با كوچه آواز رفتن نيست
فانوس رفاقت روشن نيست
نترس از هجوم حضورم
چيزی جز تنهايي با من نيست
وقتی تو نباشی من به من مشكوكم
به هر گل به هر سايه روشن مشكوكم
مشكوكم به اشك كبوتر مشكوكم
مشكوكم به خواب خاكستر مشكوكم
بی تو به كابوسو به رويا مشكوكم
به شعله، به پروانه حتی مشكوكم
با كوچه آواز رفتن نيست
ترسم نيست بی ترديد از جاده از سايه
تاريك تاريكم من از من ميترسم
من از سايه های شب بی رفيقی
من از نارفيقانه بودن ميترسم
مشكوكم به اشك كبوتر مشكوكم
مشكوكم به خواب خاكستر مشكوكم
باز امشب فانوسی روشن نیست
با سوگ این شب یک شیون نیست
از کوکب تا کوکب خواموشی
شب هست و شوق شب کشتن نیست
ترسم نیست از دیوار از بن بست از سایه
تاریک تاریکم من از من میترسم