی بود . کسی که وقتی پله در حال تاختن بود ، او همیشه حرف اول فوتبال بود . با دستانی مانند بتنی که بهترین نگهداری داشته است ، پاهایی که هیچ گاه خسته نمی شدند و شجاعتی که بعد ها ، مانوئل نویر از او تقلید کرد . او اولین سویپر کیپر جهان فوتبال بود. همان مرد بود که دو مدال طلا المپیک را به خانه برد ، همان مرد بود که با دست و پا هر توپی را مانند راکت برگشت میداد ، همان مرد بود که جلوتر از هموطنانش ، دنیا را تسخیر کرد . همان مرد بود که چندین خیابان و حتی قسمتی از استادیوم ورزشگاه دینامو را به افتخار نام بلند آوازه اش گذاشتند . همان مرد بود که اسطوره داسایوف و هزاران نوجوان دیگر شد . همان مرد بود که با لباس تیره اش ، عنکبوت سیاه شد . همان مرد بود که دو مجسمه در ورودی های دو استادیوم و یکی در ریو دو ژانیرو برایش ساختند .
آن مرد افسانه بود . زمانی که همه می گفتند که او تمام شده است ، او به اولین دروازبان و تا مدت طولانی تنها دروازبانی است که توپ طلا گرفته است . او نه فقط نماد ورزش و رژیم کمونیسم بود بلکه شوقی بود که هزاران جوان به او نگاه می کردند . وقتی 1990 فرا رسید و یاشین که یکی از همان پا های جادویی اش را از دست داده بود و سرطان ول کن او نبود اما باز هم لبخند می زد . او جان خود را به سرطان باخته بود اما هنوز هم یاشین بود .او در 20 مارس 1990 در کنار زن زیبایش ، والنتیا و دو دختر خود ، ایرینا و النا به دنیا بدرود گفت . دنیا ، جایی بود که امثال یاشین از آن به عنوان صحنه نمایش استفاده می کردند . قبل از بازی دنیپرو شوروی و بنفیکا ، دقیقا شب قبلش بدرود را گفت . قبل از بازی خبر مرگش منتشر شد و اوزه بیو نیز که عضوی از کادر بنفیکا بود گریست. یاشین هنوز هم در بین ما است . در سکو های ورزشگاه دینامو ، با همان لباس های تیره اش و طرفدارنی که می خوانند :
فقط یاشین ، فقط دینامو !